بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دلهره‌ی هستی | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب دلهره‌ی هستی اثر آلبر کامو

بریده‌هایی از کتاب دلهره‌ی هستی

نویسنده:آلبر کامو
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۳.۹از ۷ رأی
۳٫۹
(۷)
او می‌شورد تا «زندگی همه به سطح نور برسد». به‌عقیده او «تنها ارزش هر کشوری در عدالت آن است».
Naarvanam
«صحبت از ترحم نیست... منظره‌ای دهشت‌انگیزتر از این نیست که آدمی را از اوج موقعیت انسان فرود آورند.»
Naarvanam
«مادر کودک نیز خموش می‌ماند. گاه کودک ازاو می‌پرسد: ـ به چه می‌اندیشی؟ ـ به هیچ! این سخن عین حقیقت بود. مادر به چیزی نمی‌اندیشد. هرچه هست همین‌جا است: زندگی او، علاقه‌ها و کودکانش. حضورشان چنان طبیعی است که احساس هم نمی‌شود».
Naarvanam
غم دردناک پیری اینست که دیگر گوش کسی بدهکار حرف آدم نیست. او را به سکوت و تنهایی محکوم می‌کردند. به او اخطار می‌کردند که باید به زودی بمیرد
پورآزاد
بلکه رابطه آدمی و جهان گُنگ است. زندگی را دوست داریم و شوق ماندگاری در وجود ما خانه دارد. اما سرانجام باید رفت و انسان از کار طبیعت سر درنمی‌آورد. جهان کر و کور و گنگ است. به ندای ما پاسخ نمی‌دهد. رنج ما همین است. اما اگر روشن‌بین باشیم، خود را از چون و چرای اندیشه می‌رهانیم و فقط زندگی می‌کنیم. وقتی به همه اعتقادات مورسو می‌اندیشیم، می‌بینیم که حافظ آن‌همه را در بیتی خلاصه می‌کند: هروقت خوش که دست‌دهد مغتنم‌شمار کس‌را وقوف‌نیست که‌انجام‌کار چیست
mahlagha
: آدمی در این دنیا، همانند موشی است که در تله گرفتار آمده باشد. بهترین کاری که عجالتآ این موش می‌تواند انجام دهد، این است که فعلا پنیر طعمه را بخورد. رند شیراز هم به عافیت آدمی توجه داشت که می‌گفت: جایی که تخت و مسند جم می‌رود به باد گر غم خوریم خوش‌نبود،
mahlagha
«آزادی را من در آثار مارکس نیاموختم. بل خود آن را در دل فقر شناختم».
mahlagha

حجم

۱۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۵ صفحه

حجم

۱۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۵ صفحه

قیمت:
۷۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد