شما چرا زندون اومدهاید؟
ـ برای خاطر کتلت!
من تعجب کردم و پخمه درحالیکه با صدای بلند میخندید ادامه داد:
ـ جدی میگم. تمام بدبختی من از چند تیکه کتلت شروع شد!!! مدتهاست که انتقام همین کتلتها رو پس میدم
rain_88
گلیم بخت کسی را که بافتهاند سیاه/ به آب زمزم وکوثر سفید نتوان کرد
میشه گفت کتابخون
وای به روزی که پردههای ریا و تزویر پاره شود.
میشه گفت کتابخون
این مردم اخلاق عجیبی دارند، بعضی وقتها چنان امر بر خودشون مشتبه میشه که دروغهای خودشون رو هم باور میکنند.
میشه گفت کتابخون
از وقتی دموکراسی ایجاد شده بزرگی از بین رفته و هر آدم بزرگی که با مردم رفت و آمد کنه و بهشون روی خوش نشون بده احترامش کمتر میشه...
میشه گفت کتابخون
آدمها به مرور زمان دروغهای خودشون رو باور میکنند...
میشه گفت کتابخون
عزیز نسین درمورد طنزنویسی نظریهی خاصی دارد. او معتقد است: همانطور که یک داروساز و شیمیست، گیاهها و داروهای مختلف را در قرع و انبیقها مخلوط میکند و از شیرهی آنها شربتهای شفابخشی میسازد، یک طنزنویس این کار را در مغزش انجام میدهد و بهجای گیاه و دارو و شربت، عادات، اخلاق، رفتار و گفتار جامعه را تجزیه و تحلیل میکند. منتهی بعضی اوقات، محصول یک طنزنویس بهقدری تند، تلخ و زننده از کار درمیآید که قابل تحمل نیست و ناچار طنزنویس مقاله را به صورتِ خائنین، زورگویان و بدکاران اجتماع تف میکنند.
هـ.ن