بریدههایی از کتاب جنگجوی عشق
۳٫۸
(۶۵۶)
مادر کریگ برای اتاق بچه، پردهٔ تِدیخرسه دوخته که اجازه نمیدهد نور از پنجره داخل بیاید و آنرا مثل یک نورافکن روی تختخواب بچه میاندازد. هر بار که وارد اتاق میشوم، از نورافکن اطاعت میکنم و مکثی میکنم تا به تخت بچه خیره شوم.
arash
از صداقت و رنج آنها حیرتزده میشوم. خیلی از پیامها از طرف کسانیست که سالهاست میشناسمشان، ولی حالا میفهمم که هیچوقت آنها را نشناختهام. زمان زیادی از وقتمان را به گپزدن با یکدیگر گذراندهایم و راجعبه همهچیز ـ جز آنچه که واقعاً اهمیت دارد ـ حرف زدهایم. هیچوقت به روی خودمان نیاوردهایم که چه بارِ سنگینی را به دوش میکشیم. ما یکدیگر را فقط به نمایندهای از خودمان معرفی میکردیم، درحالیکه خودِ واقعیمان سعی میکرد تنها زندگی کند. فکر میکردیم اینطور امنتر است. فکر میکردیم اینطور خودِ واقعیمان صدمه نمیبیند. ولی حالا که پیامها را میخوانم، متوجه میشوم ما اینطور هم صدمه دیدهایم. ما احساس تنهایی میکنیم. در درونمان خودِ شکنندهای هست که به دنیایی از نمایندههای درخشان خیره شده، و بهخاطر همین، شرم هم به لایههای رنجمان اضافه شده است. ما زیر اینهمه لایه در حال خفهشدنایم.
ساجده رضایی
زیبایی مردم را گرم، و هوشمندی مردم را سرد میکند
mobina.gh
"هیچ اشکالی نداره که یه زن گرسنه بشه گلنن. طبیعیه که به اشتهاش جواب مثبت بده، که از طعمهای خوب لذت ببره. یادت باشه یه خانم نباشی! یه جنگجو باش! یه جنگجو به همهٔ ابعاد خودش غذا میده: ذهن، روح، و جسم." با یک نفس عمیق شروع میکنم به خوردن سیبزمینی. "
Irandokht
با خودم میگویم کسیکه این نظم را در امواج و آسمان و خورشید و ماه به وجود آورده، حتماً برای زندگیِ من هم نظم مقدسی دارد. با خودم فکر میکنم شاید درحالحاضر وسط این چرخهام، درست در میانهٔ راه. شاید برای هر چیزی، زمانی دقیق مقرر شده. شاید کسی حواساش به ماست.
Irandokht
اندوه یک پاککُن است. حس میکنم از همهچیز ـ جز رنج و ترس ـ پاک شدهام.
Irandokht
گاهیاوقات عشق، آسیبرسانترین چیز است و تو مجبوری با مستی و پُرخوری و سقط جنین با آن مقابله کنی.
Irandokht
«لازم نیست همیشه شاد باشید. زندگی سخته و آسیبزننده. نه بهخاطر اشتباهاتتون، بلکه این آسیبها برای همهست. از رنجها فرار نکنید، اونا به دردتون میخورن. باهاشون سر کنید، بذارید بیان و برن. بذارید شما رو با سوختی ترک کنن که برای انجام کارهاتون تو این دنیا بسوزونیدش.»
Qeziii
. یعنی دخترها باید بدنشان را رها کنند، چون باعث میشود خجالت بکشند و پسرها باید احساساتشان را رها کنند چون باعث شرمندگیشان میشود؟ پسرهای بیچاره؛ احساساتی نشید! دخترهای بیچاره؛ گرسنه نشید!
Qeziii
. با خودم میگویم کسیکه این نظم را در امواج و آسمان و خورشید و ماه به وجود آورده، حتماً برای زندگیِ من هم نظم مقدسی دارد. با خودم فکر میکنم شاید درحالحاضر وسط این چرخهام، درست در میانهٔ راه. شاید برای هر چیزی، زمانی دقیق مقرر شده. شاید کسی حواساش به ماست.
Qeziii
حجم
۲۳۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۳۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰۵۰%
تومان