بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی) | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی)

بریده‌هایی از کتاب مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی)

انتشارات:نشر مصدق
امتیاز:
۳.۲از ۱۰۹ رأی
۳٫۲
(۱۰۹)
آیا فراهم آوردن امکان ترک خانه برای کودک، وظیفه والدین خوب نیست؟
کاربر ۱۳۸۷۳۹۰
ریه‌های جنین انسان نفس نمی‌کشند و چشمانش نیز نمی‌بینند. به همین خاطر جنین آمادهٔ حیاتی می‌شود که هنوز نمی‌تواند تصورش کند.
Martha'e Dark
«وقتی پاسخ را بدانی، دیگر سوال، سوال نیست.»
moonchild
نیچه می‌گوید: «ما بر بسیاری چیزها باید چشم فروبندیم تا چیزی دیگر را ببینیم.» برای آشکارسازی و تعیین حقیقتی برجسته و مشخص باید عوامل پریشان کننده ذهن را حذف کرده،
منیره
بود. اخیرا مدعی شده‌ام «درمانگر خوب باید برای هر بیمار، شیوه درمانی جدیدی تدوین کند.»
ددد
از من پرسید: «دکترها چه‌شان می‌شود؟ چرا اهمیت حضور خشک و خالیشان را درک نمی‌کنند؟ چرا نمی‌توانند بفهمند دقیقآ همان وقتی که کار دیگری نمی‌توانند انجام دهند، همان لحظهیی است که بیش از همه به آن‌ها نیاز داریم؟»
ددد
از طریق پائولا این مسئله را آموختم که وحشت ناشی از مبتلا شدن به یک بیماری منتهی به مرگ، با گوشه‌گیری و کناره‌گیری اطرافیان برای بیمار چند برابر می‌شود. انزوای بیمار محتضر با بازی احمقانهٔ افرادی تشدید می‌شود که سعی می‌کنند نزدیک شدن مرگ را از او پنهان کنند. اما مرگ را نمی‌توان پنهان کرد؛ سرنخ‌ها همه جا هستند: پرستارهایی که آهسته صحبت می‌کنند، دکترهای نجواگر که اغلب به بخش‌های دیگری از بدن توجه می‌کنند، دانشجویان پزشکی که با نوک پا در اتاق‌های بیمارستان راه می روند، خندهٔ نمایشی شجاعانهٔ خانواده و سرانجام تلاش ملاقات‌کنندگان برای شاد کردن فضا.
zeinab
وم. کم‌کم فهمیدم برای مرگ؛ سیاه‌نمایی شده است. گرچه لذت کمی می‌توان در آن یافت، اما با وجود این، مرگ آن شیطان هیولاوش نیست که ما را به سمت مکانی بی‌نهایت وحشتناک می‌کشد. یاد گرفتم مرگ را از شکل افسانه‌ایاش خارج کنم و آن را آن‌طور که هست ببینم ـ یک رویداد، بخشی از زندگی، پایان احتمالات بیشتر. پائولا گفت: «رویدادی بی‌رنگ است که یاد گرفته‌ایم به آن رنگ ترس بزنیم.»
zeinab
بند پایانی نامه به او یادآوری کرده بود ریه‌های جنین انسان نفس نمی‌کشند و چشمانش نیز نمی‌بینند. به همین خاطر جنین آمادهٔ حیاتی می‌شود که هنوز نمی‌تواند تصورش کند. پائولا در آن نامه به پسرش گفته بود: «آیا ما نیز آمادهٔ حیاتی فراتر از فهم خود و حتی فراتر از رویاهای‌مان نمی‌شویم؟»
زینب دهقانی
فروید از استعارهٔ پائولا متحیر می‌شد ـ و در حوزهٔ مذهب، من همیشه کاملا با او موافق بوده‌ام. او می‌گفت: «میل به جاودانگی داریم، از نبودن می‌هراسیم، پس افسانه‌های پریان خوشایندی را می‌آفرینیم که تمام امیال ما در آن‌ها به حقیقت بدل می‌شوند. غایت ناشناختهیی که انتظارمان را می‌کشد، روح مانا، بهشت، فناناپذیری، خدا، تناسخ؛ این‌ها تمامی توهمات و شیرینی‌هایی هستند که تلخی را از فناپذیری و مرگ می‌گیرند.»
احسان رضاپور
به گفتهٔ نیچه ما به هنر، نیاز داریم تا حقیقت نابودمان نکند. از این رو، من خلاقیت و آفرینش را مسیر طلایی می‌دانم و تمام زندگی، تجارب و تخیلاتم را به توده درهم در حال جوشی بدل کرده‌ام که می‌کوشم هرازگاهی از آن، چیزی جدید و زیبا بسازم.
phoenix
برای حکیم شدن، باید دانشجو باقی بمونی
maryam mirzaei
دیگر افسانه‌های کودکی وجود نداشتند: عدالت، پیش‌بینی‌پذیری، خدای بخشنده، نظم طبیعی امور، والدین محافظ، امنیت خانه
لیلی مهدوی
ما به افراد محکوم به فنا، افراد منتظر در صف مرگ، افراد بدون امید نیاز داشتیم.
لیلی مهدوی
مدت‌های قبل فهمیدم وقتی چیزی بزرگ بین دو نفر وجود دارد و در موردش صحبت نمی‌کنند، در مورد مسائل مهم نیز صحبت نمی‌کنند.
نسیم رحیمی
هر کس بیشتر از مرگ، از انزوای محض همراه با آن می‌ترسد.
نسیم رحیمی
این‌که زندگی را نمی‌توان به تعویق انداخت؛ باید اکنون آن را زندگی کرد، نه این‌که به هفتهٔ بعد، مسافرت بعد، بعد از تمام شدن کالج بچه‌ها، پس از سال‌های تحلیل رفتهٔ بازنشستگی به تاخیرش انداخت.
tabestoon
گاهی پنهانی به بیماران در شرف مرگ غبطه خورده‌ام که جسارت تغییر افراطی زندگی را دارند، نقل مکان می‌کنند، شغلشان را ترک می‌کنند، حرفهٔ خود را عوض می‌کنند، طلاق می‌گیرند، دوباره همه چیز را از نو آغاز می‌کنند. نگران تماشاچی بودن خود هستم و از خود می‌پرسم آیا مخفیانه بیمارانم را به انجام کارهای قهرمانانه برای خودم تشویق نکرده‌ام. تمام این‌ها را به ایرن می‌گویم. چیزی را حذف نمی‌کنم. به او می‌گویم در مورد زندگیام، حق با اوست ـ البته تا حدی. ـ با وجود این وقتی می‌گویی من تجربهٔ هیچ تراژدیی را ندارم، حق با تو نیست. من هرچه در توان دارم انجام می‌دهم تا تراژدی را به خودم نزدیک‌تر کنم. روی مرگم تمرکز می‌کنم. وقتی با تو هستم اغلب تصور می‌کنم اگر همسرم به شدت بیمار بود، چهطور می‌شد، و هر بار غمی وصف‌نشدنی وجودم را در بر می‌گیرد. من به این مسئله واقفم، کاملا واقفم که در حال پیشرفت هستم، که به مرحلهٔ دیگری از زندگی گام بگذارم. بازنشستگی زودهنگام از استنفورد، گامی برگشت‌ناپذیر است. تمام نشانه‌های پیر شدن ـ غضروف پاره‌شدهٔ زانو، کم شدن دید، کمردرد، جرم دندان، مو و ریشی که رنگ می‌بازد به سفیدی می‌گراید، خواب مرگ خودم ـ به من می‌گویند به سوی پایان زندگیام حرکت می‌کنم.
عبدالوهاب
گاهی پنهانی به بیماران در شرف مرگ غبطه خورده‌ام که جسارت تغییر افراطی زندگی را دارند، نقل مکان می‌کنند، شغلشان را ترک می‌کنند، حرفهٔ خود را عوض می‌کنند، طلاق می‌گیرند، دوباره همه چیز را از نو آغاز می‌کنند. نگران تماشاچی بودن خود هستم و از خود می‌پرسم آیا مخفیانه بیمارانم را به انجام کارهای قهرمانانه برای خودم تشویق نکرده‌ام.
عبدالوهاب
طی دهه‌ها بسیاری رویای اول را سند ارزشمندی تلقی کرده‌اند که بیانگر تفسیر محتوای کامل روانپریشی به زبان خواب است. فروید تا جایی پیش رفت که اشاره کرد که تفسیر کامل رویای اولیه همزمان با تحلیل کامل است.
عبدالوهاب

حجم

۲۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۳۸,۵۰۰
۳۰%
تومان