بریدههایی از کتاب من و استادم
۳٫۵
(۳۱)
«در موعظههایت گفتهای نمیدانی هراس از خدا یعنی چه. آیا این ادعا حقیقت دارد؟»
«چرا باید از کسی که دوستش دارم بترسم؟ شما از کسانی که دوستشان دارید میترسید؟»
sayna.s
در وجود هرکدام از ما خدایی هست. زیرا او ما را نه تنها به صورتی الهی آفریده بلکه در آنِ واحد ما را در ذات خویش خلق کرده است.
sayna.s
اگر زندگی ما نقشهای داشته باشد، آن نقشهی راهها نیست بلکه نقشهی خطوطی است که دوراهیها را از هم جدا کرده است. در آن لحظههای کوتاهی که میان دو چیز یکی را ترجیح میدهیم، تقدیری که در یک چشم به هم زدن با گرفتن یک تصمیم عوض میشود
sayna.s
کسی که از سر خصومت با دشمنت با تو همراه شود، دوست خوبی نخواهد بود. کسی که امروز سگ بارگاه تو باشد بالاخره تو را هم گاز خواهد گرفت و دوباره با شخص دیگری همراه خواهد شد.
sayna.s
در این دنیا سه چیز بود که به گمان او خیر و منفعتی نداشتند: آدمی که روحش را به ابلیس فروخته است، زنی که به زیباییاش مغرور شده و خبری که منتظر طلوع خورشید نمیماند.
sayna.s
«چهقدر عجیب است، نه؟ انسانهایی از جنس خودمان خطرناکترین دشمنان ما هستند. معمار دشمن معمار است، حکیم دشمن حکیم... یک انسان هرچهقدر هم به تو نزدیک باشد، به همان اندازه احتمال تنفرش از تو بیشتر است.»
Tamashagar
چه حال عجیبی است فراموش کردن صورتهایی که از گوشت و استخوان تشکیل شده بودند و به خاطر آوردن حرفهایی که از نفس برآمدهاند.
reyhan
خداوند انسانها را همراه با ضعف و نقصان آفریده است و به خاطر همین ضعف و نقصان آنها را با وبا مجازات میکند. آیا واقعاً اینطور بود؟ عقل و دلش این موضوع را قبول نمیکرد. شیوخ میگفتند: «گناه کردهایم.» کشیشها میگفتند: «مستحق این بلا بودیم.» خاخامها میگفتند: «باید توبه کنیم.» مردم استانبول دستورات آنان را حرف به حرف انجام دادند. هزاران انسان با ناله و فغان و التماس، تنها یا همراه جمعیت، مساجد و کلیساها و کنشتها را پر میکردند. شبها دوباره ارابهها اجساد را جمع میکردند.
بیشتر مردم به شکلی ناگهانی دیندار شده بودند
Marie Rostami
نج نیروی برتری بود که کسی یارای مقابله با آن را نداشت. برای برپایی سوگواری مردهها لازم بود عزرائیل دست از سر زندهها بردارد. با ریشهکن شدن وبا میشد از جان و دل برای خویشاوندان نزدیک اشک ریخت. فعلاً داشتند رنجهایشان را برای روز مبادا کنار میگذاشتند.
Marie Rostami
اهالی شهر به خاطر اعتقاد به تقدیر پیشگیریهای لازم را انجام نمیدادند. وبا از این مسئله استفاده کرد و به همهجا سرایت کرد.
Marie Rostami
لباسهای ابریشمی به پارچههایی زمخت بدل شده بود. کلاههای پر زرقوبرق به کناری انداخته شده بود. سکههای طلا در کوزهها و صندوقها گذاشته شده و در چالهها مدفون شده بود. همسران ثروتمندان طلاهایشان را پنهان کرده بودند و به امید آنکه مورد عنایت خدا قرار بگیرند، خدمتکارانشان را با لباسهای نو آراسته بودند. قسم میخوردند اگر از پس این بیماری بر بیایند، سال بعد به سفر حج بروند و فقرای حجاز را اطعام کنند. همه به شکلی هماهنگ در حال معامله با خدا بودند. حیوان قربانی میکردند. دعا و نیایش و نذر میکردند. با این وجود بیماری وبا لحظهای نمیایستاد.
Marie Rostami
حجم
۴۸۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۰۴ صفحه
حجم
۴۸۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۰۴ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۷۰%
تومان