بریدههایی از کتاب آزارشان به مورچه هم نمیرسید
۳٫۷
(۲۳)
روبرگرداندن یا سکوت در رویارویی با بیعدالتی و جنایت به معنی همدستی با سیاستی است که مرگ و تباهی را در دستور کار دارد و اینکه آیا به این همدستی تمایل دارد یا خیر، واقعاً اهمیت ندارد، زیرا نتیجه همان است
ケイハン
«انسان با فراموش کردن زنده میماند.»
Mo0onet
بهرهبرداری از حافظهٔ هیجانی مردم و کاشتن تخم کینه علیه دشمنان کار سختی نیست. چرا که در جوامع دیکتاتوری، که تاریخشان بویی از حقیقت نبرده، هر فرد در حافظهٔ خود دارای مجموعهای از چنین تصاویری است و اگر جز آن چیزی نداشته باشد، برایش خطرآفرین میشود. رهبران سیاسی میتوانند توجه مردم را به این تصاویر جلب کنند، آنها را با اساطیر تودهها بیامیزند و به طور دائم با تکرار تبلیغات از تلویزیون شور بیافرینند. چنانچه تاریخ مشترکی که همه بتوانند آن را باور کنند، در دست نباشد، افراد به ندرت میتوانند در مقابل چنین تبلیغاتی مقاومت کنند. تاریخی که به ما آموختند و در واقع تاریخ نبود، دوری از خردورزی به نفع احساسات محض را برای ما آسانتر ساخت.
Mohammad Jamshidpour
جرم نیازمند فردگرایی است، که دقیقاً آن چیزی است که دادگاه خواهان آن است. تمام آحاد ملت، کرواسیاییها یا هر ملت دیگر، نمیتوانند مجرم جنایات جنگی فرض شوند. اما تمام ملت، هم به لحاظ سیاسی و هم اخلاقی، بهراستی میتواند مسئول جنایات جنگی قلمداد شود.
Soheyla
اگر انسانهای معمولی مرتکب جنایات جنگی شده باشند، بدین معنی است که هر یک از ما میتواند مرتکب آن شود. حال میفهمید که چرا خیلی آسان و راحت است که بپذیریم مجرمان جنگی هیولا هستند تا اینکه با اروین اشتاوب در این مورد همعقیده شویم که «شرّی که از تفکر معمولی نشأت میگیرد و به دست افراد معمولی عملی میشود، هنجار است نه استثنا.»
Soheyla
ما با صلح و آرامش در کنار همسایگان بسر میبردیم: ایتالیاییها، اتریشیها، مجارها، رومانیاییها، بلغارها و آلبانیاییها.
اما روزی پی بردیم که برای آغاز جنگ نیازی به داشتن دشمن خارجی نیست. دشمن میتوانست درون مرزها باشد (و درواقع هم بود).
امیر
این کتاب قصد دارد خواب شما را آشفته سازد، نسبت به خوبی خود مرددتان کند، به اندیشیدن و پرسیدن سؤالات دشوار وادارتان سازد به طوریکه تسلیم ایدئولوژی جمعی نشوید. همان ایدئولوژی که به جادهٔ اختلافات خصمانه و تهاجم منتهی میشود.
1976
انسانها هم در نیکوکاری و هم در بدی کردن استعداد دارند.
1976
اگر آلمانیها به سبب حمایت از هیتلر مسئول بودند، چرا صربها نباید برای حمایت از میلوشویج و کرواتها به سبب حمایت از تودیمان مسئول باشند؟ قدرت هیچیک از آنها بیحمایت مردمی نمیتوانست دوام بیاورد.
Soheyla
ما در کنار هم بزرگ میشدیم، به مدرسه میرفتیم (صرب و کروات و مسلمان)، با هم دوست میشدیم، ازدواج میکردیم، صاحب فرزند میشدیم و هرگز فکر نمیکردیم که ملیت چیزی باشد که بتواند ما را از هم جدا کند.
امیر
سالهای بعد، «مرگ» موضوعی عادی شده بود و دیگر کسی دغدغهٔ شمار قربانیان را نداشت. برای این کار دیگر خیلی دیر بود.
امیر
هیچیک از حقایق تاریخی که بعدها در کمال ناباوری به آن پی بردم، نمیتوانست تصاویر ثبت شده در خاطرات اَوانِ کودکیم را دربارهٔ آدم خوبها و آدم بدها محو کند. به احتمال زیاد افرادی هم که پارتیزانها عمو یا پدرشان را در آنجا کشته بودند، همینطور بودهاند. آنها نیز با خاطرات این خویشاوندان بزرگ شدند، در حالیکه میدانستند در کتابهای تاریخ به سلاخی آنها کوچکترین اشارهای نشده است. نسل من هرگز با آموختن تاریخ بزرگ نشد، زیرا میدانستیم، دروغ و فریبی بیش نیست.
امیر
ظاهراً هر یونیفورمی به تن ملادیچ بسیار کوچک است، انگار که هر لحظه ممکن است پاره شود. صورت سرخ رنگش نشان میدهد که فشار خونش بالا است و احتمالاً کلسترول بالایی دارد. خلاصهآنقدر که به کاندیدای خوبی برای حملهٔ قلبی شباهت دارد، به سرباز شباهت ندارد.
Bookworm
اما میلوشویچ فردی مقرراتی است. واقعاً برای چنین حرکات نمایشی، بیش از حد حقیر و معمولی است. یکی از توجیهات برای اینکه چرا صربها اینقدر سریع پس از زندانی شدن میلوشویچ، به او پشت کردند این بود که صرفاً به این دلیل از او ناامید شده بودند، که گذاشته بود دستگیرش کنند. او آن کسی که گمان میکردند، نبود، قهرمانی که به او لقب آزادی (اسلوبو-اسلوبودو ) داده بودند. او فقط مردی عادی بود، که برای جانش بیم داشت. دیدن او که شبیه دزدی حقیر تسلیم شده، باید برای همهٔ کسانی که به او ایمان داشتند، تحقیرآمیز بوده باشد. آنها او را مثل خدا میپرستیدند. و پس از این همه او فقط یکی مثل خود آنها بود؟ تسلیم او باعث شد مردم ساده و احمق به نظر برسند و به این خاطر نمیتوانستند او را ببخشند.
Bookworm
شاید بد نباشد دوباره به آخرین جنگ اروپا نگاهی بیندازیم تا یادمان بیاید که هیچکس مبرّا از شرارت نیست و هیچچیز ما را از تکرار اشتباهات گذشته مصون نمیدارد.
پس از سقوط کمونیسم در سال ۱۹۸۹، اروپای شرقیها به چیزی که سنگش را به سینه میزدند، دست یافتند: دموکراسی رسمی همراه با نوعی سرمایهداری غرب وحشی، اما این رهاورد، جامعهای بهشدت طبقاتی و فسادی هولناک را به دنبال داشت. سناریوی شبههالیوودی که بسیار شبیه تفکر مارکسیستی است، به حقیقت نپیوست. همان تفکری که میگوید بهشت جایی است که همه شاد هستند و زندگی آسان است. در عوض، در آخرین سالها نوعی سرخوردگی، احساس ناامنی، فقدان هویت و بیم آینده حاکم بوده است.
Elham14
اما اگر به راستی برادری و اتحاد در بین دشمنان قسمخوردهٔ دیروز پیام آخر این جنگ باشد، باید از خود پرسید که این همه برای چه بود؟ با نگاهی به این پسران شاد در بازداشتگاه شونینگن، پاسخ معلوم میشود: برای هیچ.
Soheyla
محاکمات جنایتکاران جنگی نهتنها بهخاطر کشتهشدگان ضروری است، بلکه برای زندگان نیز دارای اهمیت است. سرانجام، آنچه که دربارهٔ جنایتکاران جنگی اهمیت دارد و دلیلی که باید به خود زحمت دهیم تا نگاهی نزدیکتر به آنها بیندازیم، تنها یک پرسش مهم است: «اگر من به جای آنها بودم، چه میکردم؟» حقیقت تلخ این است که هیچ پاسخ روشنی وجود ندارد.
Soheyla
جنایتکاران جنگی اقداماتی وصفناپذیر مرتکب شدهاند و هیچکس به هیچوجه خواهان ارتباط با آنها نیست. اما این ما را به این پرسش اساسی نزدیکتر نمیسازد: چگونه چنین جنایاتی ممکن شد؟ اگر باور داریم که عاملان آنها هیولا هستند، از آن جهت است که دوست داریم بین خودمان و آنها تا حد امکان فاصلهای زیاد ایجاد کنیم، تا کاملاً آنها را از قافلهٔ بشری مستثنی سازیم. حتی تا جایی پیش میرویم که بگوییم جنایات آنها غیرانسانی بود، گویا که شر (همچنین خیر) بخشی از سرشت انسانی نیستند. در پس چنین استدلالی، قیاسی منطقی وجود دارد: افراد معمولی نمیتوانستند اعمال این هیولاها را انجام داده باشند: ما افرادی معمولی هستیم، پس نمیتوانیم دست به چنین جنایاتی بیالاییم.
اما همینکه به افرادی واقعی که دست به چنین جنایاتی زدند، نزدیکتر میشوید، میبینید که قیاس منطقی واقعاً مؤثر واقع نمیشود.
Soheyla
لوار بعدها گفت: «در آن دوران و در فضای سرمستی جنگ، حکومت بر مردمِ بیامید کار سختی نبود. خانههای خالی بسیاری در اختیار داشتید و میتوانستید از آنها، هرچه را میخواهید بردارید. میتوانستید بر سر معدود کسانی که ماندهاند هر بلایی خواستید، بیاورید چون هم کرواتها و هم صربها، دستکم آنها که میتوانستند، گریخته بودند.»
Mo0onet
درحقیقت، تصمیمات سخت با تصمیمات کوچک آغاز میشوند، تصمیماتی که همه روزه، درزمان صلح و نیز در جنگ، میگیریم. تصمیمات ما از همان صبحی شروع میشوند، که با یک همسایه به دلیل تعلقش به ملیت، رنگ یا سرزمینی متفاوت، احوالپرسی میکنیم یا نمیکنیم.
این کتاب قصد دارد خواب شما را آشفته سازد، نسبت به خوبی خود مرددتان کند، به اندیشیدن و پرسیدن سؤالات دشوار وادارتان سازد به طوریکه تسلیم ایدئولوژی جمعی نشوید. همان ایدئولوژی که به جادهٔ اختلافات خصمانه و تهاجم منتهی میشود.
احسان رضاپور
حجم
۲۱۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۲۱۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان