بریده‌هایی از کتاب رهایی از غم جدایی

تنها بودن وقتی چیزی باشد که خودمان آن را انتخاب کرده باشیم زیاد بد نیست. اما وقتی کسی تصمیم می‌گیرد ما را ترک کند، داستان دیگری است

قبل از این‌که بتوانید خود جدیدتان را دوباره بسازید، مجبورید تکه‌تکه شوید.

ترک عشق دقیقاً شبیه ترک هروئین است، و شامل تمنای زیاد، سراسیمه گی و دل‌آشفتگی برای بازگشتن به عشقی است که دل‌تنگ آن هستید. رنج می‌کشید، دردهای نبض‌گونه را تجربه می‌کنید، و تمنای وصال دارید و آرزو می‌کنید که ای کاش برگردد.

وقتی رابطه‌ای پایان می‌یابد، برای هر دو طرف دردناک است، اما این درد بخصوص برای کسی که پشت سر گذاشته شده است مخرب‌تر است.

شرم باعث راز می‌شد، راز باعث منزوی شدن، منزوی شدن باعث تنهایی، و تنهایی باعث شرم.

پیش از این فکر می‌کردم که نیاز به احساس امنیت، ایراد من است. اما اکنون من با کسی هستم که می‌توانم به او اعتماد کنم و برای یک تغییر و تحول روی او حساب کنم. اگر من انتخاب کنم که با کسی باشم که به جای وقار و جذابیت ظاهری، جوهره عاطفی دارد، این حالت رضایت دادن نیست؛ در واقع این فرصتی برای خلق یک رابطه‌ی عاطفی واقعی است

افراد اغلب اوقات که تغییرات مهم درونی صورت می‌دهند تغییراتی در بیرون زندگی‌شان ایجاد می‌کنند.

شرایط پیرامون روابط ،آن‌قدر پیچیده و متغیر است که قضاوت کردن اخلاقی، مقصر دانستن‌ها و تعمیم دادن‌ها نه‌تنها عاقلانه بلکه منصفانه هم نیست.

در‌هم‌شکستن، شما را به چالش کشانده است. با این تجربه می‌توانید به استقلال عاطفی بیشتری دست پیدا کنید، کاری بوده که از مدت‌ها پیش باید انجامش می‌دادید. مستقل بودن از لحاظ عاطفی به این معنی نیست که بپذیرید محکوم هستید تا آخر عمر تنها زندگی کنید، بلکه بدین معنی است که شما قادرید با اتکا به خویشتن و بینش عاطفی به عشق برسید و بخواهید با کسی رابطه برقرار کنید.

در‌هم‌شکستن، ملاقات دوباره رنج هنگام تولد است. در‌هم‌شکستن، تولد دوباره است.

در جستجوی اطمینان‌‌خاطر برای درک آسیب‌دیده نسبت به خویشتن، بسیاری از افراد به دنبال یک طعمه‌ی عالی می‌گردند تا جبران عزت‌نفس خسارت‌دیده‌شان باشد. هیچ اشکالی ندارد که با کسی بیرون بروید که به داشته ها و موفقیت‌های او افتخار می‌کنید. ریسک چنین کاری، این است که امکان دارد حین جستجوی متمرکزتان برای پیدا کردن کسی که تصویر اجتماعی عالی دارد، یاری که به طور بالقوه مهربان است و از لحاظ عاطفی در دسترس شماست را نادیده بگیرید. به خاطر داشته باشید که شما به دنبال صمیمیت هستید و نه بسط دادن خودپسندانه‌ برای ترمیم نفس زخمی‌تان.

هیچ یک از ما نمی‌تواند ادعا کند که هرگز مانعی عاطفی در یک رابطه ایجاد نکرده است.

دلخوری نوعی خشم سطح پایین‌تر است که در زیر سطح ظاهر می‌جوشد.

برای این‌که از لحاظ روانی گامی بزرگ بردارید و برای این‌که از مرحله عصبانیت از واقعیت به مرحله دوست داشتن سرنوشت حرکت کنید، باید کار سخت پذیرفتن واقعیت (راضی بودن به قسمت) را انجام دهید.

جنگیدن با واقعیت، مقاومت کردن در برابر درد و غم از دست دادن، باعث می‌شود دشوارترین لحظات را داشته باشیم.

از او پرسید: «آیا واقعاً می‌خواهی بمیری، یا این‌که فقط می‌خواهی این درد از بین برود؟» بی‌حال پاسخ داد: «می‌خواهم این درد از بین برود. من فقط وقتی خواب هستم، خوشحالم.

حتی بزرگسالان نیز تمایل دارند به خاطر آن‌چه از دست داده‌اند گریه کنند و ناله و فغان سر دهند به ‌گونه‌ای که گویی همه حیات‌شان به آن بستگی دارد. البته در مورد یک بزرگسال، این استیصال و درماندگی یک احساس است و نه یک واقعیت عینی. زندگی شما به شریک از دست رفته‌تان وابسته نیست. شما فقط احساس می‌کنید که این‌گونه است.

دفن کردن (سرکوب) احساسات‌تان باعث می‌شود همچنان حل نشده باقی بمانند.

فرآیند غمگین شدن به خاطر طرد‌شدگی بسیار شبیه سوگواری به خاطر مرگ یک عزیز است: غم از دست دادن، غم از دست دادن است. اما غم و اندوه طرد‌شدگی، اساساً متفاوت است و از شرایطی که منجر به آن شده و از احساساتی همچون عدم پذیرش و بی‌کفایتی نشأت می‌گیرد، احساساتی که اغلب همراه غم طرد‌شدگی می‌آید.

در‌هم‌شکستن شامل انتقالی دردناک از حالت یگانگی با شخص دیگر به یک حالت جدایی غیرارادی و ناگهانی است. شما تنها می‌مانید تا همزمان با تلاش برای برقراری دوباره‌ی توازن‌تان، نیروهای قدرتمند درون‌تان را نیز تجربه کنید.