بریدههایی از کتاب خوشه های خشم
۴٫۰
(۱۲۶)
هر کاریرو که ما میکنیم... به نظر من یه هدف درس داره ـ حتی ناخوش شدن؛ بعضیها میمیرن، اما بقیه سرسختتر و جونسختترن. باس سعی کنی واسهی همون روز زندگی کنی. واسهی همون روز و حال.»
خورشیدخانوم
تو این دنیا فقط یه چیز مسلمه و اون اینه که کسی حق نداره تو زندگی یکی دیگه دخالت کنه و قروقاطیاش کنه. فقط خودش باس زندگی کنه. شاید بد نباشه بهش کمک کنه، اما حق نداره بهش بگه باس چیکار کنه.»
خورشیدخانوم
آدما به یه نوع فکر کردن عادت میکنن، و دیگه سخته اونو ول کنن.
محب
من هیچ دلم نمیخواهد که قبل از کشتن کسی که مرا گرسنگی میدهد از گرسنگی بمیرم.
محب
آنها را توی مخمصه و رودربایستی قرار بده، کاری کن وقتت را بگیرند. نگذار یادشان برود که وقت تو را گرفتهاند. مردم، اکثراً آدمهای خوبی هستند. دلشان نمیخواهد تو را عصبانی کنند. کاری کن عصبانیات کنند، آنوقت کار خودت را بکن.
Farshid0032
آدما به یه نوع فکر کردن عادت میکنن، و دیگه سخته اونو ول کنن.
کاربر ۱۲۶۹۷۸۷
مردم با تور آمدند سیبزمینیها را از آب رودخانه بگیرند، و نگهبانها از کارشان جلوگیری کردند. با اتومبیلهای قراضهشان آمدند پرتقال از روی زمین بردارند، اما نفت بر آنها پاشیده بودند. مردم آرام کناری ایستاده و به روان شدن سیبزمینی بر آب نگاه میکنند و به جیغ و زوزهی خوکهایی گوش میدهند که آنها را میکشند و در گودالی دفن میکنند و بر آنها آهک میریزند و به کوههای پرتقال نگاه میکنند که میپوسند و به لجن بدل میشوند و در چشم این مردم ناکامی و شکست دیده میشود، در چشمان این مردم گرسنه خشم جان میگیرد. در روح این مردم خوشههای خشم پر میشود و میروید و سنگین میشود، سنگین میشود تا به بار بنشیند.
saqqa
در اینجا اندوه و درد و رنجی حکمفرماست که گریستن نمیتواند آن را مشخص کند و آن را بنماید.
Sajjad Rnj
«اینو میدونم... آدم اون کاریرو که ناچاره بکنه باس بکنه. من نمیتونم بهت بگم. من نمیتونم بهت بگم. به عقیدهی من خوشبختی و بدبختی وجود نداره. تو این دنیا فقط یه چیز مسلمه و اون اینه که کسی حق نداره تو زندگی یکی دیگه دخالت کنه و قروقاطیاش کنه. فقط خودش باس زندگی کنه. شاید بد نباشه بهش کمک کنه، اما حق نداره بهش بگه باس چیکار کنه.»
نگین
بابابزرگ امشب نمرد، اون درس وقتی مرد که شماها اونو از ولایتش بیرون آوردین
امیرمحمد قرائی
آدم وقتی به یه جا انس میگیره، دیگه سخته از اونجا دل بکنه و بره. آدما به یه نوع فکر کردن عادت میکنن، و دیگه سخته اونو ول کنن.
امیرمحمد قرائی
به عیسی قسم، آدم وقتی میبینه دارن بهش دستور میدن، سر قوز میافته و نمیره.
امیرمحمد قرائی
میگن تا اونجایی که ما میریم نزدیک سه هزار کیلومتر راهه. تام، به نظر تو چهقدر راهه؟ من اونجارو تو نقشه دیدهام، کوههای بزرگی داره، عین اونایی که تو کارت پستالا میبینیم و ما درست از وسط اونا رد میشیم. تامی، به نظر تو چن روز طول میکشه ما به اونجا برسیم؟»
omid beigi
در چشم این مردم ناکامی و شکست دیده میشود، در چشمان این مردم گرسنه خشم جان میگیرد. در روح این مردم خوشههای خشم پر میشود و میروید و سنگین میشود، سنگین میشود تا به بار بنشیند.
کاربر ۱۴۸۳۸۵۲
به سوی در رفت و وقتی به کنار در رسید، سر برگرداند و گفت: «یه چیز خوبی یاد گرفتم. آدم هر روز یه چیزی یاد میگیره، هر وقت دردسری واسهات پیش اومد ـ برو پیش آدمای ندار. اونا تنها آدماییان که به آدم کمک میکنن ـ فقط اونا.»
مهرگان
و خشم اندکاندک مایه میگرفت و میرسید.
کاربر ۱۴۸۳۸۵۲
نیاز انگیزهی اندیشه است و اندیشه انگیزهی عمل
مهرگان
«به جهنم! تو این دنیا نه گناه وجود داره و نه صواب. اینهارو مردم از خودشون درآوردن. همهاش همینجوره. بعضی از کارای مردم خوبه و بعضی هم نیس. مردم حق دارن فقط همینو بگن و بس.»
کاربر ۴۴۳۸۰۶۶
بترس از آن زمان که انسان در راه یک اندیشه دشواری نبیند و در راه آن نمیرد، زیرا این یک صفت پایه و اساس آدمیزاد است، و این صفت آدمی در دنیای هستی بارز و بیهمتا است.
فاطمه.ص
«هیچ نمیدونی وقتی اونجا میرسیم اونجا چهجوریه؟ هیچ نمیترسی اونجا اونجوری نباشه که ماها فکر میکردیم؟»
مادر سریع پاسخ داد: «نه. نه، نمیترسم، ترس نداره، من نمیترسم. خیلی سخته زندگی کردن و تجربه به هم زدن. ما در زندگیمون هزار جور کار پیشرو داریم، اما اگه موفق شیم فقط یهجورشو ادامه میدیم. اگه بخوام همه زندگیهارو تجربه کنم، کار شاقیه.
فاطمه.ص
حجم
۵۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۶۱۴ صفحه
حجم
۵۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۶۱۴ صفحه
قیمت:
۲۴۷,۰۰۰
۱۷۲,۹۰۰۳۰%
تومان