بریدههایی از کتاب کآشوب
۴٫۲
(۱۹۴)
حاجآقا حدود چهل و پنج دقیقه صحبت میکرد. ظاهراً اوایل بیشتر از این بوده. حاجآقا میگفت من برای هر جلسه حدود هفت هشت ساعت مطالعه میکنم.
shariaty
سوغاتیها رسید. یک انگشتر بود و کمی موی سیاه و پارهای استخوان.
shariaty
هر از گاهی امید مثل شهاب از آسمان دلمان رد میشد و چشمهامان را به در میدوخت. «شنیدند که رادیو عراق از اسیرا مصاحبه میگرفته. یکیشون گفته من امیرم. صداش مثل امیر خودمون بوده.»
shariaty
گفته بودند دیدیم تیر خورد به پهلویش ولی ندیدیم شهید شود. «تیر به پهلو آدم رو شهید میکنه؟» این شده بود سوال اساسی زندگیام. «آی تویی که میگی دیدی تیر خورده، نمیشد دستش رو بگیری با خودت بیاریش؟» خودم توی دل خودم جواب میدادم «نمیشده لابد.»
shariaty
همه جا پر بود از «کربلای پنج» و «شلمچه». نامهایی که نمیدانستم یعنی چه. گفته بودند دیدیم تیر خورد به پهلویش ولی ندیدیم شهید شود. «تیر به پهلو آدم رو شهید میکنه؟» این شده بود سوال اساسی زندگیام.
shariaty
«دیگه نمیدونیم از دست شما چی کار کنیم. یکی حدیث تفسیر میکنه، میگید خوابمون گرفت. یکی احکام میگه، میگید این مسئلهی امروز ما نیست. یکی میآد روضه میخونه، میگید تو کار مداح دخالت کرد. یکی جوک میگه و بشکن میزنه، میگید منبر رسولالله حرمت داره. بابا مگه آهنگ درخواستیه؟ بذارید کارش رو بکنه دیگه.»
shariaty
من اصلاً از سبک منبر رفتن ایشون راضی نبودم. منبر حُرمت داره. قرار نیست با جوک و لطیفه گفتن دویست نفر رو پای منبر بکشونیم. این که اسمش کار فرهنگی نیست.
shariaty
زهرا از تورنتو که راه میافتاد زنگ میزد. میگفت «مسئولیت من رو به کس دیگهای ندیها. دارم میرسم.» مسئولیتش سوراخ کردن لیموعمانیها بود.
shariaty
ظهر عاشورای آن سال نفسم در نمیآمد. در اتاق کار دانشگاه همیلتون هدفون را گذاشتم توی گوشم و مثل مجنونها راه افتادم به گز کردن محوطهی دور دانشگاه مکمستر و تمام فایلهای عزاداریام را چند بار دوره کردم. هیچ مجلسی وجود نداشت که بروم و خودم را زیر پرچم امام حسین گم کنم.
shariaty
«وا حسین» گویان از منبر پایین آمد و آنقدر بر سر و سینه زد که عمامهاش از سرش افتاد.
shariaty
آیتالله العظمی وحید خراسانی کنار در ورودی روی ملحفهی سفیدرنگی به دیوار تکیه زده و با روضهی روضهخوان گریه میکند. دامادش شیخ صادق لاریجانی کمی آن سوتر نشسته و آرام گریه میکند.
shariaty
حبیب هشتاد سال داشت. صحابی رسول خدا. از حسین بن علی چند ده سال بزرگتر بود. او خود را به امامش رساند. درنگ نکرد. کبر نداشت. کاش مثل حبیب زندگی کنیم. با رندانهترین مرگ تاریخ.
shariaty
شما سِندُسالت قد نمیده. آقا مرعشینجفی همیشه میاومِد قبل اذون صُب پشتی در حرم حَرضَت معصومه و میشِست. حتی وقتی برف نه این برفریقّیها، بررررف میاومد میشِست پشت در تا خادما درُ براش واکُنن. آقا مرعشینجفی کاریش دُرُس بود. الان اونوخ آخوند هَس میگه عَلَم چیه. زِنجیر چیه. عَلومَت چیه.
shariaty
قبل از ازدواجم، همان روزهای بگیر و ببند بعد از انتخابات، توی مسجدی که دوستش داشتم سخنران دعا کرد خدا من و بقیهی آنهایی را که گرایش سیاسی خاصی داشتیم هدایت کند و اگر هدایت نمیشویم هلاک کند.
shariaty
حسین مثل من دلش نوحه نمیخواست. از نظر او سخنران مجلس امام حسین (ع) باید از درد اجتماع میگفت و مردم را از ظلم آگاه میکرد. دلش میخواست برود پای صحبت کسی بنشیند که به جای این همه روضهی مقتل، بگوید اصلاً چرا امام قیام کرد و بعد ربطش بدهد به دنیای امروز. نماند توی هزار سال پیش. افسانه و اسطورهاش نکند.
shariaty
اما مجلس آقامرتضی توی کوچه پسکوچههای نیاوران پر از ماشینهای مدلبالایی بود که دامادهای اتوکشیده با تهریش منظم و عروسهایی با چادرمشکی براق ازشان پیاده میشدند. کفش عروسها پاشنهدار بود و کیف کوچکی سِت همان کفشها دستشان گرفته بودند. روسریهای مشکی طرحدار و براقشان هم از زیر چادر پیدا بود. حریر ژورژت با سنگهای سواروسکی.
shariaty
زوجهای جوانِ چهارراه سیروس و بازار و مسجدجامع یا حوالی اتوبان محلاتی و مسجد شهدا همه شبیه هم بودند. دو تایی ترک موتور مینشستند یا پراید داشتند. پیراهن مشکی مردها روی شلوار بود و تسبیح دست میگرفتند. زنها هم آرایش نداشتند، رویشان را سفت گرفته بودند و کفشهاشان ساده و تخت بود.
shariaty
از این مجالس شلوغی که زنها مدام جیغ میکشند و مردها فریاد میزنند و مداح صدای گرفتهاش را توی میکروفون هوار میکشد بدم میآمد.
shariaty
زوجِ تازهعقدکرده را یک بار توی صحن حرم امام حسین (ع) دیدم که گوشهای تنها نشسته بودند و داماد برای عروس روضه میخواند.
shariaty
دختره همیشه میایستاد کنار در حسینیه تا همسرش برسد و دو تایی بروند حرم. قدش بلند بود و من خیال میکردم برای اینکه با همسرم بروم زیارت هنوز قدم کوتاه است.
shariaty
حجم
۲۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۴۴,۰۰۰۲۰%
تومان