بریدههایی از کتاب بوطیقای فضا
نویسنده:گاستن باشلار
مترجم:مریم کمالی، محمد شیربچه
انتشارات:روشنگران و مطالعات زنان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۹ رأی
۳٫۹
(۹)
خانهی بهتجربهدرآمده جعبهای بیخاصیت نیست. فضای مسکون از شکل هندسی فراتر میرود.
باران
هیچ چیز چون سکوتی نیست که به ما حس فضایی نامتناهی را میبخشد. آواها به فضا گونهای از تجسم آوایی میبخشند. اما غیبت صدا، فضا را در سکوتی محض رها میکند. در سکوت، با حس چیزی بیکرانه، عمیق و بیپایان ربوده میشویم. این سکوت تمام وجود ما را در خویش میگیرد و برای لحظاتی چند، در عظمت این آرامش سایهوار غرق میشویم.
باران
بودلر از اعماق درون خویش احساس میکرد صمیمیت خانه درست آن زمان که او در گرداب باد وباران گرفتار میشود، به سخن در میآید؛ زمانی که زندانی زمستان، با ایدهآلیسمی خلسهآور، کانت، میخواند.
باران
«من آغازگر آن بودهام».
njme
«من آغازگر آن بودهام».
njme
پس ما هر کدام باید از جادههای خویش سخن بگوییم، از جادههای متقاطع، از نیمکت کنار جاده. باید هر کدام با خود نقشهی مزرعهای را داشته باشیم که در روح خود کشیدهایم. ژان وال زمانی نوشت:
«در خویش نگاه میدارم،
ژرف،
کف سفید پرچینها را»
ما جهان را پر میکنیم از نقاشیهایی که زندگی کردهایم. این نقاشیها نیازی به دقّت ندارند. تنها باید با حالوهوای درونی ما منطبق باشند. اما چه کتابی میتواند توضیح تمام این مسائل باشد؟! فضا در پی عمل است و پیش از عمل، تخیل فعال است. میچیند و شخم میزند.
njme
حال مقصود ما روشن است. باید نشان دهیم که خانه یکی از بزرگترین قدرتهای ترکیب کنندهی اندیشه، خاطره و رویای آدمی است. گذشته، حال و آینده به خانه دینامیسمهای گوناگون میبخشند که گهگاه به هم برخورد میکنند، گاه با هم درگیر میشوند و گاه نیز در زندگی محرک یکدیگرند. خانه پذیرای پیشامدهاست؛ پیشامدهایی پیدرپی و بیوقفه. بدون آن، آدمی موجودی خواهد بود جدامانده. خانه در بلاهای آسمان و زمین نگاهدار اوست. جسم و روح اولین جهان آدمیاند. به گفتهی برخی از متافیزیکها آدمی پیش از آن که به این جهان پرتاب شود، در گهوارهی خانه میخوابد
njme
سرانجام میخواهم جملهای ازلافونتن نقل کنم: «یک گردو مرا به تمامی گرد میکند.»
پویا پانا
ترس از برون نمیآید و با خاطرهها در نمیآمیزد. نه گذشتهای دارد و نه عملکردی. بهکسی که دیگر توان نفسکشیدن ندارد، شباهتی ندارد. اینجا ترس وجودی است، راه فرار کجاست؟ به کجا میتوان پناه برد؟ در کدام مأوا میتوان پناه گرفت؟ فضا چیزی جز «برون و درون هراسانگیز» نیست.
این کابوس ساده و بنیادی است.
پویا پانا
غیبت صدا، فضا را در سکوتی محض رها میکند. در سکوت، با حس چیزی بیکرانه، عمیق و بیپایان ربوده میشویم.
پویا پانا
نبودن آشوب در خانههای زمستانی بخشی از ادبیات است. دیالکتیک خانه و جهان بسیار ساده است و برف را به هیچ میگیرد و به تمام جهان یکرنگی میبخشد. واژهی «برف»، جهان بیرون را برای کسی که به دنبال پناهگاه میگردد مردود و مسدود میکند. آرتور رمبو میگوید: «همچون شبی زمستانی، با برفی که جهان را خفه میکرد.»
پویا پانا
زمستان عمیق «بهشت مصنوعی» بودلر، برای رویاپرداز، چون زمستانی سخت مینماید: «هر ساله آنان از آسمان میخواهند تا برفی سنگین ببارد، برفی همراه با تگرگ و برف فراوان. آنچه مطلوب آنهاست، زمستانهای سرزمین کانادا و روسیه است. لانهی آنان گرم و نرمترین و دوستداشتنیترین خانهها خواهد بود».
پویا پانا
چراغ نماد انتظاری طولانی است.
با همین چراغ، خانهی دورافتاده میبیند، شبزندهداری میکند و تا صبح در انتظار است.
پویا پانا
ویکتور امیل میشله همان شاعری که به سرگذشت شاعر بزرگ، آدام میاندیشد، مینویسد: «افسوس که باید پیرشویم! تا به جوانی دست یابیم و آن را از پایبندیهایش رهانده و بر طبق وسوسههای بنیادیاش زندگی کنیم.»
پویا پانا
باورم همیشه این بوده است که من، خود، موضوع تفکرات خویشام.
پویا پانا
وقتی شاعر افسانههای قدیمی را از آن خود کند، آنها تازه میشوند.
همچنان خواهم خواند...
وقتی واقعآ در خیال شاعرانه زندگی میکنیم، میآموزیم که در یکی از رشتههای باریک آن، وجودی در حال شکلگرفتن است که معنایاش «تخریب وجود» است.
همچنان خواهم خواند...
وجود آدمی، وجودی بیقرار است که در آن هر بیانی بیقرار میشود. در قلمرو تخیل، پیش از به سخن در آمدن باید شکل و طرح خاصی بگیرد.
همچنان خواهم خواند...
«درخت بلند در باد همیشه روح را تکان میدهد.»
همچنان خواهم خواند...
تمام کلمات مهم که شاعر به آنها شکوه و عظمت بخشیده است، کلید جهاناند، جهان دوگانهی کیهان و عمق روح آدمی.
همچنان خواهم خواند...
حجم
۲۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۷ صفحه
حجم
۲۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۷ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان