- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب سیزده
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سیزده
۴٫۴
(۱۴۳)
از اینکه تصمیمهایی که میگیرید با شکست مواجه میشود، نباید بهراسید. این ذات تصمیمگیری است که خیلی از اوقات به نتایج بد منجر میشود.
زهرا۵۸
تصمیم مثل ماهیچه است، هر چه با آن بیشتر کار کنید قویتر میشوید؛ پس برای گرفتن بهترین تصمیمهای زندگیمان، باید، بیشتر از قبل تصمیم بگیریم
زهرا۵۸
معمولا دو مصدر با تصمیم استفاده میشوند؛ تصمیم داشتن و تصمیم گرفتن. من اولی را رد میکنم و دومی را تأیید. تصمیم، داشتنی نیست، گرفتنی است. یعنی بلافاصله منجر به عمل میشود، فرد با تصمیم جدیدش دستبهکار میشود، لحظهای بعد از تصمیم، حرکت فیزیکی رخ میدهد و یا پرهیزی دیده میشود.
زهرا۵۸
مرحلهی چهارم سفر، تصمیم است. یعنی از آنچه در ذهن تخیل کردی و تصور کردی و تفکر کردی، گزینهای را انتخاب کنی و دست به کار شوی. فرق فکر و تصمیم در این است که بعد از تصمیم، انسان کاری میکند و بعد از فکر معلوم نیست.
زهرا۵۸
اگر فاصلهی تخیل و تصمیم زیاد شود انسان در برهوت کاهلی باقی مانده است.
زهرا۵۸
فرق تخیل و خواب این است که انسان در تخیل در هشیاری است، میتواند بشنود و حس کند. هر چه قویتر حس کنیم، خیالات قویتری خواهیم داشت. باید در ذهنمان خیال کنیم و در واقعیت تصمیمی بر آنچه که دیدهایم بگیریم.
زهرا۵۸
درس سوم ما کدام کلمه است؟
- تخیل
- احسنت. تخیل یعنی در خیال آوردن آن چیزهایی که میخواهی شوی و نیستی.
زهرا۵۸
«تخیل مادر دانش است.» انسان به آن چیزی میرسد که آن را تصور میکند
زهرا۵۸
نتایج آنقدر سریع که ما میاندیشیم، بدست نمیآیند و اگر این را متوجه شویم، میتوانیم سختیهای زندگی و به درازا انجامیدن نتایج دلخواه را یاد بگیریم و به خاطر طولانی شدنِ سفر آرزوهایمان، ساده از کنار رویاهایمان نگذریم.
زهرا۵۸
یک کشاورز حقیقت زندگی را احساس میکند.
یک کشاورز، فصلها را متوجه میشود که بعد از زمستان زندگی، بهاری آغاز خواهد شد و صبوریاش افزایش مییابد؛ چون، میداند آمادهسازی زمین خودش چند ماه زمان میبرد و کاشت بذر، چند روز دیگر و آبیاری و نگهداری و … و این دقیقا معنی اصلی زندگی است.
زهرا۵۸
بذرها فقط جایی میرویند که از قبل، آنجا آمادهی بذر شده باشد. نمیتوانید بهترین بذرها را روی آسفالتی خشک بریزید و به آنها آب بدهید و سپس انتظار داشته باشید که محصول درو کنید.
زهرا۵۸
بدون کار درسهایی که به شما میآموزم، کمکی نخواهند کرد. درس خواندن و کار نکردن مثل یاد گرفتن و حل نکردن است، به هیچ دردی نمیخورد.
زهرا۵۸
زمانی که میخواهی بخوابی، سراغت میآیند، آرامشت را میگیرند و آنگاه میگویی چرا روحیهام خراب است؟ چرا از زندگیم ناراضی هستم؟ در ابتدا، روحیهی خوبی داشتی اما با ورود نقها به زندگیات، خودت را سخت تنبیه کردی و بدبخت. این سوسکها هیچ کمکی به تو نمیکنند. علی الان میداند که با نق زدنش، ناگهان همه چیز را از دست میدهد و در دنیای واقعی هم همینطور است. شاید در دنیای واقعی، نابودی کمی بیشتر طول بکشد اما حتمی است. سوسکها را نمیتوانی ببینی و نابودی را تدریجی درمییابی.
زهرا۵۸
یکی از نشانههای تسلط این است که فعل احمقانهی "نمیتوانم" را دیگر استفاده نکنید.
زهرا۵۸
وقتی جسمی مُرده (خودرو) میتواند با فرمان تو جهت خودش را عوض کند و به سمتی که تو بگویی برود، تو که زنده ای، نمیتوانی فکرت را فرمان دهی؟
زهرا۵۸
قدرت تسلط میگوید قبل از به راه افتادن باید باور کنی فرمان ذهنت، قدرت بدنت همگی تحت اختیار تو هستند و تو به همه آنها تسلط داری.
زهرا۵۸
تسلط مرحلهی دوم سفر است
زهرا۵۸
انسان در ابتدای هر سفری باید تشخیص دهد که چه چیزهایی دارد؟ کدام یک از آنها را میتواند تغییر دهد و کدام یک از آنها، بهتر است تغییر کنند؟ و کدام یک را نمیتواند؟ سپس، باید آنچه را که دارد بپذیرد و دوستش بدارد و در مقابلش تسلیم شود.
زهرا۵۸
تشخیص و پذیرش، مرحلهی اول سفر است؛
زهرا۵۸
با پذیرش چیزهای بد زندگیمان قرار است چه اتفاقی بیافتد؟ قرار است به بدبختی خود عادت کنیم؟
- خیر پذیرش چیزهایی که داریم و نداریم کمک میکند تا زودتر خوشبخت شویم. نخست همچون یک طبیب ماهر تشخیص میدهیم که چه داریم و چه نداریم و بعد با پذیرش آنها که یعنی: زندگیام همین است که میبینی، راحتتر، شفافتر به دنبال راه حل خواهیم گشت.
زهرا۵۸
حجم
۲۱۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۱۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان