بریدههایی از کتاب مانیفست یک فمینیست در پانزده پیشنهاد
نویسنده:چیماماندا انگوزی آدیشی
مترجم:فاطمه باغستانی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۴۱۲ رأی
۴٫۲
(۴۱۲)
یادت باشد که برای دخترت، خانعموهایی خوب نیز انتخاب کنی. این کار خیلی سختتر است، زیرا نمونهٔ یک مرد، همان مردی است که در آخرین مهمانی تولد دخترت با صدای بلند گفت: «من با هر زنی که ازدواج کنم به او اجازه نمیدهم به من بگوید چه کار کنم!» هنوز نمیتوانم باور کنم چنین مرد خودرأیی با زنی ازدواج کند و او را خوشبخت کند؛ پس لطفاً سعی کن دخترت را با عموهایی مهربان و آرام آشنا کنی؛ مردانی مثل برادرت، اوگامبا؛ مردانی مثل دوستمان، چیناکئوزو. حقیقت این است که دخترت در زندگی خویش با مردان زیادی آشنا خواهد شد، پس بهتر است با گزینههای مختلف آشنایی داشته باشد. اگر عمویی را بشناسد که خوب آشپزی کند و فرقی بین زن و مرد قائل نباشد، آنوقت میتواند به حماقت کسی که میگوید: «آشپزی کاری زنانه است»، بخندد.
flora
دخترت را با گروهی از خالهخانمها احاطه کن؛ زنانی که شخصیتشان را میپسندی. در مورد ویژگیهای مثبت آنها با دخترت حرف بزن. کودکان از الگوهای زنده، میآموزند و تقلید میکنند. به دخترت بگو در هر یک از آنها چه ویژگیهایی هست که تو آن را میپسندی
flora
فمینیسم هیچ منافاتی با زنانگی ندارد، اما تعصبهای زنگریزانه چنین منافاتی را تزریق میکنند.
flora
ما دختران خود را شرطی میکنیم تا آرزوی ازدواج را از کودکی در سر بپرورانند و تمام نابرابریها و عدمتوازنها از همینجا شروع میشود. دختران بهعنوان زنانی بزرگ میشوند که ذهن آنها از پیش درگیر ازدواج شده است. پسران بهعنوان مردانی بزرگ میشوند که اندیشهٔ ازدواج را در سر ندارند. همان زنان با همین مردان ازدواج میکنند. رابطه از همان روز اول نامتوازن است، زیرا یکی از آنها بیش از دیگری به این پیوند جدید اهمیت میدهد. حال آیا جای تعجب دارد که در بیشتر ازدواجها زنان بیش از مردان ایثار میکنند؟ زنان آنقدر از خود میگذرند که خودشان را فراموش میکنند و دلیل این فراموشی آن است که همواره در جادهای یکسویه میدوند و این پیوند نابرابر را به هر قیمتی حفظ میکنند. یکی از پیامدهای این عدمتوازن، پدیدهٔ بسیار آشنا و نخنمای دعوای دو زن بر سر یک مرد و سکوت همان مرد است.
flora
«هر ازدواجی را یک دستاورد نخوان.» به روشهای مختلف برای او توضیح بده که قرار نیست هر لحظه اشتیاقِ آن را در سر بپروراند. ازدواج میتواند شاد یا ناشاد باشد و هرگز یک رسالت شمرده نمیشود.
flora
یک بار از یک سیاستمدار آمریکایی شنیدم که در سخنرانیهایش از زنان حمایت میکرد و میگفت: «زنان باید قهرمان شوند.» این جمله احساس همگان را برانگیخته بود. به دخترت بگو که زنان نیازی به قهرمان شدن ندارند، بلکه باید بهعنوان یک انسانِ دارای حقوق مساوی، پذیرفته شوند. این دست جملات، تهمایهای از دلسوزی برای زنان دارند. این جملات از نظر من بیشتر از آنکه به حقوق زنان اشاره کنند، به گونهای بر جوانمردی مردی که جمله را گفته است، اشاره دارند و اساس فکری این جوانمردی این است که زنان ضعیف هستند و باید از آنها حمایت کرد.
flora
به دخترت یاد بده که آنها را به چالش بکشد. آنان همان مردانی هستند که وقتی در مورد تجاوز صحبت میشود، میگویند: «اگر خواهر، همسر یا دختر خودش بود،...» اما اگر مردی قربانی رویدادی باشد دیگر نیازی نمیبینند او را برادر یا پسر خود فرض کنند تا با او همدل شوند.
flora
به دخترت بیاموز که زنها نیز میتوانند مانند مردان، مکانیک باشند و مکانیکِ خانم معنای خاصی ندارد.
به جای آنکه فقط برایش تعریف کنی، مثالهای زنده بیاور تا بفهمد که زنگریزی و تنفر از زن ممکن است محسوس یا نامحسوس انجام شود و هیچکدام آنها پذیرفتنی نیست.
flora
بهنظرم استفاده از مثالهای روزمره در این یادگیری نقش مهمی دارد. احتمالاً این پیام بازرگانی تلویزیونی را یادت هست: مرد آشپزی میکند و زن برایش کف میزند. پیشرفت حقیقی این است که زن دست نزند، بلکه فقط غذا را بچشد و نظرش را بگوید، اما تبعیض جنسیتیِ این پیام بازرگانی این است که زن مرد را تشویق میکند، زیرا او کار آشپزی را که ذاتاً کاری زنانه است، عهدهدار شده است.
flora
به او یاد بده که سؤالهایی از این دست بپرسد: «چه چیزهایی هست که زنها بهخاطر زن بودنشان نمیتوانند انجام دهند؟ آیا این چیزها اعتبار فرهنگی دارند؟ اگر اینطور است پس چرا مردها اجازه دارند هر کاری خواستند، انجام دهند؟»
flora
«داری چه میکنی؟ یادت رفته است که همسنوسالهایت الان دارند شوهرداری میکنند؟» خود من هم این عبارتها را بارها به دختربچهها میگفتم، اما اکنون دست از این کار کشیدهام. به این دختران لوس میگویم: «وقتش شده است که برای خودت کسبوکاری داشته باشی»؛ زیرا بر این باورم که ازدواج بدون تفکر، چیزی نیست که آن را بهعنوان یک نقطهٔ قوت به خورد دختران نوجوان و جوان دهیم.
flora
یکی از دوستانم میگوید که او هرگز دخترش را پرنسس صدا نمیزند. وقتی دیگران، دختربچهای را پرنسس صدا میزنند، نیت بدی ندارند اما «پرنسس» پر از پیشفرض است. پرنسس تداعیکنندهٔ ظرافت و شکنندگی دخترانه است و دختری را القا میکند که دیگران باید به او خدمت کنند. او ترجیح میدهد که دخترش را «ستاره»، یا «فرشته» صدا بزند.
پس چیزهایی را که دوست نداری به دخترت بگویی، برای خودت روشن کن و بدان هر آنچه به دخترت میگویی، مهم است. تو با کلمات خود به او یاد میدهی که باید به چه چیز ارزش بگذارد
flora
هرگز بانویی نیجری به نام آنجلا را فراموش نمیکنم. او مادری مجرد بود که فرزندش را در آمریکا بزرگ میکرد. کودکش تمایلی به کتابخواندن نداشت و مادر تصمیم گرفت برای هر صفحه کتاب به او پنج سنت بدهد. ظاهراً برای مادر گران تمام میشد، اما سرمایهگذاریِ ارزشمندی بود.
flora
«به دخترت خواندن بیاموز.» به او یاد بده که عاشق کتاب باشد. بهترین روش برای کتابخوان شدن او این است که تو را در آن حال ببیند. وقتی تو مشغول خواندن باشی، درک میکند که خواندن ارزشمند است، حتی اگر او به مدرسه نرود و فقط کتاب بخواند، قول میدهم داناتر از کودکی شود که تحت محدودیتهای آموزشوپرورش، درس و کتاب میخواند. کتابها به او کمک میکنند تا دنیا را بهتر بشناسد و آن را به چالش بکشد، به او کمک میکنند تا خودش را بهتر بیان کند و راحتتر بتواند رسالت آیندهٔ خویش را انتخاب کند. فرقی نمیکند که بخواهد سرآشپز، دانشمند یا خواننده شود. او میتواند از مهارتهایی که کتابها به او میدهند، بهره گیرد. منظورم کتابهای درسی نیست، بلکه کتابهای تاریخ، رمان و خودزندگینامههاست. اگر لازم شد به او باج بده، رشوه بده، پاداش بده تا کتاب بخواند. او را تشویق کن تا کتاب بخواند.
flora
او نظر جالبی داشت و میگفت که والدین، ناخودآگاه از همان اوایل کودکی به دخترانشان یاد میدهند که چگونه محدود شوند، به آنها فضای کمتری داده میشود و بایدها و نبایدهایشان نیز بیشتر است، اما پسرها فضای بیشتر و محدودیتهای کمتری دارند.
نقشهای جنسیتی اغلب در ما شرطی شدهاند، طوریکه حتی وقتی برخلاف آرزوهای حقیقی، نیازها و خوشحالی ما باشند، تغییر آنها برایمان سخت خواهد بود. فراموش کردن آنها کاری بس دشوار است؛ پس مهم است که مطمئن شوی دخترت از همان ابتدا به جای پذیرفتن نقشهای جنسیتی، عزت نفس را بیاموزد.
به او بگو مهم است که بتواند کاری را فقط برای خوشایند خودش انجام دهد و از آن دفاع کند. به او بیاموز که وقتی چیزی را شکست، آن را تعمیر کند. ما خیلی سریع به این تصور میرسیم که دخترها نمیتوانند چیزهای زیادی انجام دهند. به او اجازه بده سعی خودش را بکند. شاید بهطور کامل موفق نشود، اما دستکم تلاشش را کرده است. برای او اسباببازیهای مختلف بخر؛ از جورچین گرفته تا ماشین و قطار و هواپیما، البته اگر خودت دوست داشتی، عروسک هم بخر.
flora
به بخش اسباببازی کودکان رفتم که آن هم بر اساس جنسیت چیده شده بود. اسباببازیهای پسرها پر از انرژی بودند و بازی با آنها مستلزم فعالیت بود. در بین آنها چشمم به قطار، ماشین و هواپیما خورد، ولی اسباببازیهای دخترانه منفعلانه بودند و انواعی از عروسک بین آنها دیده میشد.
flora
آشپزی نیز مانند بیشتر کارهای خانهداری مهارتی برای زندگی بهتر است که هم مردان و هم زنان بهتر است آن را بیاموزند، البته هم مردان و هم زنان میتوانند از یادگیری این مهارت طفره بروند.
flora
دختر جوانی که قصد ازدواج دارد، باید چطور برای شوهرش غذا درست کند. بهنظرم مضحک است، درست مثل طنزی که در تمام چیزهای تلخ وجود دارد. خندهدار است که در این روزگار هنوز دستپخت خوب و آشپزی کردن را تستی برای ازدواج خانمها میدانیم.
flora
«به دخترت بیاموز که چیزهایی به نام نقشهای جنسیتی، مزخرفاتی بیش نیستند.» هرگز به او نگو که باید این کار را انجام بدهد یا آن کار را انجام ندهد، چون او دختر است. عبارت «چون تو دختر هستی»، هرگز دلیلی برای هیچچیزی نیست؛ هیچچیزی!
flora
گاهی مادرها آنقدر خود را درگیر انجام دادن همهٔ کارها میکنند که خود بیآنکه بدانند در کاهش مسئولیتهای مرد خانه همدست میشوند.
flora
حجم
۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
قیمت:
۱۹,۵۰۰
۱۳,۶۵۰۳۰%
تومان