بریدههایی از کتاب سبکی تحمل ناپذیر هستی ( بار هستی )
۳٫۹
(۱۰۱)
زندگی روزمرهٔ ما با فرصتها، یا به معنای دقیقتر کلمه با رویاروییهای تصادفی افراد و رویدادهایی که ما آن را تصادف مینامیم، بمباران میشود. تصادف یعنی اینکه دو رویداد بهشکلی غیرمترقبه در یک زمان، با هم تلاقی کنند: توماس همزمان با پخش موسیقی بتهوون از رادیو، در رستوران هتل ظاهر میشود. ما به اکثر این تصادفها، کوچکترین توجهی نمیکنیم
کاربر ۸۰۰۹۸۳۹
ضرورت با هیچ فرمول سحرآمیزی در ارتباط نیست؛ اینها همه به شانس بستگی دارد.
کاربر ۸۰۰۹۸۳۹
انسان تنها یکبار زندگی میکند؛ دلیل اینکه نمیتوانیم تشخیص دهیم که تصمیمی که گرفتهایم درست بوده یا نه این است که در یک موقعیت خاص تنها میتوانیم یک تصمیم بگیریم؛ ما از زندگیهای دوم، سوم و چهارم بهرهمند نیستیم تا در آنها بتوانیم تصمیمهای مختلف را با هم مقایسه کنیم.
در این صورت، تاریخ همان زندگی اشخاص است.
سپیده اسکندری
ترزا شبیه مادرش بود و این شباهت صرفاً فیزیکی نبود. گاهی احساس میکنم که کل زندگی ترزا صرفاً ادامهٔ زندگی مادرش بود؛ همانطور که یک توپ در میز بیلیارد، صرفاً ادامهٔ حرکت دستِ بیلیاردباز است.
alireza atighehchi
انسان تنها یکبار زندگی میکند؛ دلیل اینکه نمیتوانیم تشخیص دهیم که تصمیمی که گرفتهایم درست بوده یا نه این است که در یک موقعیت خاص تنها میتوانیم یک تصمیم بگیریم؛ ما از زندگیهای دوم، سوم و چهارم بهرهمند نیستیم تا در آنها بتوانیم تصمیمهای مختلف را با هم مقایسه کنیم.
mery
شانس و تنها شانس، پیامی برای ما دارد. هر چیزی که خارج از ضرورت رخ میدهد، یعنی چیزی که انتظارش میرود و هر روز تکرار میشود، خاموش است. تنها شانس است که میتواند با ما حرف بزند. ما میتوانیم پیام آن را بخوانیم؛ همانطور که کولیها میتوانند تصاویری که ته فنجان قهوه نقش بسته است را بخوانند.
mery
وقتی در برابر فردی مطبوع، قابل احترام و مؤدب بنشینید، خیلی سخت است که به خودتان یادآوری کنید که هیچکدام از حرفهای او درست و صادقانه نیست.
آذیــن؛
سابینا گفت: «چرا هیچوقت از قدرتت در برابر من استفاده نمیکنی؟»
فرانتس به آرامی پاسخ داد: «چون عشق یعنی دوری از قدرت.»
آذیــن؛
و حالا توماس فهمیده بود که از سر شانس و اقبال بوده است که ترزا عاشق او شده بود نه آقای ز.. ترزا در کنار عشق به وصال رسیدهاش به توماس، در قلمرو امکان، عشقهای به وصال نرسیدهٔ بیشماری به دیگر مردان داشت.
آذیــن؛
تنها ضرورت سنگین است، و تنها آن چیزی که سنگین است، باارزش است.
آذیــن؛
«روزی روزگاری در نیمهٔ اول قرن شاعری زندگی میکرد. او آنقدر پیر بود که برای پیادهروی باید از منشیاش کمک میگرفت. روزی منشیاش گفت “استاد! ببینید در آسمان چه خبر است! این اولین هواپیمایی است که بالای آسمان این شهر پرواز میکند.” شاعر بیآنکه سرش را بهسوی آسمان بلند کند گفت “من تصویر خودم را از آن دارم”
MSadra
«منظورت این است که نمیخواهی با اشغالگران کشورت بجنگی؟» سابینا دوست داشت به آنها بگوید که پشت کمونیسم، فاشیسم، پشت همهٔ تجاوزها و اشغالها، شری اساسیتر و نافذتر وجود دارد و تصویر آن شر تظاهرات مردمانی است که با مشتهای گرهکرده شعارهای مشخصی را فریاد میزنند. اما میدانست که نمیتواند منظورش را به آنها بفهماند. بنابراین موضوع گفتگو را عوض کرد.
زیبایی نیویورک
fariba.
زندگی در حقیقت، یعنی دروغ نگفتن به خود و دیگران، که تنها در انزوا ممکن است: وقتی کسی چشمش را به کارهایی که ما انجام میدهیم میدوزد، هیچکدام از کارهایمان صادقانه نیست. زندگی در جامعه، یعنی در نظر داشتن جامعه و این یعنی زندگی در دروغ.
me
هرکسی که هدفش چیزی بالاتر باشد، باید انتظار این را داشته باشد که روزی سرگیجه بگیرد. سرگیجه چیست؟ ترس از سقوط است؟ پس چرا حتی وقتی از بالای برجی که مجهز به نردههای محکمی هم هست، باز سرگیجه میگیریم؟ نه! سرگیجه چیزی فراتر از ترس از سقوط است. سرگیجه، ندای خالی بودن زیر پایمان است که ما را اغوا میکند و فریب میدهد؛ سرگیجه تمایل به سقوط است؛ و ما وحشتزده در برابر آن از خود دفاع میکنیم.
me
ما هیچوقت نمیدانیم چه میخواهیم؛ چون تنها یک زندگی داریم و نه میتوانیم آن را با زندگیهای قبلیمان مقایسه کنیم و نه میتوانیم در زندگیهای پیش رویمان آن را تکمیل کنیم.
سکوت
. اشتیاق به بهشت؛ اشتیاق انسان برای انسان نبودن است.
niloufar.dh
در ابتدای کتاب آفرینش تورات آمده است که خدا انسان را آفرید تا او را حاکم قلمرو ماکیان و ماهیان ودیگر مخلوقات کند. البته کتاب آفرینش را یک انسان نوشته نه یک اسب. هیچ اطمینانی وجود ندارد که خداوند واقعاً حق حکومت بر دیگر مخلوقات را به انسان عطا کرده باشد. درواقع، این مسئله محتملتر است که انسان خدا را خلق کرده تا حق حاکمیت بر گاوها و اسبها را که خودش به خود داده است، تقدیس کند
niloufar.dh
عشق زمانی آغاز میشود که یک زن اولین حرفش را وارد حافظهٔ شاعرانهٔ ما میکند.
niloufar.dh
عشقها شبیه به امپراتوریها هستند: وقتی فکری که بر اساس آن شکل گرفتهاند، از بین برود، آنها نیز از بین خواهند رفت.
shokoufeh
(بله! اگر در پی بینهایت هستید، کافیست چشمان خود را ببندید.)
shokoufeh
حجم
۳۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۱,۵۰۰۵۰%
تومان