بریده‌هایی از کتاب انگیزش؛ منطق پنهانی که انگیزه‌های ما را شکل می‌دهد

اگر ما بی‌حوصله و بی‌انگیزه باشیم، می‌توانیم از خودمان بپرسیم: کاری که می‌کنم چگونه به فردی در راه مانده کمک می‌کند؟ چه معنایی می‌توانم ایجاد کنم؟ با این نوع نگرش و مدل‌ذهنی، شانس اینکه یک پاسخ مثبت پیدا کنیم وجود دارد.

کمی‌عرق ریختن، ما را به معنا باز می‌گرداند – و این بازگشت والایی است.

زندگی هیچگاه با شرایط، غیرقابل تحمل نمی‌شود؛ اما با نبود معنا و هدف می‌شود

برای برانگیختن موفق خودمان و دیگران، نیاز داریم که حس ارتباط و معنا ایجاد کنیم – یادتان باشد که معنا همیشه مترادف شادی شخصی نیست. به طور قابل بحث، قوی‌ترین انگیزاننده در جهان ارتباطمان با دیگران است.

با انواع نیروهای ناملموس و احساسی بسیار بیشتر بر انگیخته می‌شویم: نیاز به تصدیق شدن رسمی و احساس مالکیت، احساس موفقیت و پیروزی، یافتن امنیت، یک تعهد بلندمدت و احساس هدف مشترک.

پول انگیزانندۀ ساده و بزرگی که اکثر ما فکر می‌کنیم، نیست.

این نسبتاً ساده است که حسن نیت ایجاد کنید. تمام چیزی که نیاز داریم یک کلمه مشوقانه اینجا و آنجا است، یک هدیه و پاداش از این وقت به اون وقت و نگاهی خالصانه و صمیمانه به چشمان دیگران.

وقتی متعهد می‌شویم و بلند مدت فکر می‌کنیم، اکثراً کارهای شخصی خودمان را برای نفع خانواده کنار می‌گذاریم، وقتی این چنین از خود گذشتگی کنیم، اتفاقات شگفت انگیزی رخ خواهد داد.

شرح شغل رسمی ما هرچه که باشد، ما همه انگیزه دهندگانی پاره‌وقت هستیم.

انگیزش انسان در حقیقت مبنی بر یک مقیاس زمانی طولانی، و حتی بعضی وقت‌ها طولانی‌تر از طول عمر ماست.