بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دست‌نیافتنی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دست‌نیافتنی

بریده‌هایی از کتاب دست‌نیافتنی

گردآورنده:طاها صفری
انتشارات:نشر گلگشت
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۵۷ رأی
۴٫۶
(۵۷)
زیرپایم آجر می‌گذاشتم و با مردهای زن و بچه‌دار شرطی بازی می‌کردم. بیشترشان کارگرهای کارخانه‌های اطراف کرج مثل کفش ملی بودند. همهٔ پولشان را می‌بردم و فردایش همسرانشان بچه بغل جلوی در خانه می‌آمدند و التماس می‌کردند: شوهرمان همه پول را به پسرِ شما باخته و مادرم مجبورم می‌کرد پول‌ها را پس بدهم.
Milad Abbaszadeh
اولین تجدیدم را دوم ابتدایی آوردم. درس دیکته. تعداد غلط‌هایم زیاد بود. من و مادر سراغ معلم رفتیم. با پررویی گفتم پس آن‌هایی که درست نوشته‌ام چی؟ نمره ندارد؟ معلم گفت حتی اگر کلمات صحیح را هم بشمارم و به ازای هر کدام یک نمره بدهم بازهم تجدید می‌شوی...!
Milad Abbaszadeh
برایش صبر کرده بودم. امید داشتم، فکر می‌کردم این دفعه نوبتی هم باشد، نوبت من است.
Sajjad Nikmoradi
بارها به خودم ثابت کرده بودم حتی با پای شکسته، با دست ناقص یا مریضی‌های مختلف، زمانی که بدنم فریاد ناتوانی می‌زد، روحیه و باور کارم را راه انداخته بود.
مانا
معمولا قبل از رفتن روی تشک دعا می‌کرد: خدایا کمک کن ببرم وقتی حریف را می‌دیدم که او هم دست به دعا می‌برد مقابل من قرار گیرد، به نتیجه رسیدم باید نگاهم را عوض کنم. تمرین را بیشتر کردم و شروع کردم به دعای جدید: خدایا هر کی بیشتر تمرین کرده ببره! حالا می‌دانستم امکان ندارد کسی بیشتر از من تمرین کرده باشد.
مانا
گاهی حاضر بودم جای رفتن روی تشک، طرف جوخهٔ اعدام قدم بردارم، صدای تیر را بشنوم و از این همه ترس‌های نا تمام خلاص شوم. اما خلاصی فقط با رفتن روی تشک حل می‌شد، چه برد بود و چه باخت.
مانا
همیشه کسی بودم که از شرایط رضایت کامل نداشت و رو به جلو نگاه می‌کرد، هدفی بزرگتر، موفقیتی بهتر. این خصوصیت هم به قهرمانی کمک کرد و هم باعث عذابم شد. شاید هرگز حس خوشبختی واقعی را تجربه نکرده باشم. قهرمان یک دیوانه هفتاد درصدی است، یک دیوانهٔ بالقوه.
مانا
پنج بچه بودیم، دو پسر جوان که لباس و امکانات مناسبی نداشتند، اما دردِ مادرم لباس نبود، در آن غروب خاکستری زمستان، چیزی برای خوردن نبود، حتی سیب‌زمینی، حتی نان. گاهی این وضع پیش می‌آمد، مغازه چند روزی فروش نداشت و خانه خالی از غذا می‌شد.
Sajjad Nikmoradi
من از دوازده سالگی کار کردم، و در شانزده سالگی، وقتی برادرهایم سر زندگی خودشان رفتند، خرج خانه روی شانهٔ من بود.
Sajjad Nikmoradi
ترجیح می‌دهم شکست بخورم تا اصلا در نبردی نباشم. گاهی این روند و حرکت برای دیگران قابل دیدن است و گاهی فقط خود انسان متوجه پیشرفت درونی می‌شود. مهم این است که همیشه در حرکت باشیم.
Sajjad Nikmoradi
همیشه باور داشته‌ام که انسان‌ها نه در مسیرهای ساده و بی‌دردسر، که در ناهمواری‌ها و سختی‌های زندگیشان بزرگ می‌شوند.
Sajjad Nikmoradi
مدال برنز المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا را که به گردن آویخت، توی راه برگشت گفت از کشتی ملی خداحافظی می‌کند. امیر رضا خادم در ۲۶ سالگی داشت کشتی را کنار می‌گذاشت، زودتر از آنچه که باید. از این اتفاق خوشحال نبودم، چون معنی‌اش پایان آروزی یک مسابقهٔ رو در رو با امیر بود. او به کادر مربیگری تیم ملی پیوست و این ادامهٔ رابطهٔ خراب ما شد. انگار که این اره و تیشه راهی غیر از ساییدن به هم ندارند.
Sajjad Nikmoradi
هر جا کم بیاوری،‌ تلاش نکنی یا بی‌خیال باشی، ضربه‌اش را خواهی خورد.
Abes315
ا بالا رفتن سنم فهمیدم زندگی هم همین‌طور کار می‌کند. باید بهینه مصرف کرد تا عقب نیفتاد.
Abes315
از یک چیز مطمئن بودم: بهترین، هیچ وقت بیرون نمی‌ماند.
Abes315
راستش را بخواهید از آن روزها دلم برای هیچ چیز تنگ نمی‌شود
Abes315
باور دارم که ارزش آدم‌ها به مسیر و تجربیاتی است که از سر می‌گذرانند، نه صرفا نتایجی که برای دیگران قابل روئیت است. انسان‌ها را باید از زحمتی که برای رسیدن به یک جایگاه می‌کشند اندازه گرفت، نه خودِ جایگاه.
محمد
روی سکو، مدال روی گردن، پرچم ایران.
Fereshteh
روی سکو، مدال روی گردن، پرچم ایران. این صحنه‌های تکراری، این رویاهای روزانهٔ یک پسر بچه‌ای که عشق قهرمانی دارد، برای اولین بار داشت به خاطر من اتفاق می‌افتاد. منهای حس غرور و افتخار، نوعی رهایی در وجودم بود. رهایی از تمام نگاه‌ها و حرف‌های پشت سر و شک‌ها.
Fereshteh
با آلمانی روی تشک رفتم. طرف بور و سفید و خوش تیپ و تمیز بود. مانده بودم چنین پسر شسته رفته‌ای چرا کشتی می‌گیرد. اما مهم نبود، با کلی هیکل و زور و عضله شروع کردم به طرف پا دادن. پایم را گرفت، ولی زور نداشت به خاک ببرد و نشست روی زمین، یک امتیاز به نفع من شد. لا اله الاالله!
Fereshteh

حجم

۷۶۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۷۶۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۸,۰۰۰
۲۰%
تومان