بریدههایی از کتاب سفر به سرزمین آریاییها (سفرنامه افغانستان)
۴٫۳
(۳۴)
افغانستان با ۳۵ درصد جمعیت بیکار و ۳۶ درصد جمعیت زیر خط فقر، یکی از فقیرترین کشورها است. آدم با دیدن این همه بیچاره، دلش واقعاً میسوزد چرا سرزمینی با این همه تاریخ و فرهنگ و معادن غنی، باید چنین حال و روزی داشته باشد؟ کافی است بدانیم افغانستان از نظر معادن کانی و فلزات و سنگهای تزئینی گرانقیمت، جزو غنیترین کشورها است
ب. قاسمی
بیهوده است که مدعی شویم افغانستانیها فرصتهای شغلی جوانان ایرانی را غصب کردهاند. هیچ افغانستانیای پشت میز ادارات (که جوانان ایرانی به کمتر از آن راضی نیستند) ننشسته است.
14161319
اولین برخوردهایی که با ماموران مرزی تاجیکستان داشتم، باعث شد دلم برای افغانستان و صفا و سادگی مردمش تنگ شود و احساس غربت به سراغم بیاید. احساسی که در طول چند روز سفرم در افغانستان با آن بیگانه بودم.
S.Abolqasem
همینطور که داشتم توی صحن قدم میزدم (و البته از سرمای سنگهای کف حیاط، کف پاهایم بیحس شده بود) یادم آمد که امروز عید غدیرخم است و من بهطور کاملاً اتفاقی این روز را کنار زیارتگاه منسوب به حضرت علی بودهام. شخصاً همیشه آرزو میکنم که ایکاش روزی ثابت بشود زیارتگاه حضرت علی واقعاً اینجاست و بنابراین خیل زائران ایرانی پایشان به اینجا هم باز بشود تا مانند عراق که پس از هشت سال جنگ خانمانبرانداز، اکنون روابطمان عادی و دوستانه شده، با مردم افغانستان (که هیچ جنگی با هم نداشتهایم) هم روابطمان عادی و دوستانهتر میشد.
S.Abolqasem
از تاریخ کابل، آنچه برای من به یاد ماندنی است، شخصیت «مهراب کابلی»، پدر رودابه و پدربزرگ رستم است. یعنی رستم پدربزرگ و همچنین مادرش کابلی بودند. اگر رستم اکنون زنده بود، آیا اجازه میداد کابل به چنین روزی بیفتد؟!
S.Abolqasem
توصیه میکنم که حتماً کتاب کوچک ۹۰ صفحهای «سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی» خوانده شود. کروسینسکی کشیش لهستانی در اصفهان بود که سالهای پایانی حکومت صفویان و حمله و پیروزی افغانان را با چشم دید و گزارشهای دقیقی درباره آنها نوشت.
S.Abolqasem
تا یادم نرفته این را بگویم که چون واحد پولشان افغانی است، برای همین خیلی از اتباع افغانستان دوست ندارند آنها را «افغانی» بنامی و میگویند افغانی یعنی پول؛ ما «افغان» یا «افغانستانی» هستیم.
محسن
آنها که ایدههای نژادی را آفریدند، خودشان در جایگاه برتر (از نظر اقتصادی، تکنولوژیک و نظامی) قرار داشتند و نژاد، تنها توجیه و بهانهشان برای چپاول بود.
صدف
بسیاری از ایرانیان خود را از نژاد و تمدن آریایی میدانند و به آن میبالند. جدا از اینکه نژاد اکنون بحثی غیرعلمی است و بیشترین کاربردش در سده پیشین توسط استعمارگران و در راستای اثبات برتری ذاتیشان بر مستعمرهها بود، همانگونه که در جایجای این کتاب نشان دادهام، کتب تاریخی افغانستانیها نیز نشان میدهد که آنها خودشان را بیش از دیگر کشورها، آریایی دانسته و سرزمین اصلی آریاها را بخشهای شمالی افغانستان امروزین میدانند. بنابراین آن دسته از ایرانیانی که به آریایی بودنشان مینازند، بدانند افغانستانیها خودشان را بیشتر آریایی میدانند. اما اگر تفاخر به نژاد و نسب برتری میآورد، وضعیتمان امروزه اینگونه نبود (چه ما و چه افغانستانیها). آنها که ایدههای نژادی را آفریدند، خودشان در جایگاه برتر (از نظر اقتصادی، تکنولوژیک و نظامی) قرار داشتند و نژاد، تنها توجیه و بهانهشان برای چپاول بود. اما نژاد اکنون برای ما بهانه ندیدن جایگاه ضعیف امروزیمان و دل خوش کردن به گذشته و اجدادمان شده است.
14161319
در واقع این اتفاق (سرنگونی حکومت مرکزی توسط عدهای جنگجو) بارها و بارها در تاریخ ایران رخ داده بود، اما چون افغانها از ایران جدا شدند، حالا ما نسبت به آنها احساس نفرت داریم؛ و الا اگر اکنون بین قندهار و دیگر بخشهای افغانستان با ایران کنونی جدایی رخ نداده بود، در کتب تاریخیمان لابد میخواندیم که: «محمود که از ضعف و فساد دربار صفوی به تنگ آمده بود و نمیتوانست تحمل کند که صفویان این همه به مردم ایران جور و ستم کنند، با همراهی عدهای از قندهاریهای دلاور علیه صفویان شورید و توانست ایران را از دست آنها نجات داده و سلسله افغانان را بنیان نهد»؛ آنچنانکه سج مهر محمود افغان پس از به قدرت رسیدن نیز همین دیدگاه را نشان میدهد:
«دولت سلطان حسین نابود شد شاه ایران عاقبت محمود شد»
14161319
حجم
۹۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۹۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان