بریده‌هایی از کتاب استثنا باشید!

بنابراین، قدم اول این است که بستری برای خود فراهم کنید تا بتوانید در آن با تمام تمرکز و توانایی خود را برای نود روز در اختیار داشته باشید، ازاین‌رو لازم است با اعضای خانواده، دوستانتان، همکاران و مشتریان خود صحبت کنید و آن‌ها را در جریان قرار دهید تا بدانند شما نود روز در دسترس نخواهید بود.

فشرده‌سازی تمرکز و زمان که به نتایجی عجیب و باورنکردنی منتهی خواهد شد. تنها راه برای اینکه بتوانید به نتایجی بزرگ، حیرت‌آور و موفقیت‌آمیز دست یابید این است که بتوانید زمان بیشتری برای این کار داشته باشید و برای به دست آوردن این زمان لازم است تمام توجه خود را متمرکز کنید، تمرکز خود را فشرده کنید تا بتوانید فشار مضاعفی برای انجام کارها در اختیار داشته باشید.

چگونه می‌توان خود را در باورهای تازه غوطه‌ور ساخت؟ باید چند ابزار در اختیار داشته باشید:

انجام ندادن یک کار به سبب ترس از انجام دادن آن به‌مراتب سخت‌تر است. زندگی دایره‌ای از اعمال دشوار و راحت است و زندگی در راحتی، آرامش و امنیت مطلق چیزی بیش از یک رؤیا نیست. شما روزهای زیادی را با آزار ناشی از ترس انجام‌دادن کاری می‌گذرانید درحالی‌که می‌توانید آن کاری را که از آن می‌ترسید در مدتی کوتاه انجام دهید و باقی روزهایتان از زندگی لذت ببرید.

در قدم اول باید بدانید که کدام باورهای شما هستند که شما را از اهدافتان دور می‌کنند. چگونه؟ برای آنکه بدانید چه باورهایی در شما مانع رسیدن به اهدافتان شده است، ابتدا باید بدانید هدفتان چیست سپس براساس آن بررسی کنید و دریابید کدام باورها در شماست که مانع رسیدن به آن‌ها می‌شود. برای اینکه سیستم باوری خود را موشکافی کنید، زمان مناسبی را اختصاص دهید. توصیه می‌کنم همه چیز را یادداشت کنید. چه باوری در مورد خودتان، خانواده‌تان، امکانات‌تان، شغلتان، همسرتان و کشورتان دارید. سپس فهرست باورهایی را تهیه کنید که بدان‌ها نیازمندید، باورهایی که حقیقت دارند و می‌توانند به شما کمک کنند تا به سقف آرزوهایتان برسید، آنگاه این دو فهرست را با هم مقایسه کنید.

زمانی که کتاب اثر مرکب منتشر شد، هدف من این بود که زندگی مردم را تغییر دهم. بسیاری از افراد با خواندن این کتاب زندگی تازه‌ای را شروع کردند، عده‌ای هم خیر! و این موضوع من را به‌شدت ناراحت می‌کرد. چرا؟ چرا اکنون که می‌دانید انتخاب‌های شما می‌تواند زندگی‌تان را به‌طورکامل عوض کند، بازهم به‌سراغ انتخاب‌هایی می‌روید که پیش از این هم بارها تجربه‌شان کرده‌اید؟ آن‌ها اکنون نقش انتخاب‌ها را در زندگی‌شان می‌دانستند. می‌دانستند که با انتخاب‌های بهتر زندگی بهتری را تجربه خواهند. آن‌ها اکنون می‌خواستند این انتخاب‌ها را بکنند و در آرزوی این انتخاب‌ها بودند؛ اما چه چیزی مانع آن‌ها بود؟ چه چیزی موجب می‌شد آن‌ها بازهم انتخاب‌های نادرست گذشته را تکرار کنند؟ من به‌سراغ این موضوع رفتم تا آن را موشکافی کنم. این کار درست مانند شکافتن اتم بود، هرچه جلوتر می‌رفتم به ذرات ریزتری می‌رسیدم: الکترون‌ها، پروتون‌ها، نوترون‌ها... اوه خدای من هستهٔ اصلی اینجاست، چیزی که همه چیز حول محور آن می‌گردد، همین است: باورها!

باور یک مهارت است باور چیزی است که شما آن را می‌آموزید. هیچ‌کدام از شما با یک باور خاص هم به دنیا نیامده‌اید، همهٔ باورهای شما چیزهایی است که از دیگران آموخته‌اید. همه ساختگی هستند و بنابراین می‌توانید شکل آن‌ها را تغییر دهید و درهای زندان را بگشایید.

راه اول برای تقویت باورها: گفت‌وگوهای ذهنی یکی از راه‌هایی که باورهای قدیمی را در مغزتان تثبیت و آن‌ها را تقویت می‌کند، گفت‌وگوهایی است که با خودتان می‌کنید. در بیشتر ساعات روز صدایی درون ذهن شماست که به شما می‌گوید بی‌ارزش هستید، توانایی لازم را ندارید، در جایی زندگی می‌کنید که امکانات برای پیشرفت را در اختیار شما قرار نمی‌دهد، دیگران حق شما را می‌خورند و دنیا جای کثیفی است.

