بریده‌هایی از کتاب پدر پولدار، پدر بی‌پول

اکثر مردم رویای پول‌دار شدن را در سر دارند، اما هراس از دست دادن پول باعث می‌شود هرگز به بهشت مقصود نرسند.

یک پدر توصیه می‌کرد: «سخت درس بخوان تا بتوانی در شرکتی خوب کار کنی». دیگری می‌گفت: «سخت مطالعه کن و درس بخوان تا بتوانی شرکتی خوب را بخری».

- «الگوی برخاستن، سر کار رفتن، پرداختن صورت‌حساب‌ها، برخاستن، سر کار رفتن، پرداختن صورت‌حساب‌ها و دوباره به همین ترتیب... . زندگی این افراد از آن زمان به بعد، بر پایهٔ دو حس ترس و طمع شکل می‌گیرد و پیش می‌رود. به آن‌ها پولی بیش‌تر پیش‌نهاد بدهید، آن وقت خواهید دید این چرخه را با افزایش هزینه‌های‌شان ادامه می‌دهند. این همان چیزی است که من "مسابقهٔ موش" می‌نامم».

«شغل، مخفف عبارت کنترل کردن ورشکستگی است».

«من برای پول کار نمی‌کنم. این پول است که برای من کار می‌کند»

قدغن کرده بود. یکی می‌گفت: «وقتی پولی به دست می‌آوری و موضوع پول به میان می‌آید، با آن با احتیاط برخورد کن و ریسک نکن». دیگری می‌گفت: «یاد بگیر چگونه ریسک را مدیریّت کنی».

پدر پول‌دار جملهٔ: «نمی‌توانم از پس آن بربیایم» را برای ما ممنوع کرده است، اما در خانهٔ حقیقی‌ام این تنها جمله‌ای بود که مدام می‌شنیدم. در عوض، پدر پول‌دارم فرزندانش را به گفتن جملهٔ: «چگونه می‌توانم از پس آن بربیایم» ملزم کرده بود. او معتقد بود جملهٔ: «چگونه می‌توانم از پس آن بربیایم» ذهن را به فعالیت بازمی‌دارد و شما را مجبور می‌کند فکر کنید و به دنبال راه‌حل باشید.

متوجه شدم پدر بی‌پولم به سبب مقدار درآمدش فقیر نبود - هر چند این امر اهمیّت بسیار دارد - بلکه به سبب تفکّرات و اعمالش بود که دچار فقر شده بود.

برخی می‌گویند من افراد را استثمار می‌کنم؛ زیرا به اندازهٔ شرکت کشت نی‌شکر یا دولت به آن‌ها حقوق نمی‌دهم، امّا من می‌گویم افراد، خودشان، با ترسی که دارند خودشان را استثمار می‌کنند، نه من».

گر نتوانید تصمیمی قاطعانه بگیرید، هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه پول دربیاورید. فرصت‌ها می‌آیند و می‌روند. این‌که بدانید چه وقت باید سریعاً تصمیم بگیرید، مهارتی حایز اهمیّت است

چون من در نه سالگی شروع به یادگیری کردم، درس‌هایی که پدر پول‌دارم به من آموزش می‌داد آسان بودند. تمام آن‌چه طی این ۳۰ سال تکرار و اجرا می‌شد، ۶ درس اصلی بود. این کتاب در مورد این ۶ درس است و سعی می‌کند مانند پدر پول‌دارم، آن‌ها را تا حد ممکن به شکلی ساده مطرح کند. قرار بر این نسبت که این دروس پاسخ اصلی باشند؛ بلکه همانند علایم راه‌نمایی هستند که شما و فرزندان‌تان را، صرف‌نظر از اتفاقات متغیر و ناایمن جهان، در مسیر پول‌دار شدن همراهی می‌کنند. درس۱: ثروت‌مندان برای پول کار نمی‌کنند. درس۲: چرا باید سواد مالی آموزش داده شود؟ درس۳: به فکر تجارت خود باشید. درس۴: تاریخچهٔ مالیات‌ها و به قدرت رسیدن شرکت‌ها. درس۵: ثروت‌مندان پول می‌سازند. درس۶: برای یادگیری کار کن نه برای پول.

همواره کاری را انجام بده که قلبت آن را درست می‌داند؛ زیرا در هر صورت از تو استفاده می‌شود؛ و چه آن را انجام بدهی و چه انجام ندهی، عده‌ای هستند که تو را لعن و نفرین کنند

یاد بگیرید احساسات‌تان را در امر فکر کردن به کار بگیرید؛ نه این‌که فکرتان را در اختیار احساسات و عواطف‌تان قرار دهید.

هنگامی که تحصیلات ما به پایان می‌رسد، متوجه می‌شویم نمرات کسب‌شده طی تحصیل چندان اهمّیّت ندارد. در دنیای واقعی، چیزهایی بیش از نمرات دانشگاهی به درد ما می‌خورد و اهمّیّت دارد؛ مانند جرأت، قدرت ریسک، شهامت، زیرکی، بی‌باکی، هوش و ذکاوت. هر یک از این عوامل که در ما پررنگ‌تر باشد، در نهایت بیش‌تر از نمرات دوران تحصیل، در تصمیم‌گیری آیندهٔ ما اثرگذار خواهد بود.

شما تنها زمانی فقیر هستید که تسلیم شوید

ثروت‌مندان دارایی می‌خرند؛ فقرا فقط هزینه می‌کنند. افراد متوسط بدهی می‌خرند و فکر می‌کنند دارایی خریده‌اند. پس من چطور می‌توانم کسب و کار خود را شروع کنم؟ پاسخ چیست؟

بی‌نظیرترین روش برای به دست آوردن پول، آموختن سریع دستورالعمل‌های جدید و قوانین نو است. سخت کار کردن برای به دست آوردن پول، قانون قدیمیِ ایجادشده در دوران مردان غارنشین است.

پدر پول‌دار نگران این نبود که چه چیز می‌خواهید بخرید. او معتقد بود با عبارت: «چگونه می‌خواهم از پس آن بربیایم؟» ذهن‌تان قوی‌تر و روح‌تان پول‌دارتر می‌شود

بیمهٔ تأمین اجتماعی آشکارا دچار مشکل شد و نشان داد نمی‌توان به آن به عنوان منبع مالی مطمئن در دوران بازنشستگی تکیه کرد. همین امر موجب بروز وحشت در میان افراد متوسط جامعه شد. باز هم خوب است که امروزه افرادی که با این موضوعات آشنایی دارند و آن‌ها را تشخیص داده‌اند، به خرید سهام شرکت‌های سرمایه‌گذاری روی آورده‌اند

«الگوی برخاستن، سر کار رفتن، پرداختن صورت‌حساب‌ها، برخاستن، سر کار رفتن، پرداختن صورت‌حساب‌ها و دوباره به همین ترتیب... . زندگی این افراد از آن زمان به بعد، بر پایهٔ دو حس ترس و طمع شکل می‌گیرد و پیش می‌رود. به آن‌ها پولی بیش‌تر پیش‌نهاد بدهید، آن وقت خواهید دید این چرخه را با افزایش هزینه‌های‌شان ادامه می‌دهند. این همان چیزی است که من "مسابقهٔ موش" می‌نامم».