بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نوجوان پنجاه‌ساله | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نوجوان پنجاه‌ساله

بریده‌هایی از کتاب نوجوان پنجاه‌ساله

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۲۴ رأی
۴٫۹
(۲۴)
یادم هست حرف‌هایی می‌زد که حتی در ذهن ما نمی‌گنجید. ما بعدها حتی از مسئولان فرهنگی کشور کمتر شبیه آن را شنیدیم. حمید می‌گفت ما باید برای بیست یا سی سال آینده‌ی کشور برنامه‌ریزی کنیم. باید برای جوانان بیست سال آینده برنامه داشته باشیم تا مورد تهاجم فرهنگی دشمن قرار نگیرند. این حرف حمید تیتر جلسات بود. می‌گفت الان مردم ما شور انقلابی دارند و اوایل انقلاب است، از طرفی جنگ شروع شده. در این بُرهه از زمان، کسی به فکر جوانان نیست. آمریکا با قدرت نظامی نمی‌تواند در مقابل ایران بایستد، قطعاً آمریکا برای بیست سال آینده‌ی جوانان ما برنامه‌ریزی می‌کند و از امروز ما باید کاری کنیم تا آمریکا و دشمنان اسلام هیچ غلطی نتوانند بکنند
乙_みG
همه‌ی بزرگی حمید به خاطر این بود که در مقابل خدا خودش را کوچک می‌دید. او چنان عاشقانه خدا را عبادت می‌کرد که شبیه او را ندیدم.
صلوات
ما یک بدنی داریم که مالک آن خداوند است و در دست ما امانت است. انسان وقتی که می‌خواهد به بهترین دوستش هدیه بدهد، باید بهترین چیزش را بدهد. ما ارزشمندترین چیزی که داریم همان هستی ما است. جان و بدنمان است. اما شرط بر این است که وقتی انسان چیزی را هدیه می‌دهد، طرف مقابل هدیه را پس ندهد. من در این دنیا همه‌ی دارایی خودم، جان و بدنم است. دوست دارم بدنم را به خداوند هدیه دهم به شرطی که خداوند این را پس ندهد!؟ همه با تعجب نگاهش می‌کردند. گفتم: یعنی چی؟ گفت: من دوست دارم زمانی که شهید می‌شوم جنازه‌ام بر نگردد و گمنام بمانم. بمانم برای خدا و...
صلوات
او انسان‌ها را به بد و خوب تقسیم نمی‌کرد. اعتقاد داشت که ضعف و کم‌کاری ما باعث شده که برخی‌ها خوب نباشند. برای همین تلاش می‌کرد تا بتواند در هدایت افراد مفید باشد و این‌گونه هم بود.
Aysan
خداوند در آخر این آیه می‌فرماید: «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحا...» در این آیه اشاره دارد که انسان‌های وارسته، عمل صالح انجام می‌دهند تا به ملاقات و لقای پروردگار برسند. یعنی اگر به آن‌ها بگویی چرا عمل صالح انجام می‌دهید، می‌گویند قرار است به لقای پروردگار برسیم. یعنی چون ملاقات با خدا را دوست دارند مشغول انجام اعمالی می‌شوند که خدا دوست دارد.
Aysan
با پیرمرد که صحبت کردم، فهمیدم چشمانش بسیار کم‌بیناست و آب مروارید آورده و با این بیماری احتمال زیادی دارد که دو چشمش را از دست بدهد. خلاصه کنم، حمید این پیرمرد را برد تهران و بستری‌اش کرد. کاری کرد تا پیرمرد بدون اینکه خودش پول بدهد عمل کند و خوب شود.
Aysan
یک شب که برف شدیدی می‌بارید و هوا خیلی سرد بود، اول صبح خواستم بروم بیرون. در را باز کردم و دیدم حمید پشت در نشسته و دستانش را بغل گرفته و خوابیده!! گفتم: حمید؟ بیدار شد و گفت: بله مادر! گفتم: تو اینجا چه کار می‌کنی مادر؟ پس چرا در نزدی؟ گفت: شما خواب بودی، نخواستم که مزاحمت بشوم
Aysan
فعالیت حمید فقط به کارهای فرهنگی برای نوجوانان ختم نمی‌شد. او حتی برای برخی دوستان و آشنایان واسطه‌ی ازدواج گردید و چندین جوان را تا زنده بود به خانه‌ی بخت فرستاد. این واسطه‌ی شدن برای ازدواج، تنها برای دوران حیات مادی نبود. او بعد از شهادت نیز واسطه‌ی ازدواج بسیاری از دوستان گردیده.
Aysan
توی خیابان حمید را دیدم، سلام و احوال‌پرسی کردیم، یک کاپشن قشنگ و تازه پوشیده بود. چند ساعتی گذشت و دوباره حمید را دیدم. رفتم جلو دیدم مثل بید دارد می‌لرزد و لباس نازکی به تن دارد، گفتم حمید جان پس کاپشنت کو؟ بحث را عوض کرد. وقتی اصرار کردم، گفت: حقیقتش یکی از بچه‌ها را دیدم، کاپشن نداشت و خیلی سردش بود. کاپشنم را دادم به او تا بپوشد!! گفتم: پسر خوب، خودت پس چی؟ گفت: وقتی آدم برای رضای خدا کار کند، سرمای زمستان یا گرمای تابستان را حس نمی‌کند.
Aysan
می‌گفت: ما باید در شوخی‌هایمان طوری باشیم که طرف مقابل ناراحت نشود، و کاری هم نکنید بگویند بچه‌های انجمن دبیرستان خشک و عبوس و منزوی هستند و فقط دعا می‌خوانند.
Aysan
در قسمتی از نوشته‌هایش آورده: «با همه‌ی افراد مهربان و دوست باشیم و با محبت برخورد کنیم؛ چه در محیط خانواده و چه در محیط تحصیل و کار».
Aysan
حمید از سرکشی به خانواده‌های بی‌بضاعت و رسیدگی به آن‌ها دریغ نمی‌ورزید. با وجود اینکه سن کمی داشت ولی یک انسان چند بُعدی بود. در ابعاد مختلف جوانه زده و شکوفا شده بود. با آن سن کم پختگی یک انسان کامل را داشت!
Aysan
اوقات خاص و معینی را به فکر کردن اختصاص می‌داد. اوقات تفکر او معمولاً در نیمه‌های شب بود. اکثر مقالات و نوشته‌های او در نیمه‌های شب نگاشته شده. چنانچه در جایی آورد: «روز را به عشق شب می‌باشم.» فکر کردن او حیطه‌ی مخصوصی نداشت، از خود شروع می‌کرد تا به دیگران و اجتماع می‌رسید.
Aysan
نقل می‌کنند که او هیچ انسانی را منحرف نمی‌دانست و می‌گفت: هر چه نقص است از ماست و این ماییم که باید افراد را جذب کنیم و طبق این فکر عمل می‌کرد و موفقیت‌هایی نیز به دست آورده بود.
Aysan
حمید، قبل از اینکه یک مقلد باشد خودش یک مبتکر فکری بوده و خیلی از کارها و افکار نو از او صادر شده.
Aysan
هر چه می‌گفت عمل می‌کرد، قبل از اینکه به کسی چیزی بگوید، ابتدا خود عمل می‌کرد، در قسمتی از نوشته‌هایش چنین آورده: «آنچه را می‌خواهیم به دیگران بیاموزیم، قبلاً خود بیاموزیم و در خود بگنجانیم تا دیگران از ما درس بگیرند که هر فرد از ما الگوی جامعه‌مان نیز هست.»
Aysan
حمید همیشه می‌رفت دنبال مشکل. می‌خواست مشکل افراد را حل کند.
Aysan
او انسان‌ها را به بد و خوب تقسیم نمی‌کرد. اعتقاد داشت که ضعف و کم‌کاری ما باعث شده که برخی‌ها خوب نباشند.
علی اکبر
هر چه می‌گفت عمل می‌کرد، قبل از اینکه به کسی چیزی بگوید، ابتدا خود عمل می‌کرد، در قسمتی از نوشته‌هایش چنین آورده: «آنچه را می‌خواهیم به دیگران بیاموزیم، قبلاً خود بیاموزیم و در خود بگنجانیم تا دیگران از ما درس بگیرند که هر فرد از ما الگوی جامعه‌مان نیز هست.»
بنده خدا
از دیگر صفات بارز او مهربانی‌اش با همه بود، این صفتی است که هر کس با حمید کوچک‌ترین الفتی داشته به آن پی برده است. من همیشه گفته‌ام؛ از چشمان حمید سه چیز به خوبی مشهود بود: یکی همین مهربانی اوست. در قسمتی از نوشته‌هایش آورده: «با همه‌ی افراد مهربان و دوست باشیم و با محبت برخورد کنیم؛ چه در محیط خانواده و چه در محیط تحصیل و کار». یکی دیگر از صفات وی حجب و حیای او بود. او عجیب محجوب بود، هر جا می‌رفت با حجب و حیا بود. سر و صدای زیادی نداشت، ساکت کار می‌کرد و در اغلب جاها ناشناخته بود، چه خودش و چه کارهایش. اگر کسی حرفی یا طعنه‌ای می‌زد او ابداً جوابی نمی‌داد و سکوت می‌کرد. اما خیلی سریع در میان آن جمع محبوب می‌شد. این هم به خاطر ایمان قوی او بود. خصوصیت سوم که از چشمانش معلوم بود، زیرکی و ذکاوت او بود. خیلی چیزها را خیلی سریع درک می‌کرد. عجیب انسانی زیرک و فهمیده بود.
mahdie

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان