لیکن به همان نسبت که بیکسی بارتلبی بیشتر و بیشتر به تخیلم راه مییافت و قوت میگرفت، اندوه به هراس بدل میگردید و شفقت به انزجار.
راست است و نیز چه هولناک، که تصور یا مشاهدهٔ تیرهروزی، فقط تا حد معینی، شریفترین عواطفمان را برمیانگیزد؛ ولی، در مواردی خاص، از این حد که فراتر رفت، دیگر چنین نمیشود. آنان که قاطعانه اظهار میدارند که این امر به گونهای لایتغیر از خودخواهی فطری نهفته در جان بشر ناشی میشود، سخت در اشتباهند.
Omid Souri
پرواضح است، از پشت پرده، پاسخ همیشگی به طور حتم شنیده میشد: « ترجیح میدهم این کار را نکنم »؛ و در این حال، انسانی عادی با کاستیهای رایج سرشت بشری چگونه میتواند خویشتندار باشد و نسبت به چنین خودسری ـ چنین رفتار نامعقولی ـ تندی نشان ندهد؟ لیکن هر جواب رد که به این نحو میشنیدم صرفاً باعث میشد احتمال تکرار بیتوجهی از جانب من کاهش بیابد.
Omid Souri