بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عقده‌ی سیندرلا، ترس پنهان زنان از استقلال | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عقده‌ی سیندرلا، ترس پنهان زنان از استقلال

بریده‌هایی از کتاب عقده‌ی سیندرلا، ترس پنهان زنان از استقلال

امتیاز:
۳.۷از ۳۴ رأی
۳٫۷
(۳۴)
آموزگاران در مدارس ما را به خاطر اطاعت و وظیفه‌شناسی مورد تمجید قرار می‌دهند و ما نیز در دنیای کار و شغل به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که وظیفه‌شناسی در آنجا هم به ما کمک کند. شاید به عنوان اشخاصی پاکدامن و مهربان شناخته شویم (مری لطف می‌کند سفارش انبار را برای ما انجام می‌دهد!). اما با ما مثل بچه‌ها رفتار می‌کنند، گویا هنوز کاملا بزرگ و بالغ نشده‌ایم. ما را جدی نمی‌گیرند و (مانند بردگان نجیب در مزارع جنوب) به راحتی استثمارمان می‌کنند.
هدی✌
اندیشه و رفتار و نظرات والدین نسبت به دختران آکنده از جهالتی ژرف است. اگر مراقبت‌های نابجای والدین که مانع از رشد طبیعی دختران می‌شود در میان نباشد، آنها توانایی و شایستگی این را دارند که به انسان‌های مستقل تبدیل شوند. دختران ورای پسران تربیت می‌شوند. در نتیجه وقتی بزرگ می‌شوند به مشاغلی روی می‌آورند که بسیار پایین‌تر از سطح توانایی‌های آنان است. این نحوه‌ی تربیت منجر به احساس ترس زنان از مردانی می‌شود که با ایشان ازدواج می‌کنند و به این امید تسلیم آنها می‌شوند که مورد حمایت قرار گیرند.
هدی✌
سالیان زیادی است که روان‌شناسان دریافته‌اند گرایش به وابستگی در میان زنان شدیدتر از مردان است. اما اخیرآ در پژوهشی که در مورد دختران به عمل آمد، به علت آن پی بردند ــ دلیل آن تردیدی ژرف در صلاحیت خویش است که ریشه در عنفوان کودکی آنان دارد. در نتیجه آنها متقاعد می‌شوند که برای ادامه‌ی حیات باید حمایت شوند. این اعتقاد از انتظارات اجتماعی نادرست و ترس والدین ناشی می‌شود و رشد می‌کند
هدی✌
پدرم معتقد بود اگر من فقط ساکت بنشینم و به او گوش فرا دهم، او دنیا را تمام و کمال و بی‌عیب و نقص مثل هلوی پوست کنده به من ارزانی خواهد کرد. من نمی‌خواستم ساکت بنشینم و هلو را نیز پوست کنده نمی‌خواستم (می‌خواستم خودم آن را پوست بکنم). می‌خواستم راهم را در زندگی به شیوه‌ی خاص خودم پیدا کنم و زندگی را به روش خود پیش ببرم. می‌خواستم وقتی در باغ کله پا می‌دوم و سیب سرخی را، حتی اگر بدشکل و زشت، که از درختی جنگلی و پیوند نخورده روی زمین افتاده، پیدا می‌کنم برایم غیر منتظره باشد.
هدی✌
پایان کلاس هشتم آزمون هوشی از ما به عمل آمد و مدیر دبیرستان با جهالت بی‌نظیری نتیجه‌ی بهره‌ی هوشی را سر کلاس اعلام کرد. من بهترین نمره را گرفته بودم. از این لحظه به بعد بچه‌های دیگر به من به چشم دشمن می‌نگریستند، چون باهوش‌تر از آنی بودم که تصورش را می‌کردند. وقتی می‌رفتم پای تخته تا معادلات را حل کنم، دخترها با خشم و بدجنسی پشت سرم سوت می‌کشیدند و می‌گفتند: «فکر میکنه خی.... لی باهوشه!»
هدی✌
سرعت آموزشم گاهی مرا دچار غرور می‌کرد اما بیشتر این احساس به من دست می‌داد که آدم ویژه‌ای هستم.
هدی✌
وقتی ازدواج‌ها با شکست مواجه می‌شود، زنان برای نخستین بار در می‌یابند که مسئول زندگی خود هستند و دچار شک و وحشت عظیمی می‌شوند. آنان در عمق وجود خود بر این باورند که این یک حق خدادادی است که مردی از آنها حمایت و زندگی‌شان را تأمین کند.
هدی✌
حتی یک تصمیم مستقل در زندگی‌اش نگرفته بود. او تبدیل به وردست شده بود ــ فقط «اسمآ» فردی بالغ به حساب می‌آمد
هدی✌
او لاغر و نحیف شده بود اما غم شکسته شدن صورتش را نداشت، چرا که دیگر به زیبایی خود نیازی نداشت.
هدی✌
همسر مناسبی نبود، چرا که به ندرت با او صحبت می‌کرد، مگر در مواقعی که به او یادآور می‌شد چیزهایی را که نیاز دارد فراهم کند، مثلا پیراهن‌هایش را از خشک‌شویی بگیرد.
هدی✌
...خانه‌داری در حقیقت با وظایف نامحدود و دائمش به زن این امکان را می‌دهد با خودآزاری «خود» را فراموش کند
هدی✌
او از دستورهای باطنی خویش که در جهت رشد و تکاملش بود پیروی نمی‌کرد،
هدی✌
دیگر نه کاملا دختر است و نه درست و حسابی یک زن. او در برزخ بی‌پایان خدمت به شخصی دیگر می‌زیست. انسانی کاملا فاقد آزادی و استقلال بود. فقط در خواب می‌دید که سرنوشت خویش را در دست گرفته است.
هدی✌
واژه‌های مناسبی نمی‌یافت تا به مادرش بگوید دیگر نه کاملا دختر است و نه درست و حسابی یک زن. او در برزخ بی‌پایان خدمت به شخصی دیگر می‌زیست
هدی✌
او دوباره کودک شده بود، دختری آکنده از رؤیاهای گوناگون و بدون هیچ درکی از جهان، دختری با تصورات کودکانه و جنون‌آمیز که گویا زندگی را می‌توان چون نمایش مجددآ به روی صحنه آورد. کارولین دیگر آواز نمی‌خواند. لاغر و عصبی شده بود و دیگر موهایش مثل گذشته پرپشت و انبوه نبود. شادابی و پوست نرم و مخملی زمان جوانی‌اش را از دست داده بود.
هدی✌
از همان کودکی کاملا می‌دانست چه می‌خواهد
هدی✌
تمامی کسانی که از نزدیک با او آشنایی داشتند، از انضباط، پختگی و تلاش هدف‌مند و چشمگیرش در شگفت بودند.
هدی✌
گروه وسیعی از بیماران که پس از طلاق زندگی خود را می‌چرخانند، ناگهان دچار ترس می‌شوند و خود را منزوی حس می‌کنند.» و افزود که این زنان «از نیاز اجبارگونه به یک مرد» رنج می‌برند. عملا همه‌ی بیماران مبتلا به فوبیا دچار توهمی مشابه هستند: «اگر فقط مردی در خانه باشد ــ حتی اگر در خواب، مست و یا بیمار باشد ــ البته از تنها بودن بهتر است.»
هدی✌
کتاب خواندن یکی از فعالیت‌های «فراموش شده» است
هدی✌
مطالعه در حقیقت یک سفر است ــ سفری تنها، دور از خانه و شوهر.
هدی✌

حجم

۲۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

حجم

۲۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان