بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۴
(۲۴۰)
«میبینی. تو چشمانت را بستی. تفاوتش همینجا بود. گاهی نمیتوانی آنچه میبینی را باور کنی، باید هر آنچه حس میکنی را باور کنی؛ و اگر میخواهی بقیه به تو اعتماد داشته باشند، تو هم باید به آنها اطمینان کنی- حتی زمانی که در تاریکی به سر میبری. حتی زمانی که در حال سقوط هستی.»
سلام
چه چیزی احساس رضایت واقعی را در تو ایجاد میکند؟»
چی؟
«سهیم شدن هر آنچه داری با دیگران.»
Fateri47
خودت را وقف عشق به دیگران کن، خودت را وقف جامعه اطرافت کن و خودت را وقف ساختن چیزهای جدیدی کن که به تو هدف و معنا بدهد.
Mobina :)
چون اگر بتوانی معنای زندگیات را پیدا کنی، دیگر هیچگاه نمیخواهی به گذشته برگردی. دلت میخواهد روبهجلو حرکت کنی. دلت میخواهد چیزهای بیشتری ببینی، کارهای بیشتری انجام بدهی. حتی نمیتوانی صبر کنی تا شصتوپنجسالهات شود.
olivereader
«میچ، به خودم اجازه نمیدهم که بیش از این برای خودم دلسوزی کنم. هرروز صبح کمی اشک میریزم؛ فقط همین.»
شاداب
مردن تنها چیزی است که میتوان برایش غمگین شد، میچ. با غم زندگی کردن بحث دیگری است.
آلیس در سرزمین نجایب
هیچ تجربهای مانند بچهدار شدن وجود ندارد.
Parinaz
وقت سرخاراندن نداشتم اما بیشتر اوقات پر بودم از حس نارضایتی.
؟
«همه میدانند که یک روز میمیرند اما هیچکس این امر را باور ندارد. اگر ما این موضوع را باور داشتیم، زندگی، رنگ دیگری داشت.»
Zahra
شاید مرگ همان چیزی بود که بین همگان تساوی برقرار میکرد
Zahra
«این بخشی از مفهوم خانواده است؛ اینکه خانواده فقط عشق نیست، بلکه این است که به سایر اعضا نشان بدهی که مراقبشان هستی. این همان چیزی است که زمانی که مادرم مرد، دلتنگاش شدم- چیزی که من امنیت معنوی مینامم- اینکه بدانی خانوادهات مراقبت خواهند بود. هیچچیز دیگر در این دنیا این حس را به تو نخواهد داد؛ نه پول. نه شهرت.»
پریوش
«پذیرای هر آنچه باشکه قادر به انجام آن هستی و هرآن چه که قادر به انجامش نیستی. گذشته را همانگونه که گذشته بپذیر، بی آنکه سعی در نفی آن داشته باشی، بی آنکه آن را نادیده بگیری؛ بیاموز که خود را ببخشی و از بخشش دیگران غافل نشو؛ و هیچگاه تصور نکن که برای انجام این کارها دیر شده است.»
HooraNasari
«این بخشی از مفهوم خانواده است؛ اینکه خانواده فقط عشق نیست، بلکه این است که به سایر اعضا نشان بدهی که مراقبشان هستی.
parimah ahmadi
حسادت تمام وجودم را فرامیگیرد، آن را حس میکنم و بعد آن را رها میکنم.
سحر کریم زاده
«همه میدانند که یک روز میمیرند اما هیچکس این امر را باور ندارد. اگر ما این موضوع را باور داشتیم، زندگی، رنگ دیگری داشت.»
آفتاب
زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم خواهی آموخت.
آفتاب
دو دخترش را در خواب به ضرب گلوله کشته بود؛ وی ادعا کرده بود که با این کار از آنها در برابر «آدمهای بد» حمایت کرده است.
آفتاب
موری گفت: «ما دستان یکدیگر را در دست میگیریم و جریان بیحدومرز عشق بین ما ردوبدل خواهد شد. تد ما نزدیک به سیوپنج سال باهم دوست بودیم. برای اینکه عشق را حس کنیم به گفتوشنود نیاز نداریم.»
°•. MaryaM .•°
خودت را وقف عشق به دیگران کن، خودت را وقف جامعه اطرافت کن و خودت را وقف ساختن چیزهای جدیدی کن که به تو هدف و معنا بدهد.»
Fateri47
«عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.»
sajede & mohamadjavad :)
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۹۹
۱۴,۹۹۹۵۰%
تومان