بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جلاد لاغر | صفحه ۶ | طاقچه
۴٫۴
(۱۳۸)
شما دیگر هیچ شبی را به بردگی نمی‌گذرانید.» موراسا گفت: «یک شب زیاد نیست.» جیبل به یاد زمانی افتاد که اسیر دست بوش و بلر و بیارایی‌ها بود، به نشانه مخالفت سر تکان داد و گفت: «یک شب بردگی خیلی خیلی زیاد است.»
Negaarstan
«برایم مهم نیست. تو دوست منی. من تو را تمی‌کشم.
Negaarstan
«برایم مهم نیست. تو دوست منی. من تو را تمی‌کشم.
Negaarstan
برایم مهم نیست. تو دوست منی. من تو را تمی‌کشم.
Negaarstan
برایم مهم نیست. تو دوست منی. من تو را تمی‌کشم.
Negaarstan
برایم مهم نیست. تو دوست منی. من تو را تمی‌کشم.
Negaarstan
برایم مهم نیست. تو دوست منی. من تو را تمی‌کشم.
Negaarstan
برایم مهم نیست. تو دوست منی. من تو را تمی‌کشم.
Negaarstan
دیبوتی با تشر گفت: «ساکت باش، باس!» باستینا از اینکه به بازی آنها کشیده شده بود دلخور بود، ولی نمی‌توانست جر و بحث کند. او برده نبود، اما متعهد شده بود که به آن خانواده‌ی عالی‌رتبه خدمت کند، و به همین دلیل مجبور بود که از دستورات دیبوتی اطاعت کند. جیبل با خوشحالی گفت: «قبول است.» باستینا قیافه‌ای تکیده و اخمو داشت و پوستش به تیرگی و زیبایی پوست دیبوتی نبود؛ مادرش از تبار برده‌هایی از کشوری دیگر بود. ولی اگر جیبل می‌باخت و مجبور می‌شد چیزی از باستینا بخواهد، باز هم وضعش بهتر از آن بود که از دست دیبوتی شلاق بخورد.
کیانا

حجم

۳۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

حجم

۳۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

قیمت:
۱۸۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۵
۶
صفحه بعد