بریدههایی از کتاب رهبری خاموش
۴٫۶
(۱۶)
شباهت زيادي بين اداره کردن يک شرکت موفق و ادارهي يک تيم ورزشي موفق وجود دارد، به مهارتهاي يکساني براي اين کار نياز داريد
Amir Ganjkhani
فشارهاي اداري يک سازمان هميشه براي مردم آشکار نيست. بار ديگر تکرار ميکنم که هنگام تصميم گيري براي پذيرش نقشي جديد بايد تا جاي ممکن تحقيق کنيد. درست نيست که وظيفه خود را بد انجام دهيد و بعد از آن شکايت داشته باشيد که شغل را به شما تحميل کردهاند.
Amir Ganjkhani
هيچ چيز مهم تر از اين نيست که کسي ارزشتان را بداند و شما را دوست بدارد.
Amir Ganjkhani
محدويتها و مشکلات يک سازمان هميشه در ديد عموم قرار ندارند
Amir Ganjkhani
در آن ۷ بازيِ اول، مدام با خودم ميگفتم که به درد مربيگري نميخورم. نگران بودم که شايد اين شغل مناسبي براي من نيست. فشار خيلي زياد بود. بيشتر اين فشار هم از جانب خودم بود
Amir Ganjkhani
اگر بازيکنان براي شما احترام زيادي قائل هستند، بايد هم «براي» آنها و هم «با» آنها صحبت کنيد. آنها انتظار دارند که کلام شما بينقص باشد، چون رئيس هستيد، ولي اين امر براي شما تازگي خواهد داشت
Amir Ganjkhani
مشکل اينجاست که وقتي از فوتبال بازنشسته ميشويد و سراغ مربيگري ميرويد، ابتدا فکر ميکنيد همه چيز را ميدانيد. واقعيت اين است که هيچ نميدانيد.
Amir Ganjkhani
در ورزش همهچيز در يک فصل فشرده ميشود، در حالي که درون تجارت، يک چرخهي مديريتي که بتوان از آن انتظار نتيجه داشت چيزي بين ۱۰ دورهي سه ماه يا همان سي ماه است.
Amir Ganjkhani
به غير از چند سرمربي سرشناس فوتبال، داستانِ «چرخ و فلک در مربيگري» با واقعيت فاصلهي بسياري دارد. اکثر اخراجشدهها تنها منبع درآمد خود را ناگهان از دست ميدهند. اين يک شغل براي افرادي با قلب ضعيف نيست
Amir Ganjkhani
ميلنيالها ما را مجبور کردهاند که به نوع کارکرد خودمان دوباره فکر کنيم
Amir Ganjkhani
اگر در يک پروژهي شش نفره کار ميکنيد و يا يک تيم بزرگ، فرقي ندارد... بايد در نهايت تبديل به يک خوره در کشف استعدادهاي درجه يک بشويد
Amir Ganjkhani
سرمربي تيم بايد با بازيکنان کار کند و تلاش کند درک روشني از پيشرفت خود داشته باشند و بفهمند چه چيزهايي آنها را تبديل به بازيکني بزرگ ميکند.
کیارش
گوش کردن مهارتي است که غالبا ناديده گرفته ميشود.
aryan
در گذشته به اين مشکل برخورده بودم که چطور ۴ بازيکن بزرگ را، پيرلو، سيدورف، رويکاستا و کاکا را در سه پست موجود ترکيب استفاده کنم. مدتها با آنها حرف زدم و سرانجام گفتم اگر راهحلي پيدا نکنيم در هر بازي يکي از آنها به شکل چرخشي روي نيمکت خواهد نشست. در نهايت به ايده آرايش الماسي رسيديم، به اين صورت که پيرلو و کاکا جاي خود را عوض ميکردند، پيرلو عقبتر آمد و کاکا جلوتر رفت.
آن آرايش ۲-۴-۴ الماسي کاکا را تبديل به بازيکن سال جهان کرد. در نوک الماس (لوزي) قرار داشت و همزمان گلهاي بيشتري ميزد و پاسگلهاي بيشتري ميداد و به موفقيت تيم کمک ميکرد.
خودخواه
مدير برنامههاي بيل در ژانويه چيزهايي گفته بود و شايد از آنجا که مستقيم با رئيس حرف زده بود حس ميکرد موقعيت محکمي دارد. حالا به رئيس ميگفت که بيل از پستاش راضي نيست. ميخواست بيشتر متمايل به مرکز بازي کند. رئيس از من پرسيد در اينباره چه کاري خواهم کرد و من گفتم «هيچکاري». تغيير پست او در زمين در آن مقطع از فصل غيرممکن بود چرا که براي اين کار مجبور بودم کل سيستم تيم را تغيير دهم و تمام بازيکنان را جابهجا کنم. همچنين به رئيس گفتم از اينکه بازيکن مستقيما با من حرف نزده تعجب کردهام. انتظار داشتم بيايد و مشکلاش را با من درميان بگذارد زيرا تمايلي به حرف زدن با مديربرنامهها ندارم. تلاش ميکنم هرگز با آنها صحبت نکنم. چندي بعد در طول فصل، در پاسخ به اظهارنظرهاي مدير برنامههاي بيل، در کنفرانس خبري گفتم گاهي خوب است که مديربرنامهها ساکت شوند، خفه شوند.
خودخواه
يکبار در جلسه تمرين ايبرا حس کرد يکي از بازيکنان جوان به اندازه کافي تلاش نميکند. بعد از تمرين او را صدا زد و گفت: «حالا برگرد خونت و تو دفتر خاطراتت بنويس امروز با زلاتان تمرين کردم، چون فکر کنم آخرين باري بود که همچين فرصتي پيدا کردي.»
هرگز از گفتن حقيقت به هيچکس، حتي من ابايي نداشت. يک روز دربارهي هرنان کرسپو حرف ميزديم که به عقيده من مهاجم بسيار خوبي بود. وقتي نظر ايبرا را پرسيدم گفت: «آره، اون مهاجمه، اما نميتونه تفاوتها رو رقم بزنه. فقط سه بازيکن ميتونن تفاوتها رو رقم بزنند، ابراهيموويچ، مسي و رونالدو.» از چنين اعتماد بهنفسي برخوردار است و درست هم فکر ميکند. ايبرا يکي از معدود مهاجمان، يا شايد تنها مهاجمي باشد که از پاس گل دادن به اندازه گلزدن خوشحال ميشود. فداکارترين بازيکني است که تا به حال ديدهام، که براي تيم نعمت بسيار بزرگي است.
خودخواه
با اِبراهيموويچ جداگانه حرف زدم و موقعيت باشگاه را برايش توضيح دادم، و اينکه چه نقش مهمي ميتواند در رختکن داشته باشد: «ميتوني الگوي خوبي براي ديگران باشي. با تجربه، با استعداد و با شخصيتي. شخصيت خاصِ خودت رو داري و از اين جهت ميتوني خارقالعاده باشي.»
خودخواه
دليل به خدمت گرفتن من اين است که قابليت ايجاد رابطهي خوب با بازيکنان را دارم و فضاي باشگاه را آرام ميکنم. اين يکي از بزرگترين تواناييهاي من است. هميشه در مرحلهاي باشگاه ديگر چنين رويکردي را نميپسندد و به دنبال آن رابطه با مالک -ونه بازيکنان- به تدريج خراب ميشود. آنها من را استخدام ميکنند تا با بازيکنان آرام و مهربان باشم، و بعد هنگام بروز اولين نشانههاي دردسر، اين ويژگي من را به عنوان مشکل اصلي در نظر ميگيرند. ميدانم اگر موفقيتي به دست آوردهام به دليل آرامشي است که دارم، و آنها ميگويند شکستها هم به همين دليل است. چگونه هر دوي اينها ممکن است؟ اين يک تناقض است، و در چلسي اسير آن شدم.
خودخواه
بازيکنان ميدانستند که آبراموويچ روي من فشار ميآورد و حس ميکردند که آنها نااميدم کردهاند. براي همين شروع کردند که برايم «بازي» کنند: حس ميکردند که بدهکارم هستند و عکسالعملشان فوقالعاده بود.
در ادامه خيلي از بازيها را برديم، و خيلي از آنها را با اختلاف برديم. گل زياد ميزديم و در آخرين روز ليگ ويگان را ۸-۰ شکست داديم. يک هفته بعد پورتسموث را در فينال اِفاِي کاپ برديم و به دوگانهمان رسيديم. به طرزي غير عادي، بعد از قهرماني دوم به من پيشنهادي براي تمديد قرارداد سه سالهام نشد. در حقيقت حتي حرفي هم دربارهاش زده نشد. و همهي اينها يک پرچم قرمز ديگري را برايم تکان داد.
خودخواه
مشکل اينجاست که وقتي از فوتبال بازنشسته ميشويد و سراغ مربيگري ميرويد، ابتدا فکر ميکنيد همه چيز را ميدانيد. واقعيت اين است که هيچ نميدانيد. اولا مسائل خيلي مهم و سختي هستند که بايد متوجه آن باشيد: که با بازيکنها رابطهي خوب داشته باشيد و در آنِ واحد رئيسِ آنها هم باشيد. اين کار غير ممکن نيست و هميشه برايم عجيب بوده که بعضيها فکر ميکنند اين براي مربي ممکن نيست که هم رابطهي دوستانهاي با بازيکنان داشته باشد و هم اقتدارش را حفظ کند.
خودخواه
حجم
۳۷۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۳۷۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
۶۰,۰۰۰۲۰%
تومان