بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نوجوان پنجاه‌ساله | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب نوجوان پنجاه‌ساله اثر گروه نویسندگان

بریده‌هایی از کتاب نوجوان پنجاه‌ساله

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۲۱ رأی
۴٫۹
(۲۱)
یکی از ویژگی‌هایش، قدرت تشکیلاتی بود. بچه‌های دبیرستان را در قالب چندین گروه هشت‌نفره سازماندهی کرده بود. جداجدا برای هر گروه جلسه می‌گذاشت و در زمینه‌های مختلف با بچه‌ها صحبت می‌کرد. یادم هست حرف‌هایی می‌زد که حتی در ذهن ما نمی‌گنجید. ما بعدها حتی از مسئولان فرهنگی کشور کمتر شبیه آن را شنیدیم. حمید می‌گفت ما باید برای بیست یا سی سال آینده‌ی کشور برنامه‌ریزی کنیم. باید برای جوانان بیست سال آینده برنامه داشته باشیم تا مورد تهاجم فرهنگی دشمن قرار نگیرند. این حرف حمید تیتر جلسات بود. می‌گفت الان مردم ما شور انقلابی دارند و اوایل انقلاب است، از طرفی جنگ شروع شده. در این بُرهه از زمان، کسی به فکر جوانان نیست.
S
خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند راه و رسم شهادت کورشدنی نیست. و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دل‌سوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. امام‌خمینی (ره)
S
آمریکا کیست؟ اسرائیل کیست؟ ابرقدرت‌ها کیستند؟ ابرقدرت فقط خداست!
صلوات
حمید اکثراً با بچه‌هایی که وضع مناسبی نداشتند رفاقت و رفت آمد می‌کرد. با آن‌ها می‌گفت و می‌خندید. یکی از بچه‌ها به حمید گفت: یک نوار خریدم، بیا گوش کنیم. با اینکه حمید از نوار خوشش نمی‌آمد ولی گوش داد، چون هدفی را دنبال می‌کرد. بعد از گوش دادن نوار به او گفت: حالا من یه چیزی بگذارم تا گوش بدهیم. حمید چیزهایی را در اختیار آن‌ها می‌گذاشت که متحول می‌شدند. بحث‌های معنوی را به خوبی مطرح می‌کرد و بچه‌ها مسجدی می‌شدند. حرف‌هایی که می‌زد فراتر از حرف یک دانش‌آموز بود.
S
اگر همچنان زمینی بودی الان پنجاه سال سن داشتی و موهایت جوگندمی شده بود. شاید مثل بعضی از هم‌رزم‌هایت غرق زندگی شده بودی، قسط خانه و ماشین و ازدواج فرزندات و... شاید جانباز بودی. مدام یک ویلچر را با خودت یدک می‌کشیدی و خسته از نگاه‌های سنگین، آرام در خیابانی که پله ندارد صندلی چرخدارت را می‌راندی، بعد خسته و غمگین برمی‌گشتی خانه. آخر الان همه مثل عروسک می‌آیند بیرون و چشم‌های تو، توان دیدن ناپاکی را ندارد. شاید هم نه، مثل آن موقع، شور و حرارت داشتی و جلوی جمعیت چند هزار نفری سخنرانی می‌کردی و فرزندان خمینی (ره) را به یاری می‌طلبیدی و باز هم خون‌نامه می‌نوشتی و امضا می‌گرفتی...
S
یکی از کارهای به ظاهر عجیب حمید این بود که می‌رفت چند نفر را، که از خودش چندین سال بزرگ‌تر بودند، می‌آورد و در انجمن اسلامی دبیرستان عضو می‌کرد! می‌رفت یک آدم چهل‌ساله را از اداره‌ی آموزش و پرورش، یا بهداشت و درمان می‌آورد و می‌گفت: این شخص تجربه‌ی خوبی در کارهای فرهنگی یا مذهبی دارد و به درد انجمن می‌خورد. این ویژگی‌ها بود که از او یک مدیر موفق ساخته بود.
S
اما حمید جان، می‌دانی که چه موقع برای اولین بار اسم تو را شنیدم؟ سال دوم دبیرستان که مسئول بسیج شده بودم، یک معلم پرورشی داشتیم که همیشه می‌گفت: من با حمید هاشمی زندگی کرده‌ام، برای ما از تو می‌گفت و ما را عاشق تو نمود. او می‌گفت که چگونه عاشقانه زندگی کردی و عاشقانه به سوی خدا پر کشیدی. آنجا بود که برای اولین بار نام زیبای تو را شنیدم. وقتی برای اولین بار به حوزه‌ی بسیج دانش‌آموزی شهید حمید هاشمی رفتم، سخن زیبای تو را دیدم که گفته بودی: آمریکا کیست