باورهای محدودکننده در ذهن شما تقویت می‌شوند. باورهای شما اگر تغییری در آن‌ها ندهید هر روز قوی‌تر می‌شوند و بر سطح مغز شما بیش از پیش نقش می‌بندند. طبیعتاً مانند همیشه سیستم پذیرش باورها در مغز شما عمل می‌کند و فقط به اطلاعاتی اجازهٔ ورود می‌دهد که با باورهای شما مطابقت دارند، بنابراین تعجبی ندارد اگر روزبه‌روز بیش از پیش با مشکلات قدیمی روبه‌رو شوید و تجربیاتی را مشابه آنچه در گذشته داشته‌اید تجربه کنید.

باورهای شما تعیین می‌کنند که آیا توانایی کنترل بر بدنتان را دارید یا نه. سیستم باورهای شما می‌تواند موجب مرگتان شود. این حقیقت دارد. اگر شما یک سیستم باوری ناسالم و ترسان داشته باشید، به‌تدریج این باورها سیستم ایمنی شما را ضعیف می‌کنند و درنهایت موجب مرگتان خواهند شد.

باورهای محدودکننده را می‌توان در سه دستهٔ اصلی قرار داد و باید این سه دسته را به‌خوبی شناخت، زیرا ممکن است بسیاری در دام آن‌ها افتاده باشند بدون اینکه حتی متوجه آن شده باشند اما به‌محض اینکه این زندان‌ها را بشناسید، می‌توانید بندهای آن را از هم بشکنید و آزاد شوید.

من ارزشمندم. من مبارزم. من قدرتمندم. من مستقل هستم. من دوست‌داشتنی هستم. من قابل اعتماد هستم. همهٔ این‌ها و تمام چیزهایی که مردم در شما می‌بینند و قبول می‌کنند، براساس سیستم باورهای شماست. بنابراین، زمانی که یک باور در شما نهادینه شد، دیگر از آن پس همه چیز را از پشت لنز آن باور خواهید دید.

والتر گفته است که هر انسان ساختهٔ عصری است که در آن زندگی می‌کند؛ فقط تعداد اندکی از انسان‌ها هستند که می‌توانند خود را از دیوار باورهای زمان خویش بالاتر بکشند. بنابراین، من می‌خواهم شما را دعوت کنم تلاش کنید خود را بالاتر از دیوارهای باور زمان خویش بکشید. لازم است بتوانید خود را بالاتر از دیوارهای باور زمان خویش بکشید، بالاتر از دیوارهای باور والدینتان، جامعه‌تان، معلمانتان یا هر صدایی که در درون سرتان زمزمه می‌کند که شما نمی‌توانید و شما را از رسیدن به آرزوهایتان بازمی‌دارد.

اکنون به شما می‌گویم باورهایی که میزان توانایی شما را تعیین می‌کنند، باورهایی که به شما می‌گویند که می‌توانید کاری را انجام دهید یا نمی‌توانید، در چه‌کارهایی خوبید و در چه‌کارهایی خوب نیستید، همه ساختگی هستند. شما آن‌ها را ساخته‌اید و به آن‌ها معنا داده‌اید.

هر زمان که باوری در درون ما شکل گیرد، بی‌تردید در سرنوشت ما نقش خواهد داشت، زیرا باورهای ما عینک‌هایی هستند که ما از درون آن‌ها دنیا را می‌نگریم. آنچه ما در این دنیا تجربه می‌کنیم ابتدا از درون فیلتر باورهای ما می‌گذرد و ما بیش از اینکه حقیقت را به‌طورکامل درک کنیم، بخش‌هایی از آن را درک می‌کنیم که با باورهای ما سازگار هستند و باقی را یا نمی‌بینیم و نمی‌شنویم یا دگرگون می‌بینیم و می‌شنویم. باورهای ما تعیین می‌کنند که چگونه تجربه کنیم، چگونه احساس کنیم، چگونه ببینیم و چگونه بشنویم. باورهای ما در درونمان نهادینه شده‌اند.

ممکن است همه شما را فردی موفق بدانند؛ اما خود شما درونتان می‌دانید که پتانسیلتان بیش از این‌هاست. آنچه دیگران می‌بینند فقط نوک کوه یخی است که بخش عظیمی از آن هنوز مجالی برای ظهور نیافته است. شما می‌دانید که ظرفیت و توانایی موفقیت یا موفقیت بیشتر را در خود دارید؛ اما مدام سقف توانایی‌های خود را کوتاه می‌کنید و به آن‌ها فرصت دیده‌شدن نمی‌دهید.

سپس من یکی از این ایده‌ها را در زندگی خود پیاده‌سازی می‌کنم. این پیاده‌سازی باید هرچه زودتر انجام شود، همین الان و همین هفته، به‌محض اینکه این ایده را فرا گرفتم.

در حین مطالعه از اطلاعاتی که دریافت می‌کنم بهترین ایده‌ها را استخراج می‌کنم.

برنامهٔ ۵-۳۰-۳۰-۱-۳-۵-۱-۱ یک هدف را در نظر بگیرید، اکنون به یک مهارت فکر کنید که به شما کمک می‌کند به این هدف دست یابید. حالا پنج کتاب، سه سی‌دی و یک سمینار را شناسایی کنید که می‌تواند شما را به این مهارت برساند.

«هر روز از خواب برخیز تا کاری را انجام دهی که تو را می‌ترساند.»