بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آزارشان به مورچه هم نمی‌رسید | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آزارشان به مورچه هم نمی‌رسید

بریده‌هایی از کتاب آزارشان به مورچه هم نمی‌رسید

انتشارات:نشر ستاک
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۲۲ رأی
۳٫۷
(۲۲)
اما اگر به راستی برادری و اتحاد در بین دشمنان قسم‌خوردهٔ دیروز پیام آخر این جنگ باشد، باید از خود پرسید که این همه برای چه بود؟ با نگاهی به این پسران شاد در بازداشتگاه شونینگن، پاسخ معلوم می‌شود: برای هیچ.
امیر
گوران یلیسیچ، صربی که تخصص وی کشتار زندانیان مسلمان از فاصلهٔ نزدیک بود، گفت: «وقتی به اینجا آمدم، نخستین کسی که به من خوشامد گفت، اسد لاندیو ببود که مسلمان است. او به من کمک کرد. دربارهٔ قوانین و آنچه در دادگاه در انتظارم است برایم گفت.» تخصص اسد لاندیو در وطن، شکنجهٔ زندانیان صرب بود.
امیر
لازم است بدانید که حق یک انتخاب داشتید (و در انتخابتان اشتباه کردید). به‌طریقی، نه‌تنها جنایتکاران جنگی بلکه مردمی نیز که بستر این جنایات را فراهم کردند، باید مسئولیت انتخاب‌های اشتباه خود را بپذیرند.
امیر
اغلب در کرواسی شنیده می‌شد که دیوان محاکم نه تنها تعدادی جنایتکار جنگی، بلکه «جنگ تدافعی برای وطن» و کل ملت کرواسی را نیز محاکمه می‌کرد. به‌عبارت دیگر، جرم جنبهٔ فردی نگرفته است. ما هنوز در چنگ نظام اشتراکی گرفتاریم. جرم نیازمند فردگرایی است، که دقیقاً آن چیزی است که دادگاه خواهان آن است. تمام آحاد ملت، کرواسیایی‌ها یا هر ملت دیگر، نمی‌توانند مجرم جنایات جنگی فرض شوند. اما تمام ملت، هم به لحاظ سیاسی و هم اخلاقی، به‌راستی می‌تواند مسئول جنایات جنگی قلمداد شود.
امیر
بیش از یک دهه پس از آغاز جنگ در کشورهای حوزهٔ بالکان، لازم است بفهمیم که این ما، افراد معمولی هستیم و نه تعدادی دیوانه که آن را ممکن ساخت. ما کسانی بودیم که یک روز به خوش‌وبش با همسایگانی از ملیتی متفاوت پایان دادیم. اقدامی که روز بعد زمینهٔ ایجاد اردوگاه‌های مرگ را فراهم ساخت.
امیر
همان‌طور که هنوز در بسیاری از بخش‌های جهان شاهدیم، مقولهٔ انزجار می‌تواند اهالی قبیلهٔ دیگر (هاتا، تاتسی) یا نژادی متفاوت نیز باشد. وظیفهٔ تبلیغات تجسم‌بخشیدن به این تفاوت است به طوری که این حس را بیافریند که تهدیدی از سوی طرف مقابل وجود دارد و انگیزهٔ همسان‌سازی را تقویت کند. روش معرفی انزجار مهمترین است: چنانچه مردم به آرامی به آن روش عادت کنند، گام به گام، تا جایی که آن را در زندگی روزمرهٔ خود حل کرده باشند، مؤثرترین است.
امیر
«شرّی که از تفکر معمولی نشأت می‌گیرد و به دست افراد معمولی عملی می‌شود، هنجار است نه استثنا.» در واقع، از دید من آن قساوت در جنگ بیش از آنکه استثنا باشد، هنجار محسوب می‌شود و بیشتر از آنکه برخاسته از شخصیت باشد، به شرایط برمی‌گردد. اما اگر به راستی موضوع این باشد، هیچ‌یک از ما نمی‌تواند مطمئن باشد که در آن شرایط ویژه چگونه رفتار خواهد کرد.
امیر
هرچه بیشتر به موضوعات شخصی جنایتکاران جنگی می‌پردازم، کمتر باور می‌کنم که هیولا باشند. چه اتفاقی می‌افتد اگر آنها افرادی معمولی، درست مثل ما باشند، که در شرایطی ویژه قرار گرفتند و تصمیمات غیر اخلاقی گرفتند؟ این می‌تواند گویای چه چیزی دربارهٔ خودمان باشد؟
امیر
ملادیچ در ازای آنچه در بوسنی انجام داده بود، مجازات شد. او بوسنی را ویران کرد، اما عاقبت، بوسنی کار او را تمام کرد. اگر آنا به دست انسانی کشته شده بود، به دست دشمن، نوعی انتقام بشری بود. اما آنا به دست خودش این کار را کرد. خدایان از ملادیچ انتقام گرفتند. زندگی وی مانند یک تراژدی یونانی بود که در آن خدایان در زندگی قهرمان مداخله می‌کنند و با اینکه هنوز زنده است، او را به سبب گستاخی‌اَش مجازات می‌کنند. ملادیچ سرانجام طعم رنجی را که بر هزاران نفر در سارایوو، صربرنیتسا و گوراژده تحمیل کرده بود، چشید. اما این همان رنج بود؟ یک قصاب می‌تواند احساساتی مشابه قربانیانش را تجربه کند؟ بله، زیرا رنج پدری که فرزندش را از دست داده، دردی مشترک است. این سوگ، بزرگترین عذاب ملادیچ و رنجی که به همان اندازه جانکاه بود، دوباره او را از قهرمانی افسانه‌ای به انسانی معمولی تبدیل کرد.
امیر
ملادیچ در ازای آنچه در بوسنی انجام داده بود، مجازات شد. او بوسنی را ویران کرد، اما عاقبت، بوسنی کار او را تمام کرد. اگر آنا به دست انسانی کشته شده بود، به دست دشمن، نوعی انتقام بشری بود. اما آنا به دست خودش این کار را کرد. خدایان از ملادیچ انتقام گرفتند. زندگی وی مانند یک تراژدی یونانی بود که در آن خدایان در زندگی قهرمان مداخله می‌کنند و با اینکه هنوز زنده است، او را به سبب گستاخی‌اَش مجازات می‌کنند. ملادیچ سرانجام طعم رنجی را که بر هزاران نفر در سارایوو، صربرنیتسا و گوراژده تحمیل کرده بود، چشید. اما این همان رنج بود؟ یک قصاب می‌تواند احساساتی مشابه قربانیانش را تجربه کند؟ بله، زیرا رنج پدری که فرزندش را از دست داده، دردی مشترک است.
امیر
ملادیچ در ازای آنچه در بوسنی انجام داده بود، مجازات شد. او بوسنی را ویران کرد، اما عاقبت، بوسنی کار او را تمام کرد. اگر آنا به دست انسانی کشته شده بود، به دست دشمن، نوعی انتقام بشری بود. اما آنا به دست خودش این کار را کرد. خدایان از ملادیچ انتقام گرفتند. زندگی وی مانند یک تراژدی یونانی بود که در آن خدایان در زندگی قهرمان مداخله می‌کنند و با اینکه هنوز زنده است، او را به سبب گستاخی‌اَش مجازات می‌کنند. ملادیچ سرانجام طعم رنجی را که بر هزاران نفر در سارایوو، صربرنیتسا و گوراژده تحمیل کرده بود، چشید. اما این همان رنج بود؟ یک قصاب می‌تواند احساساتی مشابه قربانیانش را تجربه کند؟ بله، زیرا رنج پدری که فرزندش را از دست داده، دردی مشترک است.
امیر
ملادیچ در ازای آنچه در بوسنی انجام داده بود، مجازات شد. او بوسنی را ویران کرد، اما عاقبت، بوسنی کار او را تمام کرد. اگر آنا به دست انسانی کشته شده بود، به دست دشمن، نوعی انتقام بشری بود. اما آنا به دست خودش این کار را کرد. خدایان از ملادیچ انتقام گرفتند. زندگی وی مانند یک تراژدی یونانی بود که در آن خدایان در زندگی قهرمان مداخله می‌کنند و با اینکه هنوز زنده است، او را به سبب گستاخی‌اَش مجازات می‌کنند. ملادیچ سرانجام طعم رنجی را که بر هزاران نفر در سارایوو، صربرنیتسا و گوراژده تحمیل کرده بود، چشید. اما این همان رنج بود؟ یک قصاب می‌تواند احساساتی مشابه قربانیانش را تجربه کند؟ بله، زیرا رنج پدری که فرزندش را از دست داده، دردی مشترک است.
امیر
ملادیچ در ازای آنچه در بوسنی انجام داده بود، مجازات شد. او بوسنی را ویران کرد، اما عاقبت، بوسنی کار او را تمام کرد. اگر آنا به دست انسانی کشته شده بود، به دست دشمن، نوعی انتقام بشری بود. اما آنا به دست خودش این کار را کرد. خدایان از ملادیچ انتقام گرفتند. زندگی وی مانند یک تراژدی یونانی بود که در آن خدایان در زندگی قهرمان مداخله می‌کنند و با اینکه هنوز زنده است، او را به سبب گستاخی‌اَش مجازات می‌کنند. ملادیچ سرانجام طعم رنجی را که بر هزاران نفر در سارایوو، صربرنیتسا و گوراژده تحمیل کرده بود، چشید. اما این همان رنج بود؟ یک قصاب می‌تواند احساساتی مشابه قربانیانش را تجربه کند؟ بله، زیرا رنج پدری که فرزندش را از دست داده، دردی مشترک است.
امیر
در جامعه‌ای استبدادی مانند صربستان، دستیابی به افتخارات و عناوین دشوار نیست، به ویژه اگر همسر رئیس جمهور باشی.
امیر
در جوانی اغلب تصور می‌کنیم که عشق آرمانی هنگامی است که معشوقی می‌یابیم، کسی که تقریباً قسمتی از ما می‌شود. کسی که به‌طور کامل بتوان به او اعتماد کرد، کسی که هرگز شما را نومید نکند. اکثر ما خیلی زود درمی‌یابیم که عشق شبیه این نیست. گه‌گاه زوج‌هایی را می‌بینیم که ظاهراً چنین رابطه‌ای دارند، اما معمولاً چیزی عجیب در آنها وجود دارد، انگار که در پیلهٔ کوچک خود محبوس شده‌اند و از ترک آن می‌ترسند. ظاهراً هرچه مدت بیشتری کنار یکدیگر باشند، با دنیا بیگانه‌تر می‌شوند.
امیر
صرب‌ها این‌قدر سریع پس از زندانی شدن میلوشویچ، به او پشت کردند این بود که صرفاً به این دلیل از او ناامید شده بودند، که گذاشته بود دستگیرش کنند. او آن کسی که گمان می‌کردند، نبود، قهرمانی که به او لقب آزادی (اسلوبو-اسلوبودو ) داده بودند. او فقط مردی عادی بود، که برای جانش بیم داشت. دیدن او که شبیه دزدی حقیر تسلیم شده، باید برای همهٔ کسانی که به او ایمان داشتند، تحقیرآمیز بوده باشد. آنها او را مثل خدا می‌پرستیدند. و پس از این همه او فقط یکی مثل خود آنها بود؟ تسلیم او باعث شد مردم ساده و احمق به نظر برسند و به این خاطر نمی‌توانستند او را ببخشند.
امیر
می‌توانم تصور کنم که میلوشویچ لحظات پایانی در خانه‌اش در بلگراد، در حالی که از سوی پلیس محاصره شده بود، چه احساسی داشته است، به‌طور حتم افرادش باید برای دفاع از او که رهبر محبوبشان بود، می‌آمدند؛ اما نیامدند. مردم او را ناامید کردند، همان کاری که عادت دارند درحق دیکتاتورها انجام دهند.
امیر
به احتمال زیاد میلوشویچ بر این باور بوده است که می‌تواند قدرت ملی‌گرایی را کنترل کند و در جهت منافع خود از آن بهره ببرد. او عوام‌فریبی ماهر بود که بر موج عواطف میهن‌پرستی دیگران سوار شده بود. تناقض میلوشویچ در این است که نه کمونیست بود و نه ملی‌گرا بلکه فرصت‌طلبی بود که می‌توانست از هر ایدئولوژی که به او در بقای قدرتش کمک می‌کرد، بهره گیرد. فرصت‌طلبی شاید مهم‌ترین ویژگی او بود. اگر این ملی‌گرایی بود که به او کمک می‌کرد که بر سر قدرت بماند، بگذار باشد.
امیر
خود تیتو مطلقاً نمی‌دانست که داشت می‌مرد. پایش قطع شده بود و کلیه‌هایش از کار افتاده بود، اما تیتو به صحبت دربارهٔ طرح‌هایش برای آینده ادامه می‌داد. آیا می‌توانست به این سبب باشد که وقتی شخصی قدرت مطلق می‌یابد، باور به نامیرا بودن خودش نیز در او شکل می‌گیرد؟ و دیگران نیز به این باور می‌رسند؟ هر چه باشد، تیتو به مدت بیش از سی سال بر سر قدرت بود. واقعاً به نظر می‌رسید که انگار قرار است تا ابد بر سر قدرت بماند.
امیر
مدتی طول کشید تا غربی‌ها این را دریابند. زندگی در جوامع پساکمونیست (همانند جوامع کمونیست) در فرهنگ دروغ غرق می‌شود. هیچ اصل اخلاقی که توصیه کند «نباید دروغ بگویی!» وجود ندارد. برخلاف آن، همه می‌توانند به چشم ببینند که می‌توان با دروغ گفتن زنده ماند و سود برد و این را ببینند که راستگویی حماقت است.
امیر

حجم

۲۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۲۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان