بریدههایی از کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم
۴٫۱
(۲۵۶)
فضای عمومی درست از بیرونِ درِ آپارتمان شروع میشود. اما مشکل اینجاست که در ذهنِ ما عمومی به معنای دولت است و دولت به معنای دشمن.
Travis
جامعه ما جامعه سالمندان است، و در آن رهبران سیاسیِ بالای شصت سال «هنوز جوان» به حساب میآیند، حالا بگذریم از آنها که سالهاست مردهاند، اما مومیاییشان کردهاند که تا ابد در آپارتمانهای خود ــ آن آرامگاههای احمقانه مرمرینــ زندگی کنند.
سورینام
در حزب کمونیست، که هر یک از اعضایش بقیه را میپایید تا مبادا در زندگی از مسیرِ «صحیح» منحرف شوند ــ چون تنها زمانی که هیچگونه حریم شخصی وجود نداشته باشد است که سلطه مطلق و بیچونوچرا میتواند برقرار شود.
زن
فیلم مثل خودِ زندگی است که قسمتهای خستهکنندهاش را بریده باشند.
❤ محمد حسین ❤
در جامعهای که حکومتش توتالیتر است، آدم ناچار است با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشد؛ راه گریزی وجود ندارد. به همین دلیل سیاست هرگز انتزاعی نمیشود. به صورت نیرویی خشن، بیرحم و آشکار باقی میماند که تمام چند و چون زندگی ما را تعیین میکند: چه بخوریم، چطور زندگی کنیم و کجا کار کنیم.
شقايق بانو
«این خوراک ماست، عادت داریم با هر وعده قدری سیاست بیندازیم بالا. با صبحانه، انتخابات، با نهار، یک بحث پارلمانی، و با شام اخبارِ شبانگاهی، که یا به آن میخندیم یا از شنیدن دروغهایی که " حزب کمونیست" علیرغم همه اتفاقاتی که افتاده میخواهد به خوردمان بدهد حرص میخوریم.»
hoda.family
پیش خودمان خیال میکردیم هلوهای بعد از انقلاب فرق میکنند ــ بزرگتر، شیرینتر، رسیدهتر و خوشآب و رنگتر میشوند، اما یک روز که در بازار میوه، جلوی پیشخوانی در صف ایستاده بودم متوجه شدم که هلوها هنوز به همان سبزی، ریزی، و سفتی قدیمند، میشد گفت یکجورهایی پیشاـ انقلابی.
Azam LatifZadeh
امپراتوریِ اتریشـ مجار چهارصد سال نشانههای ثروت و قدرت خود را برپا کرد. این نشانهها آهسته آهسته رنگ باختند و ویران شدند. بعد کمونیستها در مدت تقریبا نیم قرن سعی کردند نشانههای گذشته را ویران کنند و نمادهای خود را جایگزین آنها بکنند ــ این نمادها حتی سریعتر از آن نشانهها محو شدند.
Travis
قدم اول این است که درک کنیم فضای عمومی مثل دستمال کاغذی نیست که آدم از آن استفاده کند، مچالهاش کند و بیندازدش دور. بلکه مثل آن دستمالهای باتیستِ قدیمی است که نخی و لطیف بودند و حاشیهشان گلدوزیهای ظریف داشت، و آدم باید آنها را بشوید و اتو کند تا بتواند باز از آنها استفاده کند...
Travis
اما هر قدر زودتر گذشته را فراموش کنیم، بیشتر باید نگرانِ آینده باشیم.
Travis
اگر همه لباسهای یکجور میپوشند، از سر اختیار و انتخاب نیست، مجبورند، چون چیز دیگری در بازار پیدا نمیشود. حکومت اینطوری مد را به وجود میآورد ــ با تولیدِ اندک و بیتنوع و حذف امکان انتخاب.
Travis
تنها یک چیز بود که مرا به گریه انداخت: انجیلِ روی تختش. باز بود و چپه. آن را برگرداندم و به قسمتی از متن که زیرش خط کشیده بود نگاهی انداختم. درباره زندگی پس از مرگ بود. آدم مذهبیای نبود؛ در واقع بیخدا بود. اما در لحظات آخر زندگیش، که چیز دیگری برایش نمانده بود، به انجیل رو کرده بود. تا ماهها بعد، به تنها چیزی که میتوانستم فکر کنم، آن دستهگل مارگریت بود و آن انجیل. نمیدانم آیا آدمهایی که آن «توضیح» را نوشته بودند هرگز به یاد او میافتند؟ مرگ او اشتباه بود، بیفایده بود، و من تازه امروز میتوانم پوچی مطلق آن را درک کنم. شاید کمونیسم دارد فرو میپاشد، اما به چه بهایی؟ چند قربانی دیگر مثل تانیا خواهد گرفت؟ ــ قهرمانان بزرگ، زندانیان سیاسی، یا ناراضیان سیاسی را نمیگویم، آدمهایی را میگویم که فقط دیگر تاب و تحمل آن را ندارند.
رضا عابدیان
۴۰ راه برای خوشبختی، ۲۰ راه برای غلبه بر اضطراب، ۵۰ توصیه برای زندگی زناشویی، و... انگار انسانها ماشین هستند و میتوان برای مشکلات افراد، که نام مشترک امّا کیفیت متفاوت دارند، راهحل یکسانی عرضه کرد که کارگر هم بیفتد. این کتابها اکثرا به نظر من خطرناک هم هستند، زیرا افراد را از اندیشیدن به مسائل و مشکلاتشان معاف میکنند و نسخهای میپیچند که همه به یکسان از آن استفاده کنن
imaanbaashtimonfared
جلوی فروشگاه دیدم فعالیت عجیبی در جریان است. مردم همینطور میآمدند و اتوموبیلهایشان را پُر میکردند از کارتُنهای آرد، شکر، روغن، برنج، و ماکارونی. در این مملکت این فقط میتوانست نشانه بالا رفتن ناگهانی و فاحش قیمت ارزاق عمومی باشد ــ مثلاً ۳۰۰ درصدــ اگر این نبود میتوانست نشانه آن باشد که خطر بزرگتری در کمین است. طبقههای فروشگاه نیمهخالی بود، انگار مردم داشتند برای دوران سختی که در راه بود، هر چیزی را که میتوانستند ذخیره کنند میخریدند: دستمال توالت، شامپو، پودر رختشویی، رب گوجهفرنگی، کنسرو لوبیاسبز، پنیر. زنی که جلوتر از من توی صفِ صندوق بود بیست لیتر روغن خرید.
خاک
(آن زمان «خارج» به همه چیزهایی اطلاق میشد که در آن سوی مرزها قرار داشت، و ما آن را به کشورهای مختلف تفکیک نمیکردیم)
Travis
دلیلش خواست شهروندان هم نبوده، خواستن و نخواستن آنها که اهمیتی ندارد، آنها بهتر است سرشان به کار خودشان باشد. پس آیا همین رنگ ساده در و دیوار، یا دقیقتر بگویم «نوسازی»، مثل هر چیز دیگری در این نظام، ناشی از «مصلحتی عالیتر» بود؟
Travis
تصاویری که در مجلات، فیلمهای سینمایی، یا فیلمهای ویدئو از مرزها وارد میشوند از هر نوع سلاح سرّی خطرناکترند، چون باعث میشوند آدم چنان مشتاقِ آن «جورِ دیگر بودن» شود که به قیمت زندگیاش هم که شده سعی کند فرار کند. کاری که خیلیها کردند.
mohamad
کمونیستها در رأس قدرت ساخته شده و هر حرکت خودانگیختهای را (فرقی نمیکند که در حمایت از صلح باشد، یا محیط زیست، یا فقط در طلبِ شغل) تهدیدی برای حکومت تلقی میکندــ بهخوبی از پس خاتمه دادن به هر نوع اعتراضی برمیآید. معترضان را «اوباش» قلمداد میکند و به مجازاتی در خورِ همان اوباش میرساند.
rezvan
ارزشهای خاص و شیوه بخصوصی از تفکر و درک جهان چنان در عمق وجود و شخصیت مردم رسوخ کرده که معلوم نیست خلاصی از آنها چقدر زمان ببرد.
hoda.family
وقتی مرد شنید دیگر حامله نیست، دوباره پیش او برگشت. تانیا هم او را پذیرفت.
.
حجم
۲۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۲۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان