بریده‌هایی از کتاب راز مادرم

هرگز مغلوب ترس نشوید. ترس همه‌جا هست وقتی در حال راه رفتن هستید. موقع غذا خوردن، خوابیدن و حتی وقتی در حال انجام کاری هستید، چیز دیگری جز ترس وجود ندارد.

«همیشه اگه از کسی می‌خواهی کاری انجام بده در جهت منافع شخصی خودش صحبت کن.»

فهمیدم افراد شجاع هم مثل بقیه می‌ترسند اما آن‌ها فقط باوجود ترس عمل می‌کنند.

اگه انتخاب می‌کنید که کار درستی انجام بدید تو وهله‌ی اول این یه تصمیم آگاهانه‌ست. بعد به دومین ماهیت تبدیل می‌شه. مجبور نیستید به این فکر کنید که چه چیزی درسته چون انجام دادن کار درست شما رو تبدیل به کسی می‌کنه که هستید. عملکردتون تو طول زمان شخصیت شما رو شکل می‌ده.»

شاید عشق چیزی‌ست که مردم وقتی ارزشش را می‌فهمند که به‌سختی به دست بیاید.

«وقتی هشت سالت بود یه گربه‌ی زخمی کنار جاده پیدا کردی. اون خیلی بد مجروح شده و غرق در خون بود. به نظر می‌رسید اگه تا حالا نمرده، الان دیگه در حال مرگه. تو گربه رو برداشتی و آوردی خونه. منم کمک کردم که پای گربه رو تمیز کنی و اونو تو یه جای گرم بذاری و بهش غذا بدی. وقتی گربه خوب شد گذاشتیم اون بره؛ اما اون گاهی اوقات برمی‌گشت و به دیدنمون می‌اومد. هردوی ما می‌دونیم الان هم همون اتفاق افتاده. هلنا سه نوع آدم توی دنیا وجود دارن. گروه اول افرادی‌ان که گربه رو می‌بینن اما هیچ قدمی براش برنمی‌دارن. گروه دوم گربه‌ی کوچک رو می‌بینه و با خودشون می‌گن: «وای حیوونی» بعد به راهشون ادامه می‌دن. گروه سوم اما اونایی‌ان که درد و رنج رو می‌بینن و قدمی برای کمک بهش برمی‌دارن.

مادرم معتقد است که این ناشی از انتخاب ماست. او می‌گوید: «اگه انتخاب می‌کنید که کار درستی انجام بدید تو وهله‌ی اول این یه تصمیم آگاهانه‌ست. بعد به دومین ماهیت تبدیل می‌شه. مجبور نیستید به این فکر کنید که چه چیزی درسته چون انجام دادن کار درست شما رو تبدیل به کسی می‌کنه که هستید. عملکردتون تو طول زمان شخصیت شما رو شکل می‌ده.»

او معتقد است مردم آلمان نژاد برتر هستند. پدرم می‌گوید: «با رهبری هیتلر، آلمان دوباره ابرقدرت می‌شه.» همکاران او در تعمیرگاه همگی می‌خواهند به او رأی بدهند. مادرم می‌گوید: «اگه آلمانی باشی و کسی بهت بگه تو برتر متولد می‌شی معلومه حرف قشنگیه و خوشت می‌آد. از اینم بهتر اینه که بهتون بگن اگه روزگارتون بده به‌خاطر یهودیاست و تقصیر شما نیست. مردم این چیزا رو بهتر قبول می‌کنن تا دلایل و توضیحات منطقی.»

امید بهترین استراتژی است.

برخی کارها فراتر از کلمات هستند.

می‌دانی چقدر کمیاب است؟ می‌دانی پیدا کردن کسی که او را بیشتر از هر چیز دیگری دوست داشته باشی و او هم به همان اندازه دوستت داشته باشد، چقدر سخت است؟ چقدر کم است؟

جنگ به شما یاد می‌دهد به خاطر فاصله‌ی کمی که مرگ با شما دارد زندگی‌تان همیشه در حالت اضطرار باشد. شاید به همین دلیل است که فکر می‌کنید نمی‌شود در این اوضاع عاشق شد.

همسایه‌ها هم به جان هم افتاده‌اند. هرکسی با هر کینه‌ای که از دیگری به دل دارد می‌تواند با اتهام زدن موجب بازداشت او شود. در این شرایط با تنش بسیار زیادی که وجود دارد هیچ‌کس احساس امنیت نمی‌کند. بی‌اهمیت و ضعیف بودن تبدل به موقعیت خوبی شده است مثل من و مادرم که تنها مانده‌ایم. دامیان به‌عنوان یک کارگر، نیروی ضروری است بنابراین او هم در امنیت است. کاسمیر هم ارتباطات خوبی دارد و به‌طور ویژه‌ای جایش امن است. حالا دنیا طوری شده که برای زنده ماندن یا باید در اقلیت و در حاشیه باشی یا باید ارتباطات سطح بالا داشته باشی.

همه‌ی ما مانند فرانچسکا درونمان این ظرفیت را داریم که بزرگ باشیم. گاهی اوقات ما بدون آگاهی از این ظرفیت در زندگیمان قدم برمی‌داریم، چون زندگی برای ما آسان بوده. وقتی ما چیزهای زیادی از دست بدهیم اما هنوز راه درست را انتخاب نکرده باشیم، نمی‌توانیم همه آنچه درونمان است کشف کنیم. برای تحمل آنچه غیرقابل‌تحمل است و برای انجام آن باظرافت تمام، مهم این است که بدانیم به آن مرحله رسیده‌ایم.

عشق تنها چیزی است که آن را بیشتر از وقتی دادی دوباره دریافت می‌کنی.

معتقدم که شخصیت او باارزش‌تر از یک‌تکه کیک است. نمی‌خواهم جنگ کاری که با ما می‌کند با والتر هم بکند.

شاید عشق چیزی‌ست که مردم وقتی ارزشش را می‌فهمند که به‌سختی به دست بیاید.

«پول رو انتخاب می‌کنید؟ چرا؟» «خب زیبایی همیشگی نیست، داشتن دانش هم خوبه اما پول شکمِ گرسنه رو سیر می‌کنه. من اگه پول داشته باشم می‌تونم هر چیزی رو که می‌خوام یاد بگیرم. می‌تونم کتاب و معلم داشته باشم. پول به شما حق انتخاب می‌ده، بهتون آزادی عمل می‌ده و توانایی این رو می‌ده که از دیگران مراقبت کنید. آره من پول رو انتخاب می‌کنم.»

اگه انتخاب می‌کنید که کار درستی انجام بدید تو وهله‌ی اول این یه تصمیم آگاهانه‌ست. بعد به دومین ماهیت تبدیل می‌شه. مجبور نیستید به این فکر کنید که چه چیزی درسته چون انجام دادن کار درست شما رو تبدیل به کسی می‌کنه که هستید. عملکردتون تو طول زمان شخصیت شما رو شکل می‌ده.