- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب سیزده
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سیزده
۴٫۴
(۱۴۳)
«کسی که خواب است را میتوان بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده است، هرگز.»
sayna.s
انسان اگر تا ۴۰ سالگی بفهمد که بیشعور است و در شهر بیشعورها زندگی میکند، راه فرار خواهد داشت اما بیشتر از ۴۰ سالگی دیگر هیچکس کاری نمیتواند برایت انجام بدهد. خودت میفهمی که بیشعوری اما هیچکس نمیتواند برایت کاری کند.
sayna.s
اینجا همه با خودشان دعوا دارند.
sayna.s
کسی که زیاد کار میکنه و کم میخوابه، دو تا چیز رو قبول کرده؛ یکی اینکه وقتی بیداره، میتونه کار خاصی انجام بده و دوم اینکه به موفقیتش امید داره اما کسی که همش خوابه با خودش به این نتیجه رسیده که اگه بیدار هم باشه، کاری از دستش برنمیاد؛ یعنی خودش، خودش رو قبول نداره، بعدش از بقیه گِله می کنه که چرا بهش احترام نمیذارن؟ چرا برای شخصیتش ارزشی قائل نیستن؟
sayna.s
در لحظهای که مادرت به تو میگوید اتاقت را تمیز کن، تو میگویی "نمیتوانم" و دروغ میگویی. چون احساس میکنی وقتی مدرسه بودی، کوه کندی، بیجهت احساس خستگی میکنی و میگویی "نمی توانم".
منظور تو از نمیتوانم این است: "نمیخواهم"، فعلا "حوصله ندارم" اما بیجهت از "نمیتوانم" استفاده میکنی و جمع شدن "نمیتوانم"ها در زندگیت، در ذهنت، انباشتهای از ضعف و کاستی، ایجاد میکنند و تو دائما ضعیفتر و ضعیفتر میشوی تا آنجایی که به آسانترین کارها هم به راحتی میگویی "نمی توانم" اما دروغ میگویی
naserouv
کسی که زیاد کار میکنه و کم میخوابه، دو تا چیز رو قبول کرده؛ یکی اینکه وقتی بیداره، میتونه کار خاصی انجام بده و دوم اینکه به موفقیتش امید داره
naserouv
کسی که دائما مشغول سرشماری و رسیدگی به انبارِ دیگران است، وقتی برای شمارشِ اموال خویش ندارد.
نجمه
چرا آدمها واسه اینکه بفهمن توی جهنمِ زندگیشون گیر کردن، حتما باید آتش ببینن؟!
نجمه
«آرزویی در سر نمیشکفد جز آن که توان برآوردنش نیز به تو ارزانی شده باشد. آرزومند را، کوششها باید.»
fateme k
صدافسوس که انسانها باید بسیار سفر کنند و رنج ببرند تا حرفهایی که در نزدیکیشان یافت میشده است را، هزار فرسنگ آن ورتر از زبان پیر دیگری بشنوند؛
fateme k
اشکال همهی ما این است که وقتی دختر کوچکی میبینیم، دائما از زیبایی صورت و بلندی موهایش و قشنگی لباسش حرف میزنیم. آنقدر زیادهروی میکنیم تا وقتی این دختر بزرگ شد احساس میکند تمامِ بزرگیاش به زیباییاش است. آنگاه آنها احساس میکنند که فقط صورت و ظاهرشان اهمیت دارد و از اصل تفکر و رشد دور میشوند و میگوییم چرا دخترها، فقط به ظاهرشان اهمیت میدهند.
سارا
تشکر کردن و عبادت نزد خداوند، برای آرامش یافتن خودمان است. انسانهایی که نسبت به نعمات خدا، قدرشناسی بیشتری دارند، محبتهای او را بیشتر میبینند و به غیر از این که سزاوار محبتهای بیشتری از جانب خدا میشوند چون ذهنشان نسبت به زندگی و خدایشان مثبتتر میشود، احساسشان هم زیباتر و آسودهتر میگردد. وقتی ذهن و احساس، آرامش داشته باشد، قدرت انسان چند برابر میشود و تلاشش با کیفیتتر.
کسانی که کوچکترین محبتهای خدا را میبینند، همیشه سایهی خدا را بالای سرشان احساس میکنند و در لحظات سخت، بیشتر میتوانند به او تکیه کنند؛ چون، احساس میکنند بانک عاطفیشان با خدا پر است و خدا زودتر از بقیه به آنها کمک خواهد کرد.
سارا
منظور تو از نمیتوانم این است: "نمیخواهم"، فعلا "حوصله ندارم" اما بیجهت از "نمیتوانم" استفاده میکنی و جمع شدن "نمیتوانم"ها در زندگیت، در ذهنت، انباشتهای از ضعف و کاستی، ایجاد میکنند و تو دائما ضعیفتر و ضعیفتر میشوی تا آنجایی که به آسانترین کارها هم به راحتی میگویی "نمی توانم" اما دروغ میگویی.
سارا
اگر دائما به چیزهایی که نداریم گیر بدهیم و حسرت زندگی و امکانات کسانی را بخوریم که چیزهایی دارند که ما نداریم، هیچگاه توان پیدا کردن نقاط مثبت و استعدادهای خودمان را نخواهیم داشت.
سارا
کسی که زیاد کار میکنه و کم میخوابه، دو تا چیز رو قبول کرده؛ یکی اینکه وقتی بیداره، میتونه کار خاصی انجام بده و دوم اینکه به موفقیتش امید داره اما کسی که همش خوابه با خودش به این نتیجه رسیده که اگه بیدار هم باشه، کاری از دستش برنمیاد؛ یعنی خودش، خودش رو قبول نداره، بعدش از بقیه گِله می کنه که چرا بهش احترام نمیذارن؟ چرا برای شخصیتش ارزشی قائل نیستن؟
سارا
مثل ملکول که از اتم تشکیل شده، زندگی از وقت تشکیل شده. میشه اتمها را از بین ببریم اما نخوایم ملکول آسیبی ببینه؟! کسی که در حال وقت تلف کردنه، در واقع در حالِ از بین بردن زندگیشه پس زندگیاش رو هم دوست نداره چون زندگی از وقتها تشکیل شده.
سارا
علی آقا مگه نگفتن ناشکری یکی از بزرگترین گناهان جهانه؟ خب غر زدن هم یهجورایی ناشکریه. ما مرتکب بزرگترین گناه دنیا شدیم، قدر خدا و نعمتهاش رو ندونستیم.
maedeasadi
حقیقت زندگی این است که ما تنها هستیم، هر چند که ممکن است یک عالمه آدم دور و برمان باشد و یکی از نشانههای بزرگ شدن این است که زودتر بفهمیم که تنها هستیم.
فیروزه
آدمها یا از خواب بیدار میشوند و از بچگیشان بیرون میآیند، یا در خواب غفلتشان میمانند و وقت طلاییشان را بالاخره یک جوری حرام میکنند. یکی با خواب، یکی با موبایل، یکی با غر و یکی هم با هر سه تای آنها.
فیروزه
«اگر بعضی وقتها فکر میکنیم بعضی چیزها محال است، بیشتر برای آن است که برای خود عذری آورده باشیم.»
ماریه امین
حجم
۲۱۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۱۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان