بریده‌هایی از کتاب راز مادرم

وقتی دو تا آدم کله‌شق باهم زندگی می‌کنند با آن‌ها بودن راحت نیست اما زندگی با دوتا آدم کله‌شق با دیدگاه‌های سیاسی کاملاً مخالف تقریباً غیرممکن است

آدم‌ها مثل آب در یک تالاب هستند. شما نمی‌توانید کف تالاب را ببینید و فکر می‌کنید کم‌عمق است اما فقط وقتی‌که شیرجه بزنید می‌فهمید عمق واقعی آن چقدر زیاد است

خنده‌دار است که چطور حتی افراد موفق هم نیاز به یک اطمینان خاطر دارند، از هر سمتی که باشد.

می‌دانی پیدا کردن کسی که او را بیشتر از هر چیز دیگری دوست داشته باشی و او هم به همان اندازه دوستت داشته باشد، چقدر سخت است؟

چطور می‌شود روح نزدیکانتان را در بعیدترین مکان‌ها احساس کنید.

«خب زیبایی همیشگی نیست، داشتن دانش هم خوبه اما پول شکمِ گرسنه رو سیر می‌کنه. من اگه پول داشته باشم می‌تونم هر چیزی رو که می‌خوام یاد بگیرم. می‌تونم کتاب و معلم داشته باشم. پول به شما حق انتخاب می‌ده، بهتون آزادی عمل می‌ده و توانایی این رو می‌ده که از دیگران مراقبت کنید. آره من پول رو انتخاب می‌کنم.»

قبل از جنگ شش هزار یهودی در لهستان بودند. تنها سی نفر از آن‌ها از جنگ نجات یافتند و نیمی از آن‌ها هم به خاطر کمک زنی لهستانی به نام فرانچسکا جان سالم به در بردند.

عشق تنها چیزی است که آن را بیشتر از وقتی دادی دوباره دریافت می‌کنی.

«می‌دانی زیباترین حالت یک زن چه وقتی است؟» جواب می‌دهم: «وقتی که عاشقه.» او می‌گوید: «دقیقاً درسته.»

وقتی کوچک‌تر بودم از مادرم پرسیدم: «چطور بفهمم عاشق شده‌م؟» جوابش این بود: «به وقتش خودت می‌فهمی.» پاسخ او گنگ و مبهم بود و همچنان این سؤال در ذهنم بود؛ «واقعاً چطوری می‌فهمم؟» او گفت: «چیز بیشتری نمی‌شه گفت جز اینکه اگه نفهمیدی و حسش نکردی، یعنی هنوز عاشق نشدی.» حالا دقیقاً معنی حرفش را می‌دانم. من با تمام وجودم عاشق این مرد هستم. وقتی همراهش هستم جنگ از من دور می‌شود و مهربانی، زیبایی و امید همه‌ی وجودم را فرامی‌گیرد. او پناه و زندگی من است. هیچ‌کس مثل او در وجودم نفوذ نکرده است. هیچ‌کس برای من مثل او نمی‌شود.

امید بهترین استراتژی است.

«همیشه اگه از کسی می‌خواهی کاری انجام بده در جهت منافع شخصی خودش صحبت کن.»

یک روز می‌شنوم که پدرم به مادرم می‌گوید: «تو bashert من هستی.» وقتی پدرم در خواب است خیلی آرام از مادرم می‌پرسم: «bashert چیه؟» او می‌گوید: «یک کلمه‌ی خیلی خاص توی زبان ییدیشه، یعنی شریک روح؛ یعنی سرنوشت. اگر تو bashert خودت رو پیدا کنی یعنی کسی رو پیدا کردی که با اون کامل می‌شی. این نهایت چیزیه که پدرت می‌تونسته بگه.»

هلنا سه نوع آدم توی دنیا وجود دارن. گروه اول افرادی‌ان که گربه رو می‌بینن اما هیچ قدمی براش برنمی‌دارن. گروه دوم گربه‌ی کوچک رو می‌بینه و با خودشون می‌گن: «وای حیوونی» بعد به راهشون ادامه می‌دن. گروه سوم اما اونایی‌ان که درد و رنج رو می‌بینن و قدمی برای کمک بهش برمی‌دارن.

جنگ به شما یاد می‌دهد به خاطر فاصله‌ی کمی که مرگ با شما دارد زندگی‌تان همیشه در حالت اضطرار باشد. شاید به همین دلیل است که فکر می‌کنید نمی‌شود در این اوضاع عاشق شد.

مادرم می‌گوید: «اگه آلمانی باشی و کسی بهت بگه تو برتر متولد می‌شی معلومه حرف قشنگیه و خوشت می‌آد. از اینم بهتر اینه که بهتون بگن اگه روزگارتون بده به‌خاطر یهودیاست و تقصیر شما نیست. مردم این چیزا رو بهتر قبول می‌کنن تا دلایل و توضیحات منطقی.»

وقتی کوچک‌تر بودم از مادرم پرسیدم: «چطور بفهمم عاشق شده‌م؟» جوابش این بود: «به وقتش خودت می‌فهمی.» پاسخ او گنگ و مبهم بود و همچنان این سؤال در ذهنم بود؛ «واقعاً چطوری می‌فهمم؟» او گفت: «چیز بیشتری نمی‌شه گفت جز اینکه اگه نفهمیدی و حسش نکردی، یعنی هنوز عاشق نشدی.»

هلنا سه نوع آدم توی دنیا وجود دارن. گروه اول افرادی‌ان که گربه رو می‌بینن اما هیچ قدمی براش برنمی‌دارن. گروه دوم گربه‌ی کوچک رو می‌بینه و با خودشون می‌گن: «وای حیوونی» بعد به راهشون ادامه می‌دن. گروه سوم اما اونایی‌ان که درد و رنج رو می‌بینن و قدمی برای کمک بهش برمی‌دارن. این تویی، تو که گربه رو رها نمی‌کنی تا از بین بره. من افتخار می‌کنم که تو دخترم هستی. فکر می‌کنم جهان جای فوق‌العاده‌ای می‌شد اگه همه این‌طوری بودن.»

در روز عروسی‌ام وقتی مادرم کمک می‌کند لباسم را بپوشم می‌پرسد: «می‌دانی زیباترین حالت یک زن چه وقتی است؟» جواب می‌دهم: «وقتی که عاشقه.»

وقتی کوچک‌تر بودم از مادرم پرسیدم: «چطور بفهمم عاشق شده‌م؟» جوابش این بود: «به وقتش خودت می‌فهمی.» پاسخ او گنگ و مبهم بود و همچنان این سؤال در ذهنم بود؛ «واقعاً چطوری می‌فهمم؟» او گفت: «چیز بیشتری نمی‌شه گفت جز اینکه اگه نفهمیدی و حسش نکردی، یعنی هنوز عاشق نشدی.»