بریدههایی از کتاب ندبههای دلتنگی
۴٫۵
(۴)
آشناترین رهگذر شهر شما منم.
F313
من میان شما هستم و شما آغاز من ...
انا المهدی، من موعود زمانم
F313
من شما را به محکمۀ عاطفه میبرم، اگر وصلۀ غیبت را به نخِ افترا بر قبای سبز من بیاویزید.
F313
سلام بر تو،
سلام بر تو که عشق را میشناسی و راه خانۀ دوست را میدانی.
سلام بر سلامهای تو، بر گریههای تو در دشتهای زرد غیبت.
سلام بر تو که وعدۀ خدایی، موعود زمانی، شُکوه زمین و ادامۀ الله.
F313
ای شوکت نماز! شکوه روزه! اصالت حج! کرامت زکات! شرافت دین و هیبت عدل! بارِ غیبت بر زمین بگذار و بال فرج بگشای.
دیگر نه وقت پنهان شدن از چشمان آبی آسمان است. زمین بیتو کشتزار ظلم شده است و باران اشک فرشتگان را همسفر.
F313
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
F313
ای بقیّت خدا! از ما جز چشمی برای انتظار و دلی برای امید، باقی نمانده است
F313
سرمایهام را خشت میکنم و یک جمکران آرزو میسازم. تو را در محراب آن مینشانم و خود بر در میایستم. کفشهای زائرانت را به خود میآویزم و تا صبح، سلامگویِ فرشتگانم
F313
آیا دست ما سزاوار آویختن به پای تو نیست؟ در کدام بیدادگاه این تقدیر بر ما رفت؟ کدام گناه کرده و ناکرده، نشست و چنین زنجیر آهندلی بر پای ما بست؟
F313
گریه تنها زبانی است که دروغ را نمیشناسد و درس فریب در واژگان مدرسۀ او نیست.
F313
امروز بهانۀ گریستن، تویی، بهای بودن تویی، سرزمین اجابت، دعای توست.
F313
گر بر کنم دل از تو و بر دارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم؟
F313
ای همۀ دردهایم! از تو درمان نمیخواهم که درد تنها سرمایۀ من در این آشفته بازار است.
F313
کاشکی کلمات من بیصدا بودند؛
کاشکی نوشتن نمیدانستم و فقط با تو حرف میزدم؛
F313
گفت: تا جمعۀ موعود، چند آدینه راه است؟
گفتم: یک یا حسین دیگر.
گفت: حسین را میشناسی؟
گفتم: همان نیست که صبحهای جمعه، پردهخوان ندبۀ خون است؟
گفت: و عصرهای جمعه، کبوتران فرج را یک یک بر بام انتقام مینشاند.
F313
کدامین کوه میان ما و او غروب افکند؟
F313
و من که جامنوشِ آن همه تلخی بودهام، اینک همۀ آشفتگان غیبتت را مبارک باد میگویم! مبارک باد بر شما نهیبِ غیبت که خوابتان را چون دریا برآشفت و بیسر و سامانی را در نگاهتان آراست!
F313
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژدۀ دیدار بیار
نکتۀ روح فزا از دهن دوست بگو
نامۀ خوش خبر از عالم اسرار بیار
F313
با من از همۀ آنچه در دل دارید بگویید.
از گرانی بار انتظار،
از تیرگی شبهای غیبت؛
از هیمنۀ جور.
از هیبت گناه، از فریب سراب، از دروغ خندهها و از دوری اقبال.
من با ندبههای شما میبالم.
من تنگی دل شما را میشناسم.
من برق چشم شما را میمانم.
گرمی دستهای شما، چراغ خیمۀ صحرایی من است.
انا المهدی، من موعود زمانم، صاحب عصر
F313
جمعهها، چه دلگیر روزهایی!
هفتهها، چه انباشته ایّام خالی از لطفی!
F313
حجم
۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۵,۵۰۰
تومان