بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بوطیقای فضا | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بوطیقای فضا

بریده‌هایی از کتاب بوطیقای فضا

۳٫۹
(۹)
وقتی روحی آرام می‌اندیشد و خیال‌بافی می‌کند، گویی بی‌کرانی خیال، بی‌کرانی را انتظار می‌کشد.
همچنان خواهم خواند...
جهان آن‌قدرها که حاوی صفت است، حاوی اسم نیست.
همچنان خواهم خواند...
«حلزون‌ها خانه‌ی کوچکی می‌سازند که آن را با خود به همه جا می‌برند، بنابراین در هر کجا که باشند، باز در خانه‌اند.»
همچنان خواهم خواند...
در گوری، در ساختمان ایندرت لویر «به تابوتی برخورد که تقریبآ ۳۰۰ صدف حلزون در آن بود. آن‌ها تا کمرگاه یک اسکلت بالا آمده بودند.»
همچنان خواهم خواند...
در وقت تیره و تاریک سال، آن‌گاه که مرگ زمستانی، زمین را در چنگال خویش اسیر می‌کند حلزون عمیقآ در زمین فرومی‌رود و سخت و محکم خود را در صدف زندانی می‌کند، گویی در تابوت خویش. تا آن زمان که بهار در می‌رسد هللویاس شرقی برفراز گور او آواز می‌خواند. آن گاه او حصار خویش را می‌درد و سرشار از زندگی دوباره، در گستره‌ی خورشید نمودار می‌شود.
همچنان خواهم خواند...
در واقعیت، زندگی بیش از آن که با تعالی شروع شود، با تابیدن برگرد خویش آغاز می‌شود. به‌راستی که اصل حیاتی مارپیچ، چه خیال زیرکانه، باشکوه و موذیانه‌ای است.
همچنان خواهم خواند...
همیشه از این که نویسنده‌ای بزرگ به کلمه معنایی نادرست دهد، نوعی اندوه واژه‌شناسانه به من دست می‌دهد. پیش از هر چیز باید دانست که تمام کلمات در زبان روزمره کارایی دارند و هیچ‌یک از آن‌ها حتا همان‌هایی که با واقعیات معمول سروکار دارند، توان شاعرانه‌ی خود را از دست نمی‌دهند.
همچنان خواهم خواند...
می‌توان گفت در صمیمیت هماهنگی دیوارها و اثاث خانه، از خانه‌ای آگاه شده‌ایم که توسط خانم بنا شده است، حال آن‌که مردان فقط می‌دانند چگونه خانه را برون بسازند و چیزی از تمدن «جلادادن» نمی‌دانند.
همچنان خواهم خواند...
خانه‌ای که با کدبانویی درخشان شود، وجود خویش را از درون بازسازی کرده است؛ گویی درونی تازه دارد.
همچنان خواهم خواند...
کدبانو اثاثیه‌ی خواب‌زده را بیدار می‌کند.
همچنان خواهم خواند...
تقدیم به پدرم حسین کمالی که همیشه به آینده‌ای دور می‌اندیشد. م.ک برای زهره م.ش
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
پیش از هر چیز باید درون را متمرکز کنیم و برون را وسعت بخشیم. به نظر می‌رسد اولین مسئله مربوط به انسان‌شناسی تخیل باشد که با جهان محسوس مغایرتی تام دارد.
Javad Azar
وجود گرچه به خود گوش می‌کند، باز خود را نمی‌بیند، شاخص نیست و حد و حدودی ندارد. هیچ‌گاه هرگز یقیینی به یافتن وجود یا تجسم‌بخشیدن به آن وجود ندارد. اگر بخواهیم حدود وجود آدمی را تعیین کنیم، بهترین وقت زمانی است که با خود خلوت می‌کنیم تا به مرکز مارپیچ نزدیک شویم زیرا اغلب وجود در قلب خویش به گمراهی می‌رود. گاه وجود بیرون از خویش، امری ثابت را تجربه می‌کند و گاه، طوری در خویش محصور می‌شود که گویی از خود پای بیرون نهاده است. در جای خود شعری می‌آورم که در آن زندان، بیرون از وجود است.
Javad Azar
وجود آدمی، وجودی بی‌قرار است که در آن هر بیانی بی‌قرار می‌شود. در قلمرو تخیل، پیش از به سخن در آمدن باید شکل و طرح خاصی بگیرد.
Javad Azar
در فرانسه، هر کس پیش از گفتن «بودن ـ آن‌جا» باید دوبار بیندیشد. آن‌گاه که در دام «وجود» هستیم باید به فکر خلاصی از آن باشیم و وقتی به وجود بیندیشیم، ناگریز از بازگشت به آن‌ایم. بدین گونه در وجود، هر چیزی پیچ در پیچ، مدور، متناوب، و پرگوست، حلقه‌ای از اقامت‌های کوتاه و خودداری از بی‌نهایت شعر.
Javad Azar
زبان فلسفه، زبان پیوند می‌شود. گاهی کاملا برعکس، کلمات به جای گره‌خوردن با یکدیگر پیوند درونی خود را نیز از دست می‌دهند، پیشوندها و پسوندها ـ خصوصآ پیشوندها ـ بی‌ربط می‌شوند: آن‌ها می‌خواهند برای خودشان بیندیشند. به این خاطر، واژه‌ها غالبآ تعادل خود را از دست می‌دهند. مثلا در عبارت آن‌جابودن، تکیه بر کدام است بر «آن‌جا» یا بر «بودن»؟ آیا در ابتدا باید بدنبال وجود خود باشم؟ یا باید در وجود خود، فراتر از همه‌چیز، به‌دنبال قطعیت پیوند با آن‌جا باشم؟ در هر صورت، هر قسمت از این عبارت دیگری را کم‌رنگ می‌کند. گاهی واژه‌ی «آن‌جا» چنان باقدرت ادا می‌شود که جنبه‌های هستی‌شناسی مسئله‌ی مورد طرح صورتی کاملا هندسی می‌گیرد و چارچوب فلسفی این صورت‌های هندسی را گریزناپذیر می‌سازد
Javad Azar
اما اشعار واقعیت‌هایی انسانی‌اند؛ تنها کافی نیست که به کمک «تأثیرات» آن‌ها را تعریف کنیم بلکه باید با بی‌کرانی شاعرانه‌ی آن‌ها زندگی کنیم.
Javad Azar
وقتی انسان با جهان آرام در دشتی ساکت روبه‌رو می‌شود، می‌تواند از لذت سکوت بهره‌گیرد. اما در جهان خیال، دیدن دشت تنها تأثیری معمول را بر ما می‌گذارد. برای آن که تأثیر این نگاه را حفظ کنیم، لازم است خیالی جدید را طرح کنیم. خیالی ادبی و نامنتظره می‌تواند آن قدر روح را تکان دهد که القاگر آرامش باشد.
Javad Azar
در این‌جا، زمان و فضا تحت فرمان خیال‌اند، در این‌جا زمان گذشته از حال قوی‌تر است. جای‌دیگربودن، حافظِ این‌جابودن است. فضا، فضای وسیعِ همراه‌بودن است. اگر فیلسوفان راضی می‌شدند شعر بخوانند، چه بسیار می‌آموختند!
Javad Azar
«در بیابان غسل سحرآمیز را پایان دهد، کاری که در عمق آب به غواص اجازه می‌دهد از قید و بندهای معمول زمان و مکان رها شود و زندگی را تبدیل به شعری درونی و پر از ابهام کند». دیوله در آخر کتاب نتیجه می‌گیرد: «رفتن در آب یا پرسه زدن در بیابان، برابر با دگرگونی فضاست.» و با تغییر فضا و حساسیت‌های معمول، آدمی با فضایی ارتباط می‌یابد که از دید روان‌شناسی در حال تحول است، «روح آدمی هرگز مهر و موم نمی‌ماند، نه در پهنای بیابان و نه در ژرفای دریا.»
Javad Azar

حجم

۲۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

حجم

۲۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان