بریدههایی از کتاب بازجویی از صدام
نویسنده:جان نیکسون
مترجم:هوشنگ جیرانی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۵از ۹۲ رأی
۳٫۵
(۹۲)
همانطورکه در جریان بازجوییها به من گفت، «به آنها گفتم که اگر میخواهند آداب و رسوم مذهبی خود را بجا بیاورند، مشکلی با آن ندارم. اما آنها نمیتوانند عمامه را وارد سیاست کنند. اجازۀ این کار را نمیدهم.»
محمد
همین که مردم درد را فراموش میکنند، ایالات متحده پروندهای از نسیان دربارۀ زندگی و سرمایۀ هدر رفته در یک منازعۀ نظامی آماده میکند.
usofzadeh.ir
صدام به مقایسه میان جنگ عراق با جنگ داخلی آمریکا پرداخت، با این توضیح که دلیل شکست جنوب از شمال این بود که جنوبیها برای جنگ ناچار بودند به ارتفاعات بروند. متوجه منظورش نشدم و از او خواستم که واضحتر حرف بزند. او به نقشهای اشاره کرد و گفت، چون جنوب در پایین شمال قرار دارد، این یعنی اینکه جنوبیها همیشه ناچار به جنگ با دشمن در جایی بودند که درواقع بالای سرشان بود.
usofzadeh.ir
ما شواهدی پیدا نکردیم دال بر اینکه صدام با اقدامات شورشیان در ارتباط باشد؛ کاملاً برعکس: بیشترین خشونت را زرقاوی دامن زده بود و حمایت بسیاری از سنیهایی را که از برنامۀ بعثیزدایی دولت ائتلافی انتقالی خشمگین بودند به خود جلب کرده بود؛ برنامهای که اعضای حزب را از ارتش و حکومت اخراج میکرد.
shakib
یونانیان باستان به این برداشت رسیده بودند که وقتی خدایان قصد مجازات کسی را داشته باشند، مهمترین خواستهاش را بجا میآورند
جواد
ما به سیاق جلسههای پیشین همۀ مراحل را طی کردیم. گزارش نوشته شد و کاملاً مورد ارزیابی قرار گرفت. جلسۀ هیئت کشنده را برگزار کردیم و طرح گزارش را به طبقۀ هفتم ارائه دادیم تا مقامات بدانند قرار است چه بگوییم؛ ولی هرچقدر هم که خود را آماده کنید، باز مسئله این است که هرگز نمیدانید قضایا چطور پیش میرود. همانطور که اتفاق افتاد، این جلسه یکی از دردناکترین - و درعینحال فوقالعادهترین ــ تجربههایی بود که از زمان کار در آژانس با آن روبرو شدم.
کاربر ۲۰۹۹۷۵۹
ما به آنجا رفته بودیم چون فاشیستهای نئوکان به دنبال سلطۀ آمریکا بر منطقه بودند و به خاطر این اعتقاد گمراهکنندۀ رییسجمهور بوش که، صدام خیال داشته پدرش را بکشد! آیا ارزش آن را داشت که صدام از قدرت ساقط شود؟ فقط میتوانم از طرف خودم حرف بزنم و جوابم هم «نه» است. صدام در سال ۲۰۰۳ سرش گرم نوشتن رمان بود. مدتها بود که کار ادارۀ کشور را واگذاشته بود. آیا این احتمال وجود داشت که پسرانش زمام قدرت را به دست بگیرند؟ شاید، ولی احتمالاً مدتی طولانی در قدرت دوام نمیآوردند. به احتمال زیاد، یک نفر از حلقۀ امنیتی- نظامی سنی از طریق کودتا به قدرت میرسید. وضعیت جالبی نمیشد ولی دستکم این بود که یک راهحل عراقی برای این موضوع که «چه کسی باید عراق را اداره کند؟» وجود داشت. ایالات متحده هم بعد میتوانست با رژیم جدید کار کند.
ناصر جباری
من نقش بسیار کوچکی در فاجعۀ بسیار بزرگ سیاست خارجی آمریکا بازی کردهام: جنگ عراق. من و همکارانم در سیا، کارمان را با تأسفی عمیق به پایان رساندیم؛ برای آنچه بر سر تصویر آمریکا در جهان آمده بود؛ برای مردان و زنانی که در آن جنگ کشته شده یا با نقص عضو و ناراحتی روحی به کشور بازگشته بودند؛ و برای درد و رنجی که ایالات متحده به مردم عراق تحمیل کرده بود. در نخستین روز حضورم در عراق در اکتبر ۲۰۰۳، رانندهای که داشت مرا از فرودگاه به - در نزدیکی کاخ ریاستجمهوری میبرد، گروهی از بچهها را دید که کنار جاده بازی میکردند و گفت: «ما به خاطر اینها اینجا هستیم». یادم میآید با خودم گفتم که «امیدوارم»، ولی تردید داشتم که درست گفته باشد.
ناصر جباری
به آنها هشدار داده شد تا از مرجعیت دینی برای اهدف سیاسی استفاده نکنند. مانند شهروندان میتوانند انتخاب کنند، رأی بدهند و مقام داشته باشند. آنها نمیتوانند عمامۀ دین به سر کنند و وارد سیاست شوند».
کاربر ۲۶۸۰۱۱۴
رؤسای من مدعی بودند که نظرات «خارج از مجموعه» را با کمال میل میپذیرند، ولی همیشه سراغ آدمهایی مشخص میرفتند- معمولاً آخر هفته با آنها قرار میگذاشتند- تا همان پاسخهای قدیمی را بشنوند.
Alphaman
صدام معتقد بود که تنها یک نفر باید حرف آخر را بزند و گفته بود، «باید این نکته را بدانید: عراقیها همواره بر ضد شما توطئه میکنند- بهویژه شیعیان!»
محمدپوریا
زمانی که وارد عراق شدم رانندۀ صدام - که میتوانیم او را «سمیر» خطاب کنیم - بازداشت شده بود. من و شان از او بازجویی کردیم تا ببینیم آیا میتوانیم سرنخی دربارۀ محل اختفای احتمالی صدام به دست بیاوریم. سمیر گفت، کمی پس از فرار دیکتاتور از بغداد، از صدام جدا شده و درنتیجه رد او را گم کرده است. او که جوان و اندکی ورزیده بود، به نظر نمیرسید محافظ صدام بوده باشد. ولی کاملاً مورد وثوق او بود و از اعضای برگزیدۀ «حمایه» محسوب میشد. نخستینبار پس از سقوط رژیم و در تلویزیون سیانان چشمم به جمال او روشن شد. صدام در خیابانهای بغداد و از بالای اتومبیلی بدرود میگفت. هنگامی که سوار ماشین شد، سمیر پشت فرمان نشسته بود.
از صحبتها با سمیر چیزهای زیادی دربارۀ روزهای نخست فرار صدام دستگیرمان شد. در یکی از شبهای نخست پس از ترک بغداد، سمیر اتومبیل را کنار خانهای پارک میکند و صدام از او میخواهد که از صاحبخانهها بپرسد آیا به او و مهمانانش برای آن شب جا میدهند؟ پیرزنی در را باز کرده، از پذیرش آنها سر باز میزند. وقتی سمیر اشاره میکند که رییسجمهوری فقط یک جای خواب میخواهد، پیرزن سمیر را سرزنش میکند که او زمانی آمده است که برای مهمانی رفتن دیر است. به گفتۀ سمیر، صدام از این نکتهسنجی زن خندهاش گرفته بود.
علی شهبازی
صدام در بیشتر بخشها آدمی اهل توجه بود و این توانایی را داشت که دربارۀ گسترۀ وسیعی از موضوعات بحث کند. بارها پیش میآمد که به دشواری میشد دهانش را بست. عاشق حرف زدن بود، بهویژه در جاهایی که به خودش مربوط میشد. ولی هنگامی که دربارۀ مسئولیتش در قبال بدبختی عراق میپرسیدیم، در لاک خودش میرفت و نگاههایی غضبناک به ما میانداخت. در موضوعاتی که پای متهمسازی یا مسئولیت شخصیاش در میان نبود، حافظهاش میتوانست مثل تیغِ تیز بُرا باشد
AliX
حقیقت این است که ما دربارۀ اینکه صدام چطور حکومت میکرد و چرا برخی اعمال از او سر زد اطلاعات زیادی بهدست آوردیم. همچنین دربارۀ مسائلی که برای توجیه حمله به عراق و سرنگونی رژیم او مورد استفاده قرار گرفت نکات زیادی به دست آوردیم. مهمترین پرسش- «آیا باید صدام را از قدرت سرنگون میکردیم؟»- هرگز پرسیده نشد یا پاسخی به آن داده نشد. تصمیمگیران در کاخ سفید و مدیریت سیا در طبقۀ هفتم این آژانس، مایل نبودند بشنوند که بسیاری از دلایل مطرحشده برای تحتپیگرد قرار دادن صدام، روی فرضیات غلط بنا شده بود.
AliX
«من همان سالها، از ۱۹۷۷، یقین پیدا کرده بودم- و دربارۀ آن هم نوشتهام- که هر تلاشی برای وارد کردن مذهب به حکومت و سیاست، موجب خواری مذهب شده و سیاست را تباه میکند، و حزب [بعث] این اصل را پیشۀ خود کرده بود».
usofzadeh.ir
خود صدام سنیمذهب بود
f_altaha
صدام غالباً به غلط بهعنوان آدمی بیاعتقاد یا کسی که از مذهب بهطرزی ناشیانه برای پیشبرد اهدافش استفاده میکرد معرفی شده است. او درواقع خصومتی با مذهب حداقلی نداشت؛ صدام فقط میخواست همۀ فعالیتهای مذهبی در عراق را تحت کنترل داشته باشد. او آدم معتقدی بود ولی- و این مشخصه مهم است- براساس راه و روش خودش.
علی اکبر
یونانیان باستان به این برداشت رسیده بودند که وقتی خدایان قصد مجازات کسی را داشته باشند، مهمترین خواستهاش را بجا میآورند.
einlam
بعد چیزی گفت که آیندۀ شغلیام را تغییر داد: «از تو میخواهیم که بروی بیرون و مطمئن بشوی این کسی را که نصفهشب گرفتهاند، صدام حسین است». بیست و هفت ساعت بود که بیدار بودم و داشتم از پا میافتادم اما این حرف، آدرنالینام را چنان بالا برد که پیش از آن هرگز تجربه نکرده بودم. ناگهان آدمی شدم که قرار بود خبری را تأیید کند که مثل راکت جهان را درخواهد نوردید
هتل
رییسجمهوری را به احتیاط فراخواندم که در تعامل با مسائل و مردم خاورمیانه، دشوار بتوان آنها را در چارچوبهای کاملاً مشخص قرار داد؛ از قبیل اینکه یک نفر دوست واقعی یا دشمن واقعی است. مردم این منطقه اغلب در هیچ چارچوبی نمیگنجند و گاهی اوقات، همزمان، رفتارهای متناقض از آنها سر میزند.
Alireza Zarei
حجم
۲۶۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
حجم
۲۶۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۵۵,۰۰۰۵۰%
تومان