بریدههایی از کتاب مقدمات روانشناسی فروم؛ زندگی در میان داشتن و بودن
۴٫۰
(۸)
انسان کامل شدن، عالیترین و برترین هدف زندگی آدمی است.
۲. فرآیند «تولد بخشیدن» به خویشتن، به بهروزی انسان منجر میشود و با لذت همراه است.
۳. آدمی تنها تا بدان حد که بر نفرت، نادانی، آزمندی و خودخواهی غالب شود و ظرفیت خویش را برای عشق، یکپارچگی، خرد و شجاعت رشد دهد، به هدف مذکور دست مییابد.
۴. آدمی نباید تنها این اهداف را بشناسد، بلکه باید چگونگی دستیابی به آنها را در هر گام از زندگی خویش تمرین کند.
hastiiiii
انسان کامل شدن، عالیترین و برترین هدف زندگی آدمی است.
hastiiiii
مرگ فیزیولوژیک بهآسانی قابل تشخیص است. اما مرگ روانی را تنها کسانی میتوانند تشخیص دهند که حیات روانی را میشناسند.
hastiiiii
انسان، موجودی است که نارس و ناتوان متولد میشود و تولد فیزیولوژیک خود را ماهها پس از «تولد آغازینش» جشن میگیرد. قابلیتهای ذهنی او در زمان تولد، حتی از قابلیتهای جسمیاش ناکاملتر است
hastiiiii
با این وصف زندگی آسان نیست. تعداد اندکی امیال غریزی در ما به ودیعت گذاشته شده، که ارضای آن برای بقای فرد یا گونه ضروری است و از این بابت با حیوانات تفاوتی نداریم. اما برخلاف حیوانات، ما دارای اسباب درونی کاملاً غریزی نیستیم که بر اساس یک طرح کلی برای خوب زیستن، به ما بگوید در جریان عادی زندگی چگونه منشی داشته باشیم.
hastiiiii
(۳) مهربانی در ماهیت راستین خود، موضوعی کاملاً متفاوت با میل جنسی یا گرسنگی و تشنگی است. ممکن است بگویید که از منظر روانشناسی سائقهایی مانند میل جنسی، گرسنگی و تشنگی به توسط نوعی پویایی خودرانشی مشخص میشوند. آنان به مرور شدید و شدیدتر میشوند و در یک اوج نسبتاً ناگهانی که در آن ارضاء حاصل میشود، پایان مییابند و در آن لحظه فرد هیچ چیز دیگری نمیخواهد.
مهربانی اما، به نوع دیگری از اهتمام تعلق دارد. مهربانی خودرانشی نیست، هدفی ندارد، نه نقطهٔ اوجی دارد نه نقطهٔ پایانی. ارضای آن در خود عمل، در شادی برخاسته از صمیمیت، محبت و توجه و احترام به شخص دیگر و وی را خوشحال کردن، نهفته است. من فکر میکنم که مهربانی یکی از شادیآورترین تجربیاتی است که فرد میتواند داشته باشد. همهٔ مردمان، قادر به داشتن آن هستند. برای چنین آدمی، هیچ عنصری که مستلزم گذشتن از خویش و قربانی شدن باشد، در مهربانی وجود ندارد. تنها کسی که نمیتواند مهربان باشد، قربانی میشود.
شکوه
هر چه فرد بیشتر مایل به داشتن باشد و هر چه بیشتر خود را وابسته و محدود به اشیاء سازد، بیشتر زندانی آنها خواهد بود
نورا
امروزه، انسان معمولی احساس تنهایی دارد. او احساس میکند کالایی بیش نیست. یعنی ارزش خود را وابسته به موفقیت و قابلیت فروش خود و کسب تأیید از سوی دیگران میبیند. او احساس میکند که ارزشش به ویژگیهای درونی یا آنچه آن را ارزش استفادهٔ شخصیت مینامیم، به قدرتهایش، به قابلیتهایش برای عشق ورزیدن یا به خصلتهای انسانیش وابسته نیست. مگر آنکه بتواند آنها را بفروشد، موفق باشد، یا توسط دیگران تأیید شود.
salar
حجم
۱۳۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۳۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۳۴,۵۰۰
۱۷,۲۵۰۵۰%
تومان