بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همسر پنهانی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همسر پنهانی

بریده‌هایی از کتاب همسر پنهانی

نویسنده:گیل پل
انتشارات:نشر مصدق
امتیاز:
۴.۴از ۳۸۵ رأی
۴٫۴
(۳۸۵)
احساس اینکه آدم دیگری واقعآ و عمیقآ تو را درک می‌کند و آنچه را که تو می‌بینی، دوست دارد و تو هم همین احساس را درباره او داری، بهترین احساس دنیاست
forooghsoodani
رزا روی چمن‌ها، کنار او نشست و پرسید: «رمانت درباره چیست؟» «درباره عشق است. عشقی بزرگ که دهه‌ها طول می‌کشد و در نهایت، به اندوه می‌رسد.» او که به تاتیانا فکر می‌کرد، پر از دلتنگی بود. «اما چرا نمی‌تواند پایان خوشی داشته باشد؟» دمیتری گفت: «چون همه عشق‌ها پایان ناخوش دارند. مثل همه جنگ‌ها.»
forooghsoodani
«وقتی مخاطب ندارید، می‌توانید صادقانه‌ترین احساساتتان را بیان کنید. من نوشتن را برای درک خودم، بسیار سودمند می‌دیدم. نوشتن کمک می‌کند بدانید گاهی چطور به شکل غریزی، واکنشی نشان می‌دهید که گیجتان می‌کند، باعث می‌شود فکر کنید چرا عصبانی هستید؟ چرا آن چیز ناراحتتان می‌کند؟ شگفت‌انگیز اینکه نوشتن جرقه‌های کوچکی ایجاد می‌کند که باعث این واکنش‌ها می‌شوند. شاید فقط یک تفاوت ظریف ناخواسته باشد، چیزی که به دل می‌نشیند و موجب برانگیختن هیجان تجربه قدیمی‌تری می‌شود... طبیعت انسان گیراترین چیز درخور تأمل است
bluestar
کیتی در یک جرقه ذهنی متوجه شد که آن‌ها در ازدواج، همیشه طبق الگوی تصمیم‌گیری‌های تام پیش رفته‌اند. شاید این بدان دلیل بود که تام کسی بود که حقوق منظم داشت. او تصمیم می‌گرفت از عهده کدام تعطیلات برمی‌آیند یا چه وقت به ماشین‌های جدید نیاز دارند. او خواسته بود به کروچ‌اند نقل مکان کنند، یک منطقه متوسط، اما شیک؛ با اینکه این نقل مکان به معنای صرف همه پس‌انداز کیتی از طریق کار دکوراسیون ساختمان و ارثیه پدر و مادرش بود، اما این تصمیم را تام گرفته بود.
آسیه
حالا هیچ‌کس در زندگی او باقی نمانده بود، هیچ‌کس نبود که به خاطرش زندگی کند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
نوشیدن صرفآ راهی است برای رسیدن به آخر خط.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ما هر دو به خاطر آدم‌هایی که نجاتمان دادند، خوش‌شانس بودیم؛ هرچند مطمئن نیستم آن‌ها هم به این خوش‌شانسی ما بوده باشند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
وقتی من سه‌ساله بودم، با مادرم ازدواج کرد. می‌توانستم در عروسی‌شان، ساقدوش عروس باشم. همان‌طور که می‌توانی تصور کنی، این موضوع در دهه ۱۹۵۰، می‌توانست خیلی شوک‌برانگیز باشد!»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
احساسی داشت که مدتی طولانی نداشته بود. با اینکه در کشوری بیگانه بود، اما آنجا را خانه خودش می‌دانست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پرسید: «رمانت درباره چیست؟» «درباره عشق است. عشقی بزرگ که دهه‌ها طول می‌کشد و در نهایت، به اندوه می‌رسد.» او که به تاتیانا فکر می‌کرد، پر از دلتنگی بود. «اما چرا نمی‌تواند پایان خوشی داشته باشد؟» دمیتری گفت: «چون همه عشق‌ها پایان ناخوش دارند. مثل همه جنگ‌ها.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
یوروفسکی یک برگ کاغذ را درآورد و شروع به خواندن کرد: «با درنظرگرفتن این حقیقت که منسوبین شما در اروپا به تهاجم به ملت روسیه ادامه می‌دهند، هیئت‌رئیسه‌ی شورای منطقه‌ای، به تبعیت از اراده انقلابیون، رأی داده است که تزار نیکلاس رومانوف اسبق، به جرم جنایات سفاکانه بی‌شمار، باید تیرباران شود....» کیتی سعی کرد ترس و سردرگمی حاکم در آن اتاق را تصور کند. هیچ‌کدامشان انتظارش را نداشته‌اند، حتی بعد از ماه‌ها حصر. کدام دولتی شاه خود را بدون محاکمه می‌کشد؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
نمی‌توانست خداحافظی‌کردن دوباره با او را تحمل کند، آن‌هم وقتی نمی‌داند بار بعدی که او را در آغوش می‌گیرد، کی خواهد بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ترجمه متن با انتخاب عبارت‌های ناشیانه‌اش، ناجور به نظر می‌رسید،
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
فقط ای کاش می‌توانستیم به چشم‌های هم نگاه کنیم و بفهمیم که همه‌چیز چقدر خوب است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
کاش این جنگ زود تمام می‌شد تا من بتوانم با عجله به خانه و به آغوش تو بیایم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
وقتی می‌نویسم، احساس می‌کنم به تو نزدیکم و آرزو می‌کنم روزها ساعات بیشتری داشتند تا می‌توانستم بیشتر بنویسم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«وقتی مخاطب ندارید، می‌توانید صادقانه‌ترین احساساتتان را بیان کنید. من نوشتن را برای درک خودم، بسیار سودمند می‌دیدم. نوشتن کمک می‌کند بدانید گاهی چطور به شکل غریزی، واکنشی نشان می‌دهید که گیجتان می‌کند، باعث می‌شود فکر کنید چرا عصبانی هستید؟ چرا آن چیز ناراحتتان می‌کند؟ شگفت‌انگیز اینکه نوشتن جرقه‌های کوچکی ایجاد می‌کند که باعث این واکنش‌ها می‌شوند. شاید فقط یک تفاوت ظریف ناخواسته باشد، چیزی که به دل می‌نشیند و موجب برانگیختن هیجان تجربه قدیمی‌تری می‌شود... طبیعت انسان گیراترین چیز درخور تأمل است.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ماندن و جنگیدن مثل خودکشی بود؛ چون برای مبارزه با دشمنان، توپخانه و مهمات ند
میترا
بی‌امان، با قاطعیت کار می‌کرد و امیدوار بود با خسته‌شدن ماهیچه‌هایش، بتواند افکار وحشت‌زایی که در مغزش سروصدا می‌کردند را فروبنشاند. به تام فکر نکن؛ بس کن. تلفن همراه و لپ‌تاپش را بنا به عادت انسان‌های قرن بیست‌ویکم همراهش آورده بود؛ اما هر دو خاموش بودند.
Amirali Varzandeh
نوشتن کمک می‌کند بدانید گاهی چطور به شکل غریزی، واکنشی نشان می‌دهید که گیجتان می‌کند، باعث می‌شود فکر کنید چرا عصبانی هستید؟ چرا آن چیز ناراحتتان می‌کند؟ شگفت‌انگیز اینکه نوشتن جرقه‌های کوچکی ایجاد می‌کند که باعث این واکنش‌ها می‌شوند.
nina61

حجم

۴۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

حجم

۴۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰
۳۰%
تومان