بریدههایی از کتاب سفرنامهی ابن فطومه
۴٫۵
(۱۹)
ما برای تحمل حقایق و ایستادگی آفریده شدهایم
plato
در جستوجوی چه هستی مسافر؟ کدامین احساس در سینهات میجوشد؟ چگونه زمام غریزهها واندیشههایت را در دست میگیری؟ چرا چون سواران قهقهه سر دادهای و چون کودکان اشک میریزی؟ شادمانی جشنها و پایکوبیها را میبینی. شمشیر جلاد را میبینی که بر گردنها فرود میآید و هر عمل زیبا و زشت با «بسماللهالرحمنالرحیم» آغاز میشود.
زهراء ادریسی ✨
شمشیر جلاد را میبینی که بر گردنها فرود میآید و هر عمل زیبا و زشت با «بسماللهالرحمنالرحیم» آغاز میشود.
جودی اَبوت
سرزمین حلبه هدفی داشت که آن را بهطور کامل محقق ساخته بود. سرزمین امان هم بههمین شکل. اما سرزمین اسلام، وطنم، هدفی را اعلام میکند و با پردهدری و بیشرمانه و بدون آنکه کسی بتواند آن را مورد محاسبه و بازخواست قرار دهد بهدنبال هدف دیگری میرود.
plato
ـ طبیعت بشر خالی از انحراف و زشتی نیست.
plato
میخواهم بدانم. میخواهم با دارویی شفابخش به وطن بیمارم باز گردم.
plato
. پرسیدم:
ـ زمان جنگ نزدیک است؟
سامیه گفت:
ـ جنگ تنها زمانی آغاز میشود که طرفی احساس کند قویتر است یا آنکه احساس یأس کند.
کاربر ۱۲۶۰۰۹۱
ـ شیخ حماده! بههمین دلیل بود که دست به سفر زدم. میخواستم وطنم را از بیرون ببینم. میخواستم آن را از دور و زیر نور دیگر سرزمینها ببینم تا شاید بتوانم سخن سودمندی برایش به ارمغان ببرم.
کاربر ۲۰۱۱۳۰۱
در این زندان همیشگی از عقلانیت استادم شیخ مغاغه، هیچ نفعی نمیدیدم اما در جبرگرایی مادرِ سادهام راحتی یأس را مییافتم. گویی این جبرگرایی فلسفهای برای زندان ابدی بود. تسلیم سرنوشت شدم و گفتم «هر چه خدا بخواهد... هر چه دارم از او است». خودم را به تقدیر سپردم. آرزوها و رویاهایم را دفن کردم و اطمینان یافتم که گذشته، حال و آیندهام فنا شده است. تنها روزنهٔ امیدِ اسیری چون من، کشتن امید، سازگارشدن با گوری که مرا بلعیده بود و آمیختن با یأسی بود که بر وجودم چنگ میانداخت.
کاربر ۱۲۶۰۰۹۱
گفت:
ـ ممکن است در بازار برده فروشها به فروش گذاشته شود!
با تردید گفتم:
ـ مگر این جنگِ آزادی نبود؟!
گفت:
ـ نه برای زنان اسیر! با آنها بهنحوی دیگر رفتار میشود!
کاربر ۱۲۶۰۰۹۱
حجم
۱۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۱۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
قیمت:
۲,۴۹۰
تومان