بریدههایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان
۴٫۵
(۱۳۰۳)
ـ احساس آدمها خیلی زود تغییر میکنه. تصمیمی که با احساست میگیری، امکان پشیمونی داره. و وقتی پشیمون بشی، هیچ توجیهی برای تصمیمت نخواهی داشت. پس عاقلانه تصمیم بگیر و همیشه برای انتخابت دلیل کافی داشته باش.
☆🌸☆فاطمه☆🌸☆
در هوای سرد پاییز
زیر شاخههای بلند بید
چون خاطرات سبز دیروز
فردای روشنمان
از نو نوشته میشود
در شب تاریک مهرگان
زیر درخشش پنهان ماه
چون دانههای سرخ انار
روح زیبایمان
Taraneh Rezaei
زمانش که برسه؛ چه تنها باشید و چه کسی همراهتون باشه، خودتون رو پیدا میکنید. پس ازدواج رو مانع ندونید. چون وقتی به سن من برسید، تازه متوجه میشید چه چیزهایی رو از دست دادید.
maryamn75
پدرم همیشه میگه اگر زمانی احساس کردی تو زندگی مشکلی نداری و همهچیز داره به خوبی پیش میره، بدون که داری در مسیر اشتباه حرکت میکنی.
حامی
هدیه دادن شبیه یک معامله است. هدیهای را به کسی تقدیم میکنی تا در زمان مناسب آنچه میخواهی بازپسگیری. نپذیرفتن هدیه نشان بیاحترامی است و نمیتوان آن را پس داد. بنابراین ناگزیر هستی در معاملهای شرکت کنی که نمیدانی چه چیزی را روزی باید در ازای آن بدهی. این یک معاملهٔ اجباری است!
seyed
در اوستا نگاه پاک بر پوشش اولویت داره. همهٔ ما، زن و مرد، ابتدا به نگاه پاک توصیه شدیم و بعد به رعایت محدودیتهای پوشش.
maryamn75
ما باید یاد بگیریم بدون اعتماد کردن به آدمها، اونها رو دوست داشته باشیم. فقط وقتی بین مردم باشیم، میتونیم معنای زندگی رو بفهمیم.
maryamn75
همهٔ ما یکتاپرست هستیم. اهورامزدا، خدای نیکی، برتر از هر موجودیه. لفظ خدا هم تنها به اهورامزدا نسبت داده میشه. اما پرستش آناهیتا هم تاریخ بلندی داره که قبل از زرتشت شروع میشه. مردم همیشه آناهیتا رو الههٔ آب یا به نوعی الههٔ عشق و باروری میدونستن.
حامی
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
افشین یدالهی
Autumn
به من نگاه کرد و گفت چقدر زیبا شدی. ـ مکث میکنم. ـ تا همین چند روز پیش وقتی به این جمله فکر میکردم ناخودآگاه لبخند میزدم. البته حالا دیگه این جمله و این فکرها، برام عادی شدن، هم عادی و هم بچهگانه. اصلاً اومدم اینجا که همین رو بگم. بگم یاد گرفتم فقط زمان میتونه نشون بده احساسات ما چقدر واقعی هستن. این واقعاً تجربهٔ بزرگی برام بود.
نوتاش
احساس آدمها خیلی زود تغییر میکنه. تصمیمی که با احساست میگیری، امکان پشیمونی داره. و وقتی پشیمون بشی، هیچ توجیهی برای تصمیمت نخواهی داشت. پس عاقلانه تصمیم بگیر و همیشه برای انتخابت دلیل کافی داشته باش.
Diako87
کند، شاهدخت پرین در گوشم زمزمه میکند:
ـ زمانش که برسه؛ چه تنها باشید و چه کسی همراهتون باشه، خودتون رو پیدا میکنید. پس ازدواج رو مانع ندونید.
*نرگس*
ـ آخه تو از کجا پیدات شد؟
لبخندی بر لبانم مینشیند. این جمله از آن جملههای ادبی و عاشقانه نیست. اما دوستش دارم. من هم همانطور ساده و عامیانه دوستش دارم. به گوشهای خیره میشوم و با جدیت میگویم:
ـ میدونی من نباید بهت اجازه بدم اما... اینبار میتونی من رو در آغوش بگیری.
پوریا آرام میخندد. به صورتش که مهربانتر از همیشه به نظر میرسد نگاه میکنم. به او نزدیکتر میشوم. سرم را روی سینهاش میگذارم. دست چپش را پشت سرم میگذارد و با دست راستش کمرم را نوازش میکند.
erfane
گذشتهٔ آدمهاست که آیندهشون رو میسازه. ـ این همان جملهای است که پدر از مادر شنیده بود. چقدر غمناک!
😊Fatemeh
همچنان چشمانم را از چشمانش دور نگه میدارم. شاهزاده میگوید:
ـ در کتابی خوندم که چشمها دریچهٔ روحن.
ـ تعبیر جالبیه.
لبخند تلخی بر لب میآورد. سرش را آرام به چپ و راست تکان میدهد و سپس زمزمه میکند:
ـ روح زیبایی داری... دایانا.
ناخودآگاه نگاهم به سمت چشمانش میرود. نگاهش را از من میگیرد و به پایین خیره میشود. دیگر چشمانش برق نمیزنند. انگار در آنها چیزی را میبینم که تا به حال ندیده بودم. غمی را میبینم که آشنا به نظر میرسد. غمی که برایم آشناست اما نمیشناسمش. آشناست و ناشناخته! درست مثل مفاهیم آخرین کلماتی که بر زبان آورده بود. چشم، روح، زیبایی... دایانا!
مهلا
کلمات باید بتوانند احساسات مرا منتقل کنند. علاه بر آن، باید با یکدیگر هماهنگ هم باشند تا بتوانند تاثیر بیشتری داشته باشند.
~sahar~
نماز و مناجات نیمروز را زیر لب زمزمه میکنم:
ـ میستایم و ارج میگذارم و خشنود میکنم فرشتهٔ پاسبان نیمروز را میستایم و ارج میگذارم و خشنود میکنم آن سرور شهر را که پاک و دادگستر و سازنده است.
هماره و در همه حال، اهورامزدا، پروردگار یکتا را میستایم.
~sahar~
-گذشتهٔ آدمهاست که آیندهشون رو میسازه
Sobhan Naghizadeh
پدرم همیشه میگه اگر زمانی احساس کردی تو زندگی مشکلی نداری و همهچیز داره به خوبی پیش میره، بدون که داری در مسیر اشتباه حرکت میکنی.
Sobhan Naghizadeh
انسانهای بزرگ با تجربههاشون بزرگ شدن. برای تجربه پیدا کردن هم باید اشتباه کرد.
Sobhan Naghizadeh
حجم
۴۷۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
حجم
۴۷۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان