بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مارینا | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مارینا

بریده‌هایی از کتاب مارینا

انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۰۲ رأی
۴٫۱
(۱۰۲)
ما حقیقت را نمی‌یابیم. حقیقت است که ما را می‌یابد.
hedgehog
اگر یک‌چهارم چیزهایی که انسان‌ها می‌گویند به‌راستی همان چیزی باشد که فکر می‌کنند، دنیا بهشت بود.
hedgehog
ماریا شللی، با دور کند مانند رقصنده‌ای که از ابری به ابر دیگری بپرد، حرکت می‌کرد. پیکری ظریف داشت و بوی گلاب می‌داد. تخمین زدم که باید سی سالی داشته باشد، ولی جوان‌تر به‌نظر می‌رسید.
hedgehog
برای از یاد بردن مسأله‌های خود، چیزی بهتر از خواندن شرح مسأله‌های دیگران نیست. جنگ‌ها، کلاهبرداری‌ها، آدم‌کشی‌ها، قاچاق‌ها، عروسی‌ها، رژه‌ها و فوتبال. دنیا راه کوچک ساده‌اش را دنبال می‌کرد.
hedgehog
برای این‌که مارینای من را هرگز فراموش نکنید.
hedgehog
ـ اوسکار، گاهی واقعی‌ترین چیزها فقط در عالم خیال روی می‌دهد. ما فقط چیزهایی را که هرگز روی نداده است به خاطر می‌آوریم.
hedgehog
به هرکس و هرچیز، از جمله به مورچه راه می‌داد، به دوچرخه‌سوارها و پیاده‌ها و موتورسوارهای گارد سیویل سلام می‌داد.
hedgehog
با اشاره‌ی او هر دو با قوت کشیدیم و چادر مانند تور عروسان بالا رفت. وقتی ابر گردوغبار در میان نسیم پراکنده شد، نور ضعیفی که از لای درخت‌ها می‌تراوید منظره‌ای خیالی را روشن کرد: یک توکر پر زرق‌وبرق سال‌های پنجاه، به رنگ درد شراب و طوقه‌های آب کروم‌خورده، در داخل آن سردابه خوابیده بود. حیرت‌زده به خرمان نگاه کردم. با غرور لبخند زد. ـ اوسکار عزیز، دیگر از این اتومبیل‌ها نمی‌سازند. ضمن بررسی چیزی که برای من قطعه‌ای موزه‌ای بود، پرسیدم: ـ راه هم می‌رود؟ اوسکار، چیزی که می‌بینید یک توکر است. راه نمی‌رود، پرواز می‌کند.
hedgehog
قطارها و مسافرانی که از جاهای دیگر آمده بودند، مانند پرندگان مهاجر در زیر طاق‌هایش جمع می‌شدند. همواره فکر کرده بودم که ایستگاه‌های قدیمی راه‌آهن یکی از جاهای جادویی نادری هستند که هنوز در دنیا مانده‌اند. در آن‌ها شبح‌های خاطره‌ها و بدرودها با عزیمت‌های صدها مسافر مقصدهای دور و بی‌بازگشت درمی‌آمیختند. با خودم فکر کردم: «اگر روزی گم شدم، در ایستگاهی باید به دنبالم گشت.»
hedgehog
قطارها و مسافرانی که از جاهای دیگر آمده بودند، مانند پرندگان مهاجر در زیر طاق‌هایش جمع می‌شدند. همواره فکر کرده بودم که ایستگاه‌های قدیمی راه‌آهن یکی از جاهای جادویی نادری هستند که هنوز در دنیا مانده‌اند. در آن‌ها شبح‌های خاطره‌ها و بدرودها با عزیمت‌های صدها مسافر مقصدهای دور و بی‌بازگشت درمی‌آمیختند. با خودم فکر کردم: «اگر روزی گم شدم، در ایستگاهی باید به دنبالم گشت.»
hedgehog
کول‌ونیک عادت داشت بگوید: «پول خوشبختی نمی‌آورد، ولی بقیه‌ی چیزها را می‌خرد.»
hedgehog
به عنوان نشانه، پروانه‌ای با بال‌های سیاه گسترده برگزید که کول‌ونیک هرگز معنایش را توضیح نداد.
hedgehog
همیشه می‌گفت که وقتی بد شروع شود، حتماً بهتر به پایان می‌رسد. ده سال بعد، او یکی از افراد ثروتمند و مقتدر بارسلون بود.
hedgehog
پروانه‌ای سیاه، بال‌های گسترده.
hedgehog
خیال گذراندن یک هفته بدون آن‌ها، مانند سنگ گوری رویم افتاد. تلاش‌هایم برای پنهان کردن این امر بی‌فایده بود. مارینا هرچه را در من می‌گذشت، مثل این‌که شیشه‌ای باشم، می‌دید.
hedgehog
انسان وقتی گیر می‌افتد، با تمام توانش فریاد می‌زند و حمله می‌کند.
hedgehog
بعضی وقت‌ها که خرمان و مارینا متوجه من نبودند، مدت درازی نظاره‌شان می‌کردم. آن دو شوخی می‌کردند، کتاب می‌خواندند، ساکت در دو طرف صفحه‌ی شطرنج با هم مقابله می‌کردند. رشته‌ای نامرئی که آن دو را به‌هم پیوند می‌داد، آن دنیای جداافتاده که آن دو دور از همه‌چیز و همه‌کس ساخته بودند، جادویی شگفت بود. افسونی بود که گاهی می‌ترسیدم با حضور خودم آن را در هم بشکنم. برخی روزها، هنگامی که در راه بازگشت به دبیرستان بودم، احساس می‌کردم خوشبخت‌ترین فرد دنیا هستم، آن هم فقط از این رو که می‌توانم در آن افسون سهیم باشم.
hedgehog
خرمان ذهن او را به روی دنیای هنر، تاریخ و علم گشوده بود. کتاب‌های خانه، درخور کتابخانه‌ی اسکندریه، دنیای او شده بود. هر کتاب دری به روی دنیاهای تازه و اندیشه‌های نو بود. شبی در اواخر اکتبر کنار پنجره‌ی طبقه‌ی دوم نشستیم تا روشنایی‌های دور تبیدابورا تماشا کنیم. مارینا اعتراف کرد که رؤیایش این بوده که نویسنده شود. صندوقچه‌ای پر از داستان‌ها و قصه‌هایی که از نه‌سالگی می‌نوشت داشت. وقتی از او خواستم یکی از آن‌ها را نشانم بدهد مثل این‌که مست باشم نگاهم کرد و در جا جواب داد که حرفش را هم نباید بزنم. با خودم فکر کردم: «این هم چیزی مانند شطرنج است. بگذاریم زمان کارخودش را بکند.»
hedgehog
اگر یاد نگیری که خودت فکر کنی، تمام جغرافیا، مثلثات و حساب دنیا به هیچ دردی نمی‌خورد و این اندیشیدن را هیچ مدرسه‌ای یاد نمی‌دهد. این جزو برنامه‌شان نیست.
hedgehog
طی ماه‌های بارداری کیرستن، خرمان یک سلسله پرتره از زنش کشید که از تمام آثار پیشین او فراتر می‌رفت. او هرگز حاضر به فروختن آن‌ها نشد.
hedgehog

حجم

۲۱۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۰ صفحه

حجم

۲۱۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان