بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان | صفحه ۳۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان

بریده‌هایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان

انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۴.۵از ۱۳۰۳ رأی
۴٫۵
(۱۳۰۳)
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
Mehrnaz Andish
هرگان روز مهرورزی است، روز تحکیم دوستی و محبت. مهرگان روز شماست! شما که مهربانی را خوب می‌شناسید...
Mehrnaz Andish
پس میشه گفت که کیقباد هر بار به خاطر تحکیم قدرت خودشون، اشراف و موبدان و مزدکیان رو مقابل هم قرار دادن. ـ این تنها دلیل نیست، اما یکی از دلایل اصلی هست. ـ این کمی ناعادلانه نیست؟ ـ تفرقه بینداز و حکومت کن. این مثل رو نشنیدی؟ ـ تو این سیاست کیقباد رو قبول داری؟
tite66
چقدر زندگی بی‌رحم است. آنقدر بی‌رحم که تمام رویاهایم در لحظه‌ای نابود می‌شوند و من تنها می‌توانم نابود شدن‌شان را تماشا کنم. چقدر دنیا کوچک است.
meghdad
ـ حسادت نشانهٔ ضعفه. من هم ضعفی ندارم که به خاطرش به کسی حسادت کنم.
meghdad
دوباره دستم را جلو می‌آورد. می‌خواهد گردنبند را در دستم بگذارد. جملهٔ کیقباد را به یاد می‌آورم. ـ پس حالا هر دوی ما یک هدف مشترک داریم؛ پادشاهی خسرو انوشیروان. ـ نباید قولم را فراموش کنم. لحظهٔ آخر دستم را عقب می‌کشم. گردنبند آب و آتش از دست پوریا رها می‌شود و با صدای شکستن روی زمین می‌افتد. بی‌اختیار عقب می‌روم. سرم را پایین می‌اندازم و به آن نگاه می‌کنم. سنگ سرخ نیمهٔ آتش سالم است اما سنگ آبی نیمهٔ آب ترک خورده و شکسته است. نفس‌هایم به شماره می‌افتند. بغض گلویم را می‌فشارد. به سختی سرم را بلند می‌کنم. به پوریا خیره می‌شوم. حیرت‌زده به من نگاه می‌کند. بریده‌بریده می‌گویم: ـ پوریا! من نمی‌خواستم
آمـيـنْٖ
لحظهٔ آخر دستم را عقب می‌کشم. گردنبند آب و آتش از دست پوریا رها می‌شود و با صدای شکستن روی زمین می‌افتد. بی‌اختیار عقب می‌روم. سرم را پایین می‌اندازم و به آن نگاه می‌کنم. سنگ سرخ نیمهٔ آتش سالم است اما سنگ آبی نیمهٔ آب ترک خورده و شکسته است.
Zahra sadat
می‌ترسم. اغلب هدیه به معنای پیشکش نیست. هدیه دادن شبیه یک معامله است. هدیه‌ای را به کسی تقدیم می‌کنی تا در زمان مناسب آنچه می‌خواهی بازپس‌گیری. نپذیرفتن هدیه نشان بی‌احترامی است و نمی‌توان آن را پس داد. بنابراین ناگزیر هستی در معامله‌ای شرکت کنی که نمی‌دانی چه چیزی را روزی باید در ازای آن بدهی. این یک معاملهٔ اجباری است!
Mesoul
اگر به همین راحتی با اشتباهات‌مون کنار بیایم که دائم تکرارشون می‌کنیم. ـ درسته. اما مثل نوشتن می‌مونه. اگر به قلم زیادی فشار بیاریم می‌شکنه. اگر هم خوب نگهش نداریم، نمی‌نویسه. ـ می‌خواید بگید باید تعادل رو حفظ کنیم. ـ دقیقاً. ـ خب سؤال اینجاست که تعادل کجاست؟ ـ من به خودم حق اشتباه کردن میدم. از اشتباهاتم درس می‌گیرم و دیگه خودم رو سرزنش نمی‌کنم. تعادل همین‌جاست
Mesoul
مهرگان و نوروز پایه‌های فرهنگ ایران هستند. تا وقتی که ایرانی هست، مهرگان هست و تا وقتی که مهرگان هست؛ ایرانی، ایرانی باقی خواهد ماند.
Mesoul
به نظر من غمناک‌ترین زمان روز، هنگام غروب خورشیده. وقتی روز تموم میشه و باید از خودمون بپرسیم امروز چی کار کردیم. اشتباهات‌مون رو کنار هم بذاریم و خودمون رو سرزنش کنیم.
صابر
در اوستا نگاه پاک بر پوشش اولویت داره. همهٔ ما، زن و مرد، ابتدا به نگاه پاک توصیه شدیم و بعد به رعایت محدودیت‌های پوشش.
صابر
خورشید در وسط آسمان است. از جا بلند می‌شوم. روسری را روی سرم مرتب می‌کنم. رو به خورشید می‌ایستم. کف دستانم را روی هم می‌گذارم و آن‌ها را تا جلوی سینه‌ام بالا می‌آورم. نماز و مناجات نیمروز را زیر لب زمزمه می‌کنم: ـ می‌ستایم و ارج می‌گذارم و خشنود می‌کنم فرشتهٔ پاسبان نیمروز را می‌ستایم و ارج می‌گذارم و خشنود می‌کنم آن سرور شهر را که پاک و دادگستر و سازنده است. هماره و در همه حال، اهورامزدا، پروردگار یکتا را می‌ستایم. چشمانم را می‌بندم و در پایان برای سلامتی پدر، دیبا، سامان و تمام کسانی که در یاد دارم دعا می‌کنم.
صابر
اهورامزدا از دو واژهٔ اهورا و مزدا ساخته شده است. در زبان اوستایی کهن، اهورا به معنای وجود مطلق و هستی‌بخش است که عالم و هرچه در آن است، چون جان‌مان را آفریده و از او به عنوان خدا یاد می‌شود. مزدا نیز به معنای حافظه و به یاد داشتن و یا همان دانش و هوش بزرگی‌ست که در لغت خرد خلاصه می‌شود. بنابراین واژهٔ اهورامزدا به معنای دانای بزرگ و هستی‌بخش یا به عبارت دیگر همان خداوند جان و خرد می‌باشد.
صابر
ـ فقط مردان شجاع می‌تونن عاشق بشن. ـ ولیعهد هم شجاعه. حداقل در عشق، شجاعه. ـ مردان جوان بیشتر جسورن تا شجاع. ـ چه فرقی می‌کنه؟ ـ در شجاعت عقل و فکر هست، اما در جسارت نه. جسور بودن خطرناکه.
Razi
میشه از هر آدمی پادشاه ساخت دایانا اما بعضی‌ها پادشاه به دنیا میان.
Shiva
اون تاجر می‌گفت بازتاب تمام افکار انسان‌ها در چشم‌هاست. مهربانی، صداقت، دوستی، غم... همه رو در چشم‌ها میشه دید. می‌گفت چشم‌ها نمی‌تونن رازهای دل انسان رو نگه دارن.
Shiva
در هوای سرد پاییز زیر شاخه‌های بلند بید چون خاطرات سبز دیروز فردای روشن‌مان از نو نوشته می‌شود در شب تاریک مهرگان زیر درخشش پنهان ماه چون دانه‌های سرخ انار روح زیبایمان در هم آمیخته می‌شود
گل نرگس
ـ احساسات آدم‌ها تغییر می‌کنه. تو باید با عقلت تصمیم بگیری. ـ تو تمام زندگیم عاقلانه تصمیم گرفتم. این‌بار می‌خوام خودم باشم. ـ این خود تو عقل و منطق نداره دایانا؟ ـ قرار نیست من شبیه شما باشم. من می‌خوام کنار کسانی باشم که دوست‌شون دارم و اون‌ها هم من رو همین‌طور که هستم دوست دارن.
Reihaneh
اما همیشه نمی‌توان تسلیم عقل و منطق شد. گاهی باید به احساس اجازهٔ پیروزی داد. به خصوص زمانی که فرصتی برای فکر کردن نیست.
Reihaneh

حجم

۴۷۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۲۸ صفحه

حجم

۴۷۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۲۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان