بریدههایی از کتاب اسکار و خانم صورتی
نویسنده:اریک ایمانوئل اشمیت
مترجم:معصومه صفاییراد
انتشارات:انتشارات کتابستان معرفت
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۷۴ رأی
۴٫۳
(۲۷۴)
من که صد سالمه میدونم چی باید بگم؛ هرچی پیرتر میشیم میل بیشتری برای زندگیکردن نشون میدیم؛ باید ریزبین و هنرمند بشیم! مهم نیست که دیگه قطعاً مثل ده یا بیستسالگی از زندگی لذت نمیبریم؛ اما تو صدسالگی، وقتی که دیگه نمیتونیم از جامون تکون بخوریم بیشتر از عقلمون استفاده میکنیم.
میم
تقصیر شما نیست که مجبورید دربارهی بیماریهای جدید به مردم بگید، مریضیهایی با اسمهای عجیبغریب و غیرقابل درمان؛ به خودتون استراحت بدید، راحت باشید؛ شما که خدا نیستید، شما که به طبیعت دستور نمیدید، شما فقط یه تعمیرکارید؛ پاهاتون رو از گاز بردارید و خودتون رو از این فشار راحت کنید دکتر دوسلدروف! اینقدر خودتون رو مهم نبینید، وگرنه توی این کار خیلی دووم نمیآرید؛
میم
من این احساس رو دارم که توی فرهنگلغت پزشکی فقط یه سری چیزهای خاص هست؛ چیزهایی که میتونه به بعضی آدمها مربوط بشه، اما چیزهایی که به همه مربوط هستند وجود نداره: زندگی، مرگ، باور، خدا.
میم
میبینی خدا؟! برعکس اینها، تو که همیشه منتظر دیدنت هستم نمیای! شک نداشته باش، بیا؛ حتی اگه اون لحظه سرم خیلی شلوغ بود، واقعاً خوشحالم میکنی.
da☾
- میخواهید بگید که "زندگی" جواب نداره؟
- میخوام بگم برای "زندگی" کلی راهحل وجود داره و بنابراین راهحل نداره.
- من هم همینطور فکر میکنم مامی صورتی! برای زندگی راهحلی وجود نداره مگر زندگیکردن.
da☾
به قیافهی خدا روی صلیب نگاه کن، اون درد فیزیکی رو تاب میاره اما درد روحی رو حس نمیکنه؛ چون باور داره... بدنش از میخها کمتر درد میکشه؛ تکرار میکنه... اونها منو اذیت میکنن اما من دردی ندارم؛ بفرما همینه! فایدهی ایمانداشتن، میخواستم این رو نشونت بدم.
da☾
مریضی هم مثل مردن یه امتحانه، جریمه نیست.
میشه گفت کتابخوان
میبینی؟ اون هم مثل همه مرد اما با فکر مردن زندگیش رو حروم کرد.
میشه گفت کتابخوان
- باوشه ... خب من میتونم همهچی سفارش بدم؟ شکلات، بازی ...
- نه اسکار! خدا که بابانوئل نیست! میتونی چیزهای درونی ازش بخوای.
- مثلاً؟
- مثلاً شجاعت، صبوری، روشنکردن چیزها.
:)
- مامان بابام رو ولشون کن اونها تعطیلن!
ماهی یک برکهی کاشی
مامی صورتی! من حس میکنم یه مدل دیگهای بیمارستان وجود داره که آدمها واسه اینکه درمان بشن
اونجا نمیرن، برای مُردن میرن!
- حق داری اسکار! فکر میکنم ماها دربارهی زندگی هم همین اشتباه رو میکنیم؛ فراموش میکنیم که زندگی شکننده و ظریف و زودگذره؛ همه جوری وانمود میکنیم که انگار نمردنی هستیم.
جواد
«هر روز طوری به دنیا نگاه کنید که انگار اولینباره!»
نسیم رحیمی
«هر روز طوری به دنیا نگاه کنید که انگار اولینباره!»
azar
برای زندگی راهحلی وجود نداره مگر زندگیکردن.
azar
فراموش میکنیم که زندگی شکننده و ظریف و زودگذره؛ همه جوری وانمود میکنیم که انگار نمردنی هستیم.
t.ftm.s
ما جای دوری زندگی میکنیم؛ من و پدر و مادرم. من تا وقتی که اونجا زندگی میکردم متوجه نشده بودم اما حالا که دیگه اونجا زندگی نمیکنم میفهمم که واقعاً دوره!
بانيشا
خداجونی!
آفرین! تو خیلی باهوشی! قبل از اینکه من نامه رو پست کنم جوابم رو دادی! چطور این کار رو کردی؟
afsaneh_&_fatemeh
«هر روز طوری به دنیا نگاه کنید که انگار اولینباره!»
Fatemeh_J
- میخوای پیش من بخوابی؟
دخترها عجیب و غریبند. من اگه میخواستم این حرف رو بزنم، باید قبل اینکه بگم ساعتها، هفتهها و ماهها توی دهنم مزهمزه میکردم؛ اما اون خیلی راحت و طبیعی اینها رو گفت.
نگار
- فقط رنج داریم تا رنج... بهتر نگاه کن، به چهرهاش دقت کن... به نظر میرسه داره رنج میکشه؟
- نه، خیلی عجیبه! به نظر نمیرسه دردی داشته باشه.
- درسته، باید دوتا درد رو از هم تشخیص بدی اسکار کوچولوی من! درد فیزیکی و درد روحی... درد فیزیکی رو مجبوریم تحمل کنیم، اما درد روحی رو انتخاب میکنیم.
Wariapk
حجم
۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۶,۰۰۰۷۰%
تومان