بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیزده | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب سیزده اثر علی میرصادقی

بریده‌هایی از کتاب سیزده

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۴۱ رأی
۴٫۴
(۱۴۱)
برای اینکه چیزی که دوست ندارید را دوست داشته باشید، به عواقب مثبت آن فکر کنید. آن را به گونه‌ای جدید انجام دهید، شیرینش کنید و از چیزی که دوست ندارید اثری ماندگار خلق کنید. آنگاه می‌بینید آن لحظات که مشغولش بودید را دوست داشتید و این هنر است!!
زهرا۵۸
قرار نیست انسان فقط کارهایی که دوست دارد را انجام دهد. هر کدام از ما فقط چند کار می‌شناسیم که آن‌ها را دوست داریم اما خیلی از اوقات باید کارهایی انجام دهیم که در لیست مورد علاقه‌های ما حضور ندارند و اینگونه دائما رنج خواهیم برد. انسان می‌تواند تصمیم بگیرد که هر کاری می‌کند را دوست داشته باشد. اگر فعلا قرار است کشاورزی کند، آن را دوست بدارد. آن را به گونه‌ای انجام دهد که از آن لذت ببرد.
زهرا۵۸
عالم بی‌عمل، حکم یک فلش مِموری تنها را دارد که هیچ سخت‌افزاری برای خواندنش وجود ندارد.
زهرا۵۸
انسان وقتی نق می‌زند که می‌اندیشد، نق زدن برایش عواقب بدی ایجاد نمی‌کند اما سخت در اشتباه است. هر بار نق زدن مثل انداختن یک سوسک در اتاق خوابت هست، درست است که اگر دو بار نق بزنی، فقط دو سوسک در اتاقت راه می‌روند و تو هنوز می‌توانی در آن اتاق زندگی کنی و جوری راه بروی که به سوسک‌ها برخورد نکنی اما همین که تعداد سوسک‌ها به پنجاه تا صد تا برسد، آنجا دیگر اتاق خوابت نیست، اتاق سوسک‌هاست؛ و در همه‌جای زندگیت وجود خواهند داشت. موقع درس خواندنت کنار میز تحریرت، تمرکزت را می‌گیرند، دقتت را کم می‌کنند. زمانی که می‌خواهی بخوابی...
زهرا۵۸
در لحظه‌ای که مادرت به تو می‌گوید اتاقت را تمیز کن، تو می‌گویی "نمی‌توانم" و دروغ می‌گویی. چون احساس می‌کنی وقتی مدرسه بودی، کوه کندی، بی‌جهت احساس خستگی می‌کنی و می‌گویی "نمی توانم". منظور تو از نمی‌توانم این است: "نمی‌خواهم"، فعلا "حوصله ندارم" اما بی‌جهت از "نمی‌توانم" استفاده می‌کنی و جمع شدن "نمی‌توانم"ها در زندگیت، در ذهنت، انباشته‌ای از ضعف و کاستی، ایجاد می‌کنند و تو دائما ضعیف‌تر و ضعیف‌تر می‌شوی تا آنجایی که به آسان‌ترین کارها هم به راحتی می‌گویی "نمی توانم"
زهرا۵۸
دعواهایم با پدر و مادرم، نگرانی‌های بی‌مورد مادرم، بی‌حوصلگی‌هایم، همه و همه از این جا نشأت می‌گیرند که من کارهایم را به موقع انجام نمی‌دهم. اگر هر روز بعد از درس خواندن و نخواندنم، اتاقم را جمع و جور کنم چرا مادرم حرص این را بخورد که من حواسم به پاکیزگی اتاقم نیست؟ اگر درس‌هایم را سر وقت بخوانم، کدام معلم جرأت دارد دعوایم کند؟ اگر صبح‌ها زودتر بیدار شوم، چرا ناظم مرا مورد توهین قرار دهد؟ این همه اینجا پیاده روی می‌کنم، چرا دو قدم تا مدرسه را نمی‌روم تا خواهرم زودتر به مدرسه‌اش برسد و پدرم به من نگوید شازده؟
زهرا۵۸
عدد سیزده در کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی به معنی «سعد» و به معنی خوش‌بختی تعریف شده است.
زهرا۵۸
چرا آدم‌ها واسه اینکه بفهمن توی جهنمِ زندگیشون گیر کردن، حتما باید آتش ببینن؟!
زهرا۵۸
شکایت کردن اگه تو رو به مقصد می‌رسونه، اگر فقط حرف نباشه و حقوق واقعی و منطقی آدم‌های دیگه رو تهدید نکنه، نق نیست بلکه اعتراض محسوب می‌شه و به وقتش آدم باید انجامش بده.
زهرا۵۸
اصول یعنی چیزهای خوبی که همه‌ی دنیا قبولش دارن؛ مثل راستگویی، امانت داری، تعهد، تلاش کردن برای پیروزی. به اینها می‌گن اصول. اینها رو همه جای دنیا قبول دارن. هیچ جای دنیا نیست که بگن اینجا دروغ گفتن کار خوبیه همه جای دنیا، دروغ گفتن کار بدیه. اگر کسی به اصول ایراد بگیره، داره نق می‌زنه
زهرا۵۸
«کسی که خواب است را می‌توان بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده است، هرگز.»
زهرا۵۸
اگه قوانین مدرسه‌ات بهت اجازه بِدَن که درس نخونی، تو باید بخونی؛ چون تو که می‌دونی هدفت با درس خوندن و یادگرفتن، بهت نزدیک می‌شه پس گور بابای مدرسه و قوانینش.
زهرا۵۸
چرا ما همیشه فکر می‌کنیم دنیا و آدم‌هاش تا آخر مراقب ما هستن و می‌مونن؟! آدم‌ها می‌میرن و اگه این وسط ما لفتش بدیم و تخصصشون رو ازشون یاد نگیریم، همه چیزمون رو از دست می‌دیم.
زهرا۵۸
خواندن، عضلات تصمیم‌گیری و فکر کردن ما را مانند ورزش که عضلات بدنمان را قوی می‌کند، قدرتمند می‌سازد تا بیشتر بفهمیم تا توانمندتر شویم تا بهتر بتوانیم رازهای هستی را کشف کنیم.
زهرا۵۸
حالا دیگر زمانِ چشمِ فرار رسیده است. چشم فرار همان چشم‌هایی است که یک مکالمه‌ی احمقانه را تمام می‌کنند، این را از پدرم یاد گرفته‌ام که استادِ تمام کردنِ دعواهایش با مادرم است.
Kosar
عالم بی‌عمل، حکم یک فلش مِموری تنها را دارد که هیچ سخت‌افزاری برای خواندنش وجود ندارد.
عسل
تغییر کردنی است نه دادنی
افرا
نفس کشیدن و راه رفتن به معنی زندگی کردن نیست، زنده بودن یعنی مؤثر بودن، تغییر کردن و تغییر دادن.
افرا
می‌شویم، حسین تز جدیدش را بیرون می‌دهد: - می‌بینی چقدر زود داریم به عادت‌های این شهر عادت می‌کنیم؟ دقیقا بدون اینکه بهم حرفی بزنیم ساعت دو که می‌شه می‌گیریم می‌خوابیم. آدم‌ها خیلی زود شبیه محیط‌شون می‌شن.
:)
وقتی سواد و تخصص، ارزش یه جامعه نباشه، وقتی تنبلی و خوش‌گذرونی و خواب بشه اصل یک سرزمین، اون سرزمین می‌شه وابسته، می‌شه انگل. یه آدم هم همینطور. اگه همش به قر و فرش فکر کنه، نفهمه که چرا باید بفهمه، نفهمه که چرا باید درس بخونه، هیچی نمی‌شه و می‌شه انگل جامعه؛ وابسته‌ی وابسته.
:)

حجم

۲۱۸٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۱۸٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان