توماس با خود اندیشید: وصل کردن رابطهٔ جنسی به عشق عجیبترین فکری است که خالق در سر داشته است.
من
توماس با خود اندیشید: وصل کردن رابطهٔ جنسی به عشق عجیبترین فکری است که خالق در سر داشته است.
من
آیا وقتی یکی ساکت است، دیگری باید صدایش را بالا ببرد؟
من
هیچگاه مطمئن نبود که آیا کار درستی انجام میدهد یا نه؛ ولی مطمئن بود کاری را که میخواهد، انجام میدهد.
من
قبلاً گفته بودم که استعاره خطرناک است. عشق هم با یک استعاره شروع میشود. به دیگر سخن، عشق زمانی آغاز میشود که یک زن اولین حرفش را وارد حافظهٔ شاعرانهٔ ما میکند.
من
تا جای ممکن میتوان مردم را به دستههای مختلف تقسیم کرد، قطعیترین ملاک، تمایلات عمیقی است که افراد را بهسوی این فعالیت مادامالعمر یا آن یکی روانه میکند. همهٔ فرانسویان با هم متفاوتاند؛ ولی هنرپیشهها در همهجای دنیا، از فرانسه و پراگ گرفته تا هرجای دیگر، به هم شباهت دارند.
من
وقتی توماس فریاد کمونیستها در دفاع از پاکی درونیشان را شنید، با خود گفت: این کشور در نتیجهٔ نادانی شما آزادی خودش را شاید برای قرنها از دست داده است؛ و حالا شما فریاد میزنید که احساس گناه نمیکنید؟ چطور میتوانید دیدن کارهایی که انجام دادهاید را تحمل کنید؟ چطور نمیترسید؟ آیا چشمی برای دیدن ندارید؟ اگر چشمی داشته باشید، باید آن را کور کنید و از تبس خارج شوید!
من
مسئله اصلی این نیست که آنها میدانستند یا نه؛ مسئلهٔ اصلی این است که آیا یک انسان بهصرف ندانستنش بیگناه است یا نه. آیا نادانی که بر تخت شاهی نشسته است، بهصرف نادانیاش از هر مسئولیتی مبراست؟
من
از نظر سابینا، زندگی در حقیقت، یعنی دروغ نگفتن به خود و دیگران، که تنها در انزوا ممکن است: وقتی کسی چشمش را به کارهایی که ما انجام میدهیم میدوزد، هیچکدام از کارهایمان صادقانه نیست.
من
فرانتس در لحظهای که بیشترین لذت را برای بدنش احساس میکرد، خودش را در بینهایت تاریکیاش حل میکرد و خود را به بینهایت تبدیل میکرد. اما وقتی انسان در تاریکی درونی خودش بزرگتر شود، شکل خارجیاش کوچکتر میشود.
من