- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب سیزده
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سیزده
۴٫۴
(۱۴۳)
حقیقت زندگی این است که ما تنها هستیم، هر چند که ممکن است یک عالمه آدم دور و برمان باشد و یکی از نشانههای بزرگ شدن این است که زودتر بفهمیم که تنها هستیم.
سایه
آدم تخیلیای نیستم اما تصور میکنم که اگر دنیا یک جور دیگر بود، بهتر بود؛ مثلا اینکه درس نمیخواندیم یا بیشتر اوقات درس نمیخواندیم. صبحها دیرتر به مدرسه میآمدیم یا اصلا نمیآمدیم. استعدادهایمان را خودمان انتخاب میکردیم قیافهمان را هم همینطور، مثل فوتبالِ پلیاستیشن، سِتینگ داشتیم و اندازهی دماغ و چشمانمان را با آپشنهای مختلف انتخاب میکردیم هر چقدر دوست داشتیم، پول داشتیم. پدر و مادرمان را تنظیم میکردیم همانگونه که دوست داریم، باشند. هر وقت دوست داشتیم به خانه برمیگشتیم و هر کاری در خانه میکردیم، کسی نق نمیزد. هر دانشگاهی که دوست داشتیم میرفتیم، هر رشتهای که علاقمند بودیم. اینقدر سخت نمیگرفتند معلمها و مدیرها و معاونها. همه مثل خواهرم بیآزار بودند و تنها کار سختی که از تو میخواستند این بود که پیدایشان کنی.
S
تا زمانی که آدمها فکر کنن همه کارها رو دولت باید انجام بده، کشورشون مثل همین سرزمین غر زنها میشه.
افرا
به نام کسی که برای دیدنش نیاز به دقت نیست
اما برای درک هدایتش چرا
افرا
خدا همیشه هست اما اگه مغزمون و اگه وجودمون رو با فکرهای منفی و چرت و پرتهای نق و ناله زدن پر نکرده باشیم، میتونیم ببینیمش و بهش توکل کنیم
افرا
اینجا همهی آدمها وقت تلف میکنن و از اون طرف میگن عاشق آرزوهاشون هستن. مثل ملکول که از اتم تشکیل شده، زندگی از وقت تشکیل شده. میشه اتمها را از بین ببریم اما نخوایم ملکول آسیبی ببینه؟! کسی که در حال وقت تلف کردنه، در واقع در حالِ از بین بردن زندگیشه پس زندگیاش رو هم دوست نداره چون زندگی از وقتها تشکیل شده.
هلیا
دانشگاه رفتن را فراموش کن از درس خواندنت لذت ببر اینقدر به زندگی خوبی که داری نق نزن
Kosar
روی یکی از دیوارهای شهر نوشته بود: «آشغالها را روی زمین بریزید، ما آنها را جمع میکنیم» و زیرش نوشته بود: ستاد نهی از معروف و امر به منکر.
S
فکر نمیکردم که باید قبل از دانشگاه به شعور و سواد هم برسم تا بتوانم آنجا کسی باشم.
افرا
در کشور من فقط باید درس بخوانی و زندگی کردن معنی خاصی برای یک نوجوان ندارد، و اگر کاراته رو دوست داشته باشی مثل آمریکا که دائما ایران را تهدید میکند، ممکن است تحریم شوی!!
افرا
صفحهی بازیگرای سینمای این وری و اون وری، مدلهای اون وری و چرندیات یه سری ادمین خل و چل و استاتوسهای دوستهای دیوانهام را بالا و پایین میکنم.
افرا
- حسین اینجا هم کنکور دارند؟! تو چی دوست داری قبول شی؟!
- معلومه که ندارن. این بهترین خصوصیت شهر محسوب میشه. من میخوام مهندسی برق بخونم. دو تا دانشگاه خوب فنی دارن:
دانشگاه غرزنان شریف و دانشگاه امیر صغیر. هر دو خیلی معروف هستن و بدون کنکور میتونم برم دانشگاه.
S
دانشگاه خوب، دانشگاهیه که از هم کلاسیهای قوی برخوردار باشی.
محمدرضا زاهدی
بچههایی که سر کلاس خسته نباشید میگن، خنگترین آدمهای دنیان؟ نمیفهمن که دارن با عمرشون شوخی میکنن. فقط رنج یادگیری اون لحظه رو میاندازن زنگ بعد، روز بعد یا ماه بعد.
هلیا
معلمی داشتیم که میگفت "مثل لحظاتی که یک شکارچی منتظر شکار است، مثل لحظاتی که یک فوتبالیست میخواهد پنالتی بزند به محبتهای خدا نگاه کنید؛ آنگاه محبتهای او و چه بسا معجزات او را میبینید؛ و آن موقع است که میفهمید خدا هیچ کس را تنها رها نمیکند."
هلیا
کسی که زیاد کار میکنه و کم میخوابه، دو تا چیز رو قبول کرده؛ یکی اینکه وقتی بیداره، میتونه کار خاصی انجام بده و دوم اینکه به موفقیتش امید داره اما کسی که همش خوابه با خودش به این نتیجه رسیده که اگه بیدار هم باشه، کاری از دستش برنمیاد؛ یعنی خودش، خودش رو قبول نداره، بعدش از بقیه گِله می کنه که چرا بهش احترام نمیذارن؟ چرا برای شخصیتش ارزشی قائل نیستن؟
هلیا
اینکه هدفی داشته باشی اما اصلا در پی اون نباشی و جوری زندگی کنی که حالا حالاها، تو رو به هدفت نمیرسونه، یعنی هدفت، الکیه و هیچ وقتم بهش نمیرسی.
هلیا
برای دیدنِ نادیدهها باید صبر کرد.
آفتاب
ما نمیتونیم هدفی داشته باشیم که اصلا شبیه اون زندگی نمیکنیم. اگر میخواهیم یک نابغه یا یک مخترع باشیم، نمیتونیم در حال پیچاندن مدرسه و درس و دانشگاه باشیم.
یا باید هدفمان را عوض کنیم یا رَویهی فکری و طرز زندگیمون رو.
🦢🤍
چرا مادرها به جای اینکه هر دفعه از ما بپرسند چرا لج بازی میکنیم، از خودشان نمیپرسند؟
sayna.s
حجم
۲۱۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۱۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان