ناراحتم چون پذیرفتن اینکه اشتباه کردم برام سخته.
ـ چرا؟ همهٔ آدمها اشتباه میکنن.
ـ نه. انسانهای بزرگ اشتباه نمیکنن.
ـ خب انسانهای بزرگ با تجربههاشون بزرگ شدن. برای تجربه پیدا کردن هم باید اشتباه کرد.
ـ اگر به همین راحتی با اشتباهاتمون کنار بیایم که دائم تکرارشون میکنیم.
ـ درسته. اما مثل نوشتن میمونه. اگر به قلم زیادی فشار بیاریم میشکنه. اگر هم خوب نگهش نداریم، نمینویسه.
ـ میخواید بگید باید تعادل رو حفظ کنیم.
ـ دقیقاً.
ـ خب سؤال اینجاست که تعادل کجاست؟
ـ من به خودم حق اشتباه کردن میدم. از اشتباهاتم درس میگیرم و دیگه خودم رو سرزنش نمیکنم. تعادل همینجاست بانو دایانا.
کاربر ۳۲۶۶۳۹۷
خورشید داره غروب میکنه. – مکث میکنم. ـ به نظر من غمناکترین زمان روز، هنگام غروب خورشیده. وقتی روز تموم میشه و باید از خودمون بپرسیم امروز چی کار کردیم. اشتباهاتمون رو کنار هم بذاریم و خودمون رو سرزنش کنیم.
ـ اما برای من، غروب خورشید بهترین زمان روز محسوب میشه.
ـ چرا؟
ـ من تمام روز باید ولیعهد ایران باشم. به عنوان ولیعهد دیده بشم، به عنوان ولیعهد قضاوت بشم و مثل یک ولیعهد زندگی کنم. اما وقتی شب از راه میرسه، میتونم همونی باشم که میخوام. اینطوری دیگه یکی از آدمهای قصر نیستم. – مکث میکند. ـ یکی از همون آدمهایی که شما ازشون متنفرید.
کاربر ۳۲۶۶۳۹۷
میدونی دیبا، اهمیت جملات فقط به مفهومشون نیست. بستگی داره که چه کسی چنین جملهای رو میگه. وقتی از کسی توقع شنیدن حرفی رو نداری و بعد اون رو میشنوی، طبیعیه که خوشحال بشی.
دلتنگِ ماه
سکوت را ترجیح میدهم. سکوتی که پر از ناگفتههاست. ناگفتههایی که هرگز نمیتوانند تبدیل به حرف و کلمه و جمله شوند... تنها باید در فضای سکوت معلق بمانند...
بانوی نویسنده