۴٫۰
(۱۳۹)
«غیبت» در شیعه به معنای ناپیدابودن در مقابل «ظهور» است و نه به معنای «ناپدیدبودن» در مقابل «حضور».
عشق کتاب
هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر مبتلا میکند...
عشق کتاب
محمد بنحسن بنمیمون میگوید: در نامهای به امام از فقر و تنگدستی شکوه کردم. پس از فرستادن نامه یاد حدیثی از امام جعفر صادق افتادم که در آن فرموده: فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است و کشتهشدن با ما بهتر از زندهماندن با دشمنان است.
عشق کتاب
ابوهاشم جعفری میگوید: «از نظر مالی سخت در مضیقه بودم. خواستم وضع خودم را طی نامهای به امام حسن عسکری عرض کنم، خجالت مانع شد. فرداروز پیک امام صد دینار همراهبا نامهای برایم آورد که امام در آن مرقوم فرموده بودند: هروقت احتیاج داشتی، پروا نکن. از ما بخواه تا انشاءالله به مقصود برسی...»
عشق کتاب
واقعهٔ تاریخی اتفاق افتاده و تمام شده. تخیل مثل روحی است که در او دمیده میشود
عشق کتاب
«او امامی نیست که زمان گرفته باشدش که اگر گرفته بود، الان بین ما نبود. بلکه اوست که زمان را گرفته. او از پسِ غول زمان برآمده. به خاکش کشیده!»
عشق کتاب
ملیکا گفت: «من از قول مادرشوهرم نقلی را از قول پدرشوهرم میگویم که به متوکل، سلف شما، فرمودهاند به این مضمون که این دنیا سیر طبیعی خودش را دارد و ما علیه شما که با همین ابزار طبیعی به قدرت رسیدهاید، وارد عمل نمیشویم. آنچه شما و حکومت شما را از پای درخواهد آورد، نتیجهٔ عمل شماست که به خود شما بازمیگردد.»
آبیِ آسمونی
این جهان را خداوند عظیم خلق کرده است و ما همه بندگان اوییم. رومی و عرب و ایرانی در نظر ما معنی دارد نه در نظر او، و هموست که این جهان را هدایت میکند و تشخیص میدهد که بندهای از بندگانش در روم و بندهای دیگر در سامرا جفت مناسبی برای یکدیگرند، جفتی که نه برای من در وجود الکسیس تعریف میشد نه در وجود الکسیوس، بلکه در پیوند با حسن بنعلی به سازگاری میرسید...»
آبیِ آسمونی
امام میگوید: «چیزی از من بخواه، سارا جان!»
وقتی لفظ جان را از زبان امام میشنود، احساس میکند این دنیا را رحمتی از خدا فراگرفته است نگفتنی. که به نظر ماست که این دنیا ناامن میآید، وگرنه امن است، چرا که رحمت خدا برای حجتش بیکران است.
آبیِ آسمونی
میگفت با اینکه حتی به زیارت هم که میرفتیم، هیچوقت عادت نداشتم دست به ضریح بزنم و از این کار خوشم نمیآمد، اما این بار دستم را گرفته بودم به یکی از پایههای گلدستهای که برای امام ساخته بودند. از این لمس قوت قلب میگرفتم. احساس میکردم با هوا حرف نمیزنم بلکه انگار این تکهآهن تکهای کاغذ است که درخواستم را دارم روی آن مینویسم!
آبیِ آسمونی
پس بگو چقدر پول میخواهی و نیرو چقدر تا به فرمان خلیفه در اختیارت بگذارم که دوازدهم را به نزد ما بیاوری؟ زیرا این دوازدهم مرا هم میترساند!
آبیِ آسمونی
امام هم که روح سیال فیلمنامه است، خود هر جا و هر وقت اراده کند، میتواند حضور پیدا کند. درست است که اکنون در مدینه است، اما فراموش نکنیم که او بر گُردهٔ زمان سوار است و هر لحظه میتواند هر کجا که دلش خواست باشد. پس به احترام امام و به حرمت بانو حدیثه، طرح فیلمنامه را با آنها شروع میکنم.
آبیِ آسمونی
ملیکا گفت: «در آن خواب رسولالله دست ما را در دست هم گذاشت و در خوابی دیگر فاطمه، دختر پیامبر به همراه مریم، مادر عیسی مسیح آمدند تا من در حضور آنان شهادتین را ادا کنم!»
saber.zn
خشی از دعای حضرت امام رضا برای جناب اباصالح را بیاورم:
بار الها!
درود و رحمتت بر همکاران حجت، کسانی که آنان را سنگر و سلاح او و پناهگاه و موردعلاقهٔ او قرار دادهای، آنانی که از خانواده و فرزندان جدا میشوند و از تجارتشان دست میشویند و از روزی خود میکاهند.
بار الها!
آنان را در پناه خود قرار بده و گرفتاری را از ایشان دور کن...
فاطمه
او الان زنده است و میان ما زندگی میکند و اگر در دورهٔ ما ظهور نکند، بعد از ما هم هست. یعنی ما به گذشته میپیوندیم، درصورتیکه امام همچنان در زمان حال میماند.»
فاطمه
امام خطاب به علی ابنحسین ابنبابِوِیه قمی، از فقهای بزرگ شیعه، مینویسد: ای بزرگمرد مورداعتماد من، ای فقیه برجسته، صبور باش و شیعیان را نیز به صبر فرابخوان. زمین از آن خداست و هر یک از بندگانش را که بخواهد، وارث آن قرار میدهد. فرجام نیکو تنها از آن پرهیزکاران است. سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همهٔ شیعیان باد!
مینا
بهتر است در اینجا برای قوت قلب بخشیدن به خود، بخشی از دعای حضرت امام رضا برای جناب اباصالح را بیاورم:
بار الها!
درود و رحمتت بر همکاران حجت، کسانی که آنان را سنگر و سلاح او و پناهگاه و موردعلاقهٔ او قرار دادهای، آنانی که از خانواده و فرزندان جدا میشوند و از تجارتشان دست میشویند و از روزی خود میکاهند.
بار الها!
آنان را در پناه خود قرار بده و گرفتاری را از ایشان دور کن...
جمع ضدین
- نوشتن مثل جانکندن است!
کــاف. قــاف
«غیبت» در شیعه به معنای ناپیدابودن در مقابل «ظهور» است و نه به معنای «ناپدیدبودن» در مقابل «حضور». از دیدگاه شیعیان غیبت دورهای است که مهدی در میان مردم هست، ولی ظهور ندارد.
Wariapk
چراغها همه خاموش بودند. گفت: «برق رفته انگار.»
دید مرد دارد در مسیر کوچهای میرود که ویلای آنها در آن است. خودش هم نفهمید که چرا گفت: «من پیاده میشوم!»
مرد نایستاد. گفت: «میرسانمتان تا دم ویلا.»
گفت: «من خرید دارم. اگر لطف کنید نگه دارید، ممنون میشوم.»
مرد گفت: «حتماً.»
و نگه داشت. گفت: «موفق باشید!»
گفت: «ممنونم.»
و در را باز کرد و پیاده شد و یکدفعه به نظرش رسید زشت است اگر تعارفی به مرد نزند. دم پنجرهٔ شاگرد ایستاد و گفت: «جسارتاً کرایهتان چقدر میشود؟»
مرد زد توی دنده و پیش از حرکت گفت: «همان صدتا صلوات کافی است!»
کاربر مهدی
حجم
۲۴۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۲۴۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان