بریدههایی از کتاب اسکار و خانم صورتی
نویسنده:اریک ایمانوئل اشمیت
مترجم:معصومه صفاییراد
انتشارات:انتشارات کتابستان معرفت
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۷۴ رأی
۴٫۳
(۲۷۴)
زندگی یک کادوی بامزهست؛ اولش زیادی تحویلش میگیریم فکر میکنیم زندگیِ ابدی رو بهدست آوردیم؛ بعد ارزشش رو از دست میده و اون رو مزخرف و کوتاه میبینیم؛ تقریباً میخواهیم بندازیمش دور! آخرش میفهمیم که نه یه کادو بلکه فقط یه امانته و تلاش میکنیم اونطور که شایستشه باهاش رفتار کنیم.
شراره
«هر روز طوری به دنیا نگاه کنید که انگار اولینباره!»
شراره
برای زندگی راهحلی وجود نداره مگر زندگیکردن.
شراره
عشقِ اول خیلی آسیبپذیره، ناپایداره؛ اما باید بجنگی تا حفظش کنی، اگه واقعاً میخواهیش.
شراره
سیسالگی خیلی سخته، سن نگرانی و مسئولیتپذیریه.
شراره
مردم از مرگ خوششون نمیاد چون از ناشناختهها میترسن
شراره
هرچی پیرتر میشیم میل بیشتری برای زندگیکردن نشون میدیم؛
ف_حسنپوردکان
زندگی یک کادوی بامزهست؛ اولش زیادی تحویلش میگیریم فکر میکنیم زندگیِ ابدی رو بهدست آوردیم؛ بعد ارزشش رو از دست میده و اون رو مزخرف و کوتاه میبینیم؛ تقریباً میخواهیم بندازیمش دور! آخرش میفهمیم که نه یه کادو بلکه فقط یه امانته و تلاش میکنیم اونطور که شایستشه باهاش رفتار کنیم.
ف_حسنپوردکان
توی یه کتاب جدی باید جواب سؤالهای جدی باشه
ف_حسنپوردکان
از خدا میتونی یه چیز بخوای؛ حواست باشه هر روز فقط یه چیز!
- شما هم با اون خداتون مامی صورتی! علاءالدین حق داشت سهتا چیز از چراغ جادو بخواد.
- روزی یه دونه، بهتر از سه تا تو کلّ زندگی نیست؟!
- باوشه ... خب من میتونم همهچی سفارش بدم؟ شکلات، بازی ...
- نه اسکار! خدا که بابانوئل نیست! میتونی چیزهای درونی ازش بخوای.
- مثلاً؟
- مثلاً شجاعت، صبوری، روشنکردن چیزها.
- باوشه، ببینم چی میشه.
- اسکار! میتونی برای دیگران هم آرزو کنی.
- یه خواسته تو یه روز! مامی صورتی! نمیتونم ببخشمشون، باید برای خودم نگهشون دارم.
ف_حسنپوردکان
من حس میکنم یه مدل دیگهای بیمارستان وجود داره که آدمها واسه اینکه درمان بشن
اونجا نمیرن، برای مُردن میرن!
ف_حسنپوردکان
نوشتن یه دروغه که همهچیزو خوب نشون میده؛ یه کلک آدم بزرگونهس
ف_حسنپوردکان
- میخواهید بگید که "زندگی" جواب نداره؟
- میخوام بگم برای "زندگی" کلی راهحل وجود داره و بنابراین راهحل نداره.
- من هم همینطور فکر میکنم مامی صورتی! برای زندگی راهحلی وجود نداره مگر زندگیکردن.
javid
- اونها از تو نمیترسن اسکار ... از مریضی میترسن ...
- مریضی من، جزئی از منه! اونا جور دیگهای رفتار میکنن، واسه اینکه من مریضم؛ اونا فقط وقتی اسکار رو دوست دارن که سالم باشه.
کتاب 1984
امروز صد سالمه! مثل مامی صورتی. خیلی میخوابم اما احساس خوبی دارم.
تلاش کردم با مامان بابام صحبت کنم که زندگی یک کادوی بامزهست؛ اولش زیادی تحویلش میگیریم فکر میکنیم زندگیِ ابدی رو بهدست آوردیم؛ بعد ارزشش رو از دست میده و اون رو مزخرف و کوتاه میبینیم؛ تقریباً میخواهیم بندازیمش دور! آخرش میفهمیم که نه یه کادو بلکه فقط یه امانته و تلاش میکنیم اونطور که شایستشه باهاش رفتار کنیم.
من که صد سالمه میدونم چی باید بگم؛ هرچی پیرتر میشیم میل بیشتری برای زندگیکردن نشون میدیم؛ باید ریزبین و هنرمند بشیم! مهم نیست که دیگه قطعاً مثل ده یا بیستسالگی از زندگی لذت نمیبریم؛ اما تو صدسالگی، وقتی که دیگه نمیتونیم از جامون تکون بخوریم بیشتر از عقلمون استفاده میکنیم.
Violette
- جذابترین سؤالها، سؤال باقی میمونند؛ اونا مثل یه راز میمونند! برای هر جوابی ما باید یه "شاید" اولش بگیم؛ فقط سؤالهای بیمزه هستند که جوابهای مشخصی دارند.
- میخواهید بگید که "زندگی" جواب نداره؟
- میخوام بگم برای "زندگی" کلی راهحل وجود داره و بنابراین راهحل نداره.
- من هم همینطور فکر میکنم مامی صورتی! برای زندگی راهحلی وجود نداره مگر زندگیکردن.
فرو
سه روز آخر ... اسکار یه کاغذ بالای سر تختش گذاشته بود؛ فکر کنم مربوط به تو میشه، نوشته بود:
«فقط خدا حق داره بیدارم کنه!»
noir
مامی صورتی دربارهی مشت توی صورت بهم گفت که هرچی بیشتر بخوری، بیشتر میتونی تحمل کنی،
noir
- اونها از تو نمیترسن اسکار ... از مریضی میترسن ...
- مریضی من، جزئی از منه! اونا جور دیگهای رفتار میکنن، واسه اینکه من مریضم؛ اونا فقط وقتی اسکار رو دوست دارن که سالم باشه.
noir
- حالا برای چی باید برای خدا بنویسم؟
- کمتر احساس تنهایی میکنی.
- احساس تنهایی کمتر با کسی که وجود نداره؟
- به وجودش بیار.
ماریه خضری
حجم
۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۶,۰۰۰۷۰%
تومان