بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه های من‌ و ننه آغا | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب قصه های من‌ و ننه آغا اثر مظفر  سالاری

بریده‌هایی از کتاب قصه های من‌ و ننه آغا

۴٫۶
(۱۵۹)
پیرمرد برگشت سر کارش و حالا دیگر برای من، جواب معمایش مهم نبود. مهم این بود که فهمیده بودم چه‌قدر آدم‌های به‌ظاهر ساده و معمولی می‌توانند به خاطر درست‌کاری‌شان قیمت داشته باشند.
amid :)
شما عاقل، من دیوونه؛ اما شما بگو، من که نمی‌فهمم. من چه‌طور دیوونه‌م که کسیو اذیت نمی‌کنم؟ سنگ نمی‌زنم؟
ان شاالله شهید ولی گمنام
ننه‌آغا به چیزهایی مانند کشک، برگه، خرما، کشمش، انجیرخشکه، آجیل، نخودچی کشمش، کنجد و شکر و گندم و برنج بو داده که بچه‌ها دوست داشتند، «کرشمه» می‌گفت. اگر دلمان هوس کرشمه می‌کرد، ننه‌آغا از توی جیبش و یا از توی گنجه یا پستو، چیزی بیرون می‌آورد و به دستمان می‌داد. اواخر، راه که می‌رفت نفس‌نفس می‌زد. با وجود این تا مدرسه می‌آمد و درسمان را می‌پرسید. ننه‌آغا گنجینه‌ای از قصه، خاطره، ضرب‌المثل، شعرهای عامیانه و سرگذشت‌های عجیب و پند آموز گذشتگان بود. حافظه‌ی خوبی داشت. برای همین، حرف‌زدنش شیرین بود. هر وقت با هم سن و سال‌هایش خاطره و حکایت، رد و بدل می‌کرد، ما بچه‌ها کنارش می‌نشستیم و گوش می‌دادیم. من احساس می‌کردم خدا خیلی تواناست که ننه‌آغا را آن‌قدر دانا آفریده است!
سپیده
. یادت باشه مالِ مردم، مالِ مردمه؛ حتی اگه یه سیخ کبریت باشه.»
کاربر ۲۸۲۶۴۳۸
زندگی همینه ننه! لباسی که یه روز، تن عروسه، یه روز می‌شه کهنه‌ی گردگیری.
Nazanin :)
همه از حلّه خوششان آمده بود. عمه‌ی بابام به ننه‌آغا گفته بود: «چشمگیرش کن برای امیر.» نمی‌دانم چرا حرف عمه فراموش شد. کسی حلّه را برایم چشمگیر نکرد. نمی‌دانستم چشمگیر کردن یعنی چه و چه‌طور یکی را برای دیگری چشمگیر می‌کنند.
عمه‌مَماخ
«آدمیزاد تا چیزی را هوس کرد که نباید بخواد و از هر راهی که شد، صاحاب بشه!»
n re
ماجرا را که برای ننه‌آغا تعریف کردم گفت: «نور و ظلمت، توی وجود همه هست. تو سعی کن همیشه چراغ وجودت روشن باشه تا اون دیو سیاه تاریکی، راهشو بگیره و بره ردّ کارش! راهش اینه که قبل از هر کار، خوب فکر کنی.»
S.A.H
از کار بَدَم پشیمان شدم. شب که برایم قصه گفت، گریه کردم و پرسیدم: «یعنی خدا منو می‌بخشه؟» گفت: «خدا خیلی مهربونه. اگه قول بدی که دیگه از این کارها نکنی، معلومه که می‌بخشدت. یادت باشه مالِ مردم، مالِ مردمه؛ حتی اگه یه سیخ کبریت باشه.»
S.A.H
«ما را همه شب نمی‌برد خواب ای خفته روزگار دریاب در بادیه تشنگان بمردند وز حله به کوفه می‌رود آب»
mimkh1411

حجم

۱۳۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۳۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰
۵۰%
تومان