بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بوی گندم | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بوی گندم

بریده‌هایی از کتاب بوی گندم

نویسنده:نگین آل آقا
انتشارات:انتشارات پر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۵۸ رأی
۴٫۴
(۵۸)
ابرهای دل من مدت هاست بی امان می بارند
|ݐ.الف
بشکنم شیشهٔ شب و بخوانم آرام شعر پروانگی و شعلهٔ شمع
|ݐ.الف
و دلم می لرزد با صدای قدمت وقتی از دور می آیی که تو را در برم گیرم و پروانه شوم خسته از پیله تنهایی خود به تو می اندیشم
|ݐ.الف
چه به روز دلم آورد دو چشمان سیاهت که هنوزم که هنوز است نگاه من و دل مانده به راهت...
ابوالفضل سرداری
بمان با من که می ترسم از این شبهای بی اختر بگردی گر همه عالم نیابی از من عاشق تر
ابوالفضل سرداری
دلت هر وقت گرفت چشم کن ابر و ببار
یاسمن سادات
هیچ می دانستی تو به اندازهٔ باران ِخدا زیبایی
Jaber_313
برای وصل لیلا گو که مجنون تا کجا آید بگو ای مهر رخشانم بگو ای درد و درمانم
Jaber_313
آسمان دلگیر و غمناک خاک باران خورده و پاک شاخه ها را می تکاند باد بی آرام بی باک رقص باران روی شیشه قصهٔ فرهاد و تیشه می شود قلبم مصمم عاشقت باشد همیشه من نگاهم مانده بر در باز رویای تو در سر غنچه های آرزویم می شود نشکفته پرپر
fahamhe_roshaniy
عجیب است از این آهوی وحشی که به دام تو درافتاد چه هوشیار و نصیب است مرا غم...همه جا در پی مرهم، روم اما تویی آن داروی دردی که من آن عشق بنامم و بدانم که به غیر از تو ندارم کس دیگر که مرا مایهٔ درمان بُوَد و هم نفس جان و دلم دید به چشمان تو ایمان و چه لرزید از آن برق نگاهت
nardoon
و این عاشق شدن در زیر باران را شدیدا دوست می دارم
mehrab
باز کن پنجره را تا نسیمی که در آن عطرِ خوشِ خاطره هاست تن احساس تو را لمس کند
Arezuwishi
من پراز احساسم پرم از عشق و تمنای بهار و تو را می خواهم بر دل تشنه ام امشب تو ببار لذتی دارد این عشق و پروانگی و شیدایی هیچ می دانستی تو به اندازهٔ باران ِخدا زیبایی؟
Arezuwishi
دلم یک آسمان پرواز می خواهد دلم یک دلنشین آواز می خواهد دلم تنگ است می دانی که آهنگ صدایت را به جای نغمهٔ هر ساز می خواهد دلم دمساز می خواهد دلم از تو سرودن در فضای باز می خواهد هوای گلشن و مهتاب و سروی ناز می خواهد دلم افشای آن عشقی که شد یک راز می خواهد بیا ساقی که دل یک جرعه از آن جامِ مستی ساز می خواهد
Arezuwishi
من به یادت هستم وقت آوازِ پر از مهر همه چلچله ها وقت پروازِ شبِ شب پره ها وقت دلتنگی آغاز سفر وقت بیداری شیرین سحر من به یادت هستم وقت آرامشِ تب دارِ غروب چه شمال و چه جنوب
Arezuwishi
وقت بیداری شیرین سحر من به یادت هستم
مرتضی ش.
من پر از حس امیدم امشب
مرتضی ش.
بیا ماهم بیا من چشم در راهم نمی دانی چه تب دارم نمی دانی چه آشوبی در این آغوشِ شب دارم تمام شب نمی دانی که نامت را به لب دارم چه سودایی به سر دارم دلم تنگ است وچشمانی پر از باران و تر دارم
مرتضی ش.
شاید اینجا باشد در همین نزدیکی در دل ثانیه ها شاید اینجا، ا کنون یار در یک قدمیست...
مرتضی ش.
دل من می خواند زیر لب نغمهٔ شیدایی و شور بشکنم آن بُت سرسخت غرور
مرتضی ش.

حجم

۴۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۴۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان