بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بوی گندم | صفحه ۱۱ | طاقچه
کتاب بوی گندم اثر نگین آل آقا

بریده‌هایی از کتاب بوی گندم

نویسنده:نگین آل آقا
انتشارات:انتشارات پر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۵۸ رأی
۴٫۴
(۵۸)
درسفری دور و دراز است دلم ...سوز و گداز است دلم در پی یک راز که آن دلبر عاشق کش دمساز کجا رفت و کجا گشته نهان ماهِ شبِ تار.. که دل تنگ و حزین گشته و تب دار...نگارم برسانید که آن آتش پنهان شده در جان شده بیدار...
هنرمند هنردوست
آسمان دلگیر و غمناک خاک باران خورده و پاک شاخه ها را می تکاند باد بی آرام بی باک رقص باران روی شیشه قصهٔ فرهاد و تیشه می شود قلبم مصمم عاشقت باشد همیشه من نگاهم مانده بر در باز رویای تو در سر غنچه های آرزویم می شود نشکفته پرپر
Yasin
تو را من آفریدم از گِلی ناچیز اما روح خود را در تو پنهان کرده ام، انسان برایت فصل ها را آفریدم از بهارِ سبز تا پاییز که هر گَه این نشان بینی به یاد آری تو رستاخیز
Aysan
آرزویم این است که بهاری باشی شاد چون نغمهٔ شیرینِ قناری باشی
Aysan
همه جا در پی مرهم، روم اما تویی آن داروی دردی که من آن عشق بنامم
nardoon
چه بی اندازه شیرینی چو قندی گوشهٔ قندان
|ݐ.الف
لحظه هایم همه بی رنگ تر از آینه هاست و سکوتی سنگین سایه انداخته بر خلوت من
joje_ordakkk1387
تو را من می شناسم، تو همان همزاد مهتابی تو آن رویای شیرینی که من در خواب می بینم تو مثل تک گلی هستی که شب از شاخه می چینم
Jaber_313
می نشینم لب حوض می شوم خیره به آن ماهی شاتوتی رنگ با همه جور جهان من ندارم سر جنگ غصه هم می گذرد مثل آن لحظهٔ شادی که گذشت مثل آن قُمری سبزی که پرید مثل آن آهوی شیرین که گریخت از پریشانی دشت غصه هم می گذرد
" رابو "
تو به اندازهٔ باران ِخدا زیبایی؟
Arezuwishi
باز کن پنجره را تا پیامی که سپردم به گل قاصدکی وقت سفر برساند به تو هنگام سحر
Arezuwishi
رویای شیرینم بیا، ای عشق دیرینم بیا من جز تو در این آسمان ماهی نمی بینم بیا ای معنی هستی بیا، پیمانهٔ مستی بیا در جرم عشق و عاشقی با من تو همدستی بیا با رنگ شیدایی بیا، ای قلبِ دریایی بیا اندازهٔ رنگین کمان یارم تو زیبایی بیا
Arezuwishi
من جز تو در این آسمان ماهی نمی بینم بیا
Arezuwishi
شاید اینجا باشد در همین نزدیکی در دل ثانیه ها شاید اینجا، ا کنون یار در یک قدمیست...
Arezuwishi
و من آرام و غمگینم تو را از دور می بینم که می آیی.. بگو با من که می مانی و آواز محبت را برای قلب من هر لحظه می خوانی
Arezuwishi
من نگاهم مانده بر در باز رویای تو در سر غنچه های آرزویم می شود نشکفته پرپر
Arezuwishi
نگو ای مهربان دلبر که از حالت خبر دارم نمی دانی نمی دانی نمی دانی که از جادوی چشمانت دلی داغ از شرر دارم و من با اختران شب سخن ها تا سحر دارم
nardoon
بیا ساقی که دل یک جرعه از آن جامِ مستی ساز می خواهد
" رابو "
باز نجوای دلم نام کسی هست که سرمست تر از باد خزانیست و چون سرو جوانیست که دردست به جز عشق ندارد …خبرم هست زِ باران دو چشمش که ببارد...و مرا حسرت دیدار دو تا نرگس شهلاست... دلش وسعت دریاست و من منتظرم تا که زمانی به زبانی که دلت خوب بفهمد همه آوازِ دل خسته خود را به تو گویم که بدانی همه دنیاست برای منِ عاشق آن، دو جادو و دو ابروی کمانی.... و هم اکنون که من اینجا و تو آنجا و به هم دور و به دل شور و زِ هر میکده مهجور و در اندیشهٔ مان ترسِ زِ فرداست... بیا تا زِ سرِ مهر و صداقت، به نهایت، به خداوند کریمی که به دل داد محبت و چه زیباست... همه راز دل خویش بگوییم و بجوییم مسیری به وصالی که خیالی دگرم نیست جز این عشق و این نیست برای من و تو فکر محالی
کاربر ۲۷۰۸۳۵۸
بگو ای نازنین دلبر تو از این دل چه می خواهی؟ که خون است از غم دوری شبِ تاریک مهجوری نه مهتاب درخشانی نه یک فانوس پرنوری بگو مقصد کجا شاید پریشان تا به کی باید؟
مرتضی ش.

حجم

۴۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۴۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان