بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تمام چیزهایی که پسر کوچولوی من باید درباره‌ی دنیا بداند | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تمام چیزهایی که پسر کوچولوی من باید درباره‌ی دنیا بداند

بریده‌هایی از کتاب تمام چیزهایی که پسر کوچولوی من باید درباره‌ی دنیا بداند

نویسنده:فردریک بکمن
امتیاز:
۳.۲از ۵۶ رأی
۳٫۲
(۵۶)
«Life's a game of inches - زندگی به چیزهای جزئی و کوچک بستگی دارد. درست مثل بازی فوتبال. چون هم در زندگی، هم در فوتبال، برای اشتباه کردن فضای بسیار کوچکی وجود دارد. منظورم این است که؛ نیم‌قدم بلندتر یا کوتاه‌تر، اغلب به این معناست که توپ را تصاحب نخواهید کرد. فقط نیم‌ثانیه سریع‌تر یا کندتر، آن وقت توپ از کنارتان رد می‌شود. ما مرتباً با چنین‌چیزهای کوچکی برخورد می‌کنیم که بسیار مهم هستند. آن هم در تک‌تک لحظه‌های بازی. هر دقیقه، هر ثانیه. ما در این تیم سر هر سانتی‌متر می‌جنگیم.»
زهرا رحیمی
من از عشق چیز زیادی نمی‌دانم. من واقعاً فقط عاشق یک زن شدم. ولی هر روز زندگی‌ام با او، حکم دزد دریایی‌ای را دارد که در جنگل‌های اسرارآمیز و جادویی و پر از گنج زندگی می‌کند. خنداندن او طوری است که انگار آدم گالش‌هایی به پا دارد که برایش کمی بزرگ هستند و اجازه دارد با آن‌ها داخل چالهٔ پر از آب بپرد. من کند و بی‌حال و کاملاً سیاه‌وسفیدم. و او تمام رنگ‌های من است. اصلاً باور ندارم که او را تکمیل می‌کنم. تازه همه‌چیز را به‌هم می‌ریزم. و احتمالاً نکته همین است، نمی‌دانم. ولی تابه‌حال هیچ‌کس نگفته که ما برای هم آفریده شده‌ایم.
زهرا رحیمی
به‌نظر می‌آید که دنیای ما من‌جمله پر باشد از بدی‌های غیرقابل‌درک، باورنکردنی، غیرقابل‌اندازه‌گیری و بسیار تلخ. خشونت و بی‌عدالتی و حرص و خشمِ کور. ولی در ضمن پر است از چیزهای دیگر. لحظات کوتاه. دوستی بین بیگانگان. عشق در نگاه اول. وفاداری و دوستی. وقتی یک نفر در یک بعدازظهر یکشنبه دستت را می‌گیرد. آشتی بین دو برادر. قهرمانانی که از جا برمی‌خیزند، وقتی هیچ‌کس جرئت انجام این کار را ندارد. مرد پنجاه و شش هفت‌ساله‌ای که پشت ساب نشسته و در اتوبان E۴، وقتی می‌خواهی از باند کنار جاده وارد اتوبان اصلی شوی، حق تقدم را به تو می‌دهد. شب‌های تابستانی. خندهٔ کودکان. کیک پنیر. و تنها کاری که می‌توانی انجام دهی، این است که تصمیم بگیری در کدام سمت بایستی. بخواهی از کدام گروه حمایت کنی.
زهرا رحیمی
زدوخورد ممنوع. مگر اینکه مجبور باشی از خودت دفاع کنی. یا از شخص دیگری. یا اینکه یک نفر سعی کند آخرین تکهٔ شکلاتت را بدزدد. ولی به‌جز این‌ها هرگز!
زهرا رحیمی
گاهی قوی‌تر، آن کسی نیست که کتک می‌زند. بلکه آن کسی است که این کار را انجام نمی‌دهد. واضح است؟
زهرا رحیمی
انگار نه انگار که ما در سیاره‌ای زندگی کرده‌ایم که دایناسورها نتوانسته‌اند در آن به حیات ادامه دهند!
زهرا رحیمی
برایم مهم نیست چه طرز فکری داری، فقط می‌خواهم در این نکته حتماً باهم به توافق برسیم: وقتی قادر نیستی ده نفر را در یک اتاق جمع کنی و بدون اینکه اوضاع از کنترل خارج شود، بگویی: «اگه از این خط عبور کنی، شاید به نفع خودت تموم شه، ولی به جمع آسیب می‌رسه»، آن وقت است که حدومرز را پشت‌سر گذاشته‌ایم و قانون‌شکنی ما دیگر در حوزهٔ مسئولیت خدا نیست. اوکی؟
زهرا رحیمی
باید همیشه بدانی که می‌توانی هرچه می‌خواهی بشوی. ولی اهمیت این موضوع تا آن اندازه نیست که بدانی، اجازه داری هر آنچه هستی باشی.
زهرا رحیمی
قبلاً، وقتی نوجوان بودم، مردم، باربط و بی‌ربط، همیشه سرکوفت می‌زدند: «مردانگی‌ت رو نشون بده.» تا بیست و چندسالگی طول کشید تا متوجه شوم که مردان هم می‌توانند بنشینند، دهانشان را ببندند و گوش کنند. و به اشتباهاتشان اعتراف کنند. بنابراین تو اشتباه مرا تکرار نکن. هرگز در بازی هاکی به هیچ‌کس طوری نگو «دختر» که انگار داری نقطه‌ضعف او را به رخش می‌کشی. روزی درحالی‌که همسرت در حال وضع‌حمل است، دستش را خواهی گرفت و بعد به‌شدت شرمنده خواهی شد؛ بیشتر از هر زمان دیگر و هر مسئلهٔ دیگر.
زهرا رحیمی
مادرت بسیار باهوش‌تر از من است، این را همه می‌دانند. ولی من کاری کردم که او با من ازدواج کند. پس به‌نظرم این امتیاز نصیب من می‌شود. متوجه شده‌ام از همین حالا می‌دانی که توانایی خنداندن او کمک بزرگی محسوب می‌شود. این کار باعث می‌شود که اگر زمانی خرابکاری کردی، شانس نجات پیدا کردنت افزایش بسیار زیادی پیدا کند. این خصلتت را حفظ کن. چون بعد می‌توانی تا می‌خواهی، بتازانی. من که به این وسیله خودم را تا اینجا رسانده‌ام. و وقتی می‌خندد! خدای من! هیچ زمانی بیشتر از آن لحظه احساس مردانگی نمی‌کنم.
زهرا رحیمی
امیدوارم مبارزه برای تساوی حقوق، هرگز به جنگ بین جنسیت‌ها تبدیل نشود. هرگز باور نکنی که حقوق و اختیارات و آزادی‌های یک زن کمتر از توست و برای کار مشابهی که انجام می‌دهد، نباید به اندازهٔ تو دستمزد بگیرد. و به ذهنت خطور نکند که می‌توانی به این نتیجه برسی که در آینده دیگر لازم نیست در را برای خانم‌ها باز نگه داری. و اینکه یک مرد نمی‌تواند هم‌زمان جنتلمن باشد، و از حقوق مساوی هم برخوردار باشد. مادربزرگ‌هایت به تو یاد خواهند داد که این مسئله بی‌پایه و اساس است. چون درست است که می‌توانیم از نسل پدربزرگ‌هایت تعریف کنیم، ولی اگر زنانشان از آن‌ها پشتیبانی نکرده بودند، هیچ‌وقت آن‌قدر زمان در اختیار نداشتند که بخواهند دربارهٔ دنیا همه‌چیز را یاد بگیرند. و من هر کاری از دستم برمی‌آمد انجام داده‌ام تا به تو یاد بدهم که هرگز نباید از زن‌های قوی بترسی. خودم با قوی‌ترین زنی که سر راهم قرار گرفت، ازدواج کردم.
زهرا رحیمی
این همه آشغال. همه‌جا. و اکثرشان حتی آشغال‌های خوبی هم نیستند. آشغال‌های آشغال. و هنوز بچه‌دار نشده‌ای، به این آشغال‌ها نیاز پیدا می‌کنی. آدم به آشغال‌های خاصی نیاز پیدا می‌کند که با آشغال‌هایی که دارد، سازگار باشند. آشغال برای خودرو. آشغال برای میز آشپزخانه. آشغال برای حمام.
زهرا رحیمی
گاهی مجبوریم اشیا قدیمی را دور بریزیم تا برای جدیدترها جا باز کنیم و بعد دلمان برای اشیا قدیمی چنان تنگ می‌شود که به اشیا جدیدی نیاز پیدا می‌کنیم و تصور می‌کنیم که آن‌ها همان اشیا قدیمی هستند.
زهرا رحیمی
باید بدانی که آدم در طول زندگی یک خروار خرده‌ریز جمع می‌کند که نباید به آن‌ها دل ببندد. برای سلامتی آدم خوب نیست. چون تعداد این اشیا روزبه‌روز بیشتر می‌شوند. بهتر است همین الان یاد بگیری: تعداد این اشیا بسیار زیاد خواهد شد. چیزهای کوچک. چیزهای بزرگ. چیزهایی که مفهوم وجودشان تنها در این است که چیزهای بیشتری تولید کنند. چیزهایی که در چیزهای دیگر نهفته‌اند. چیزهایی که حتی چیز نیستند،
زهرا رحیمی
باورنکردنی‌ترین قصه‌هایی را که می‌شناسم، فوتبال به من آموخته است؛ مثلاً اینکه آخرین‌ها، اولین خواهند شد، حتی شده برای یک روز،. تمام چیزهایی را که دربارهٔ به دست آوردن شانس مجدد آموخته‌ام. اینکه همیشه بازی جدیدی پیش روست. که هفته‌ها با یکشنبه پایان می‌یابند. اینکه ما همیشه یک فرصت دیگر به دست می‌آوریم تا کامل شویم. و بدون اینکه به توانایی‌هایت کوچک‌ترین ارتباطی داشته باشد، بازی همیشه صفر بر صفر شروع می‌شود.
زهرا رحیمی
بازی کن. بیاموز. بزرگ شو. دنبال خواسته‌هایت بدو. کسی را پیدا کن که بتوانی عاشقش شوی. حداکثر تلاشت را بکن. تا جایی‌که می‌توانی مهربان باش، ولی اگر لازم بود، محکم باش. پشت دوستانت را خالی نکن. خلاف جهت فلش‌ها حرکت نکن. آن وقت در زندگی موفق خواهی شد.
زهرا رحیمی
گاهی مردم از من می‌پرسند، قبل از آشنا شدن با مادرت چگونه زندگی می‌کرده‌ام. آن وقت همیشه جواب می‌دهم: زندگی نکرده‌ام.
زهرا رحیمی
فرقی نمی‌کند که چه کمبودهایی را از انسان‌هایی که دوستشان داری، به جان می‌خری، فقط می‌توانم تضمین کنم که با وجود این، تو هستی که نقش تعیین‌کننده را بازی می‌کنی. پس سعی کن کسی را پیدا کنی که تو را به این دلیل که «همینی که هستی! کاریش نمی‌شه کرد!» دوست نداشته باشد؛ بلکه تو را با وجودی که «همینی که هستی!» دوست داشته باشد
زهرا رحیمی
. ما تقریباً یک ترس بیمارگونه داریم که مبادا مرتکب اشتباه شویم. وحشتی وصف‌ناپذیر از اینکه مبادا کارهایمان کافی نباشد. چون ما، قبل از اینکه صاحب فرزند شویم، بزرگ‌ترین خودخواهان تاریخ دنیا بودیم، و تازه حالا متوجه شده‌ایم که در عالم واقعیت، تا چه حد ضعیف و کوچک هستیم. هرچه آمادگی آدم کمتر باشد، دانستن این نکته که از زمان بچه‌دار شدن به بعد، تمام نفس کشیدن‌هایش از طریق ریه‌های یک نفر دیگر است، ضربهٔ محکم‌تری به او وارد می‌کند.
خوانا
خواست من فقط این است که بدانی دوستت دارم. وقتی بزرگ شوی، می‌فهمی که من در تربیت تو مرتکب خطاهای زیادی شده‌ام. خودم می‌دانم. من این موضوع را پذیرفته‌ام. ولی مایلم بدانی که من هرچه در توان داشته‌ام، انجام داده‌ام؛ حداکثر تلاشم را کرده‌ام. از هیچ تلاشی دریغ نکرده‌ام. واقعاً تا آخرین مرحله هرچه در توان داشته‌ام، انجام داده‌ام. روحم را از داخل جسمم گوگل کرده‌ام.
زهرا رحیمی

حجم

۱۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰
۳۰%
تومان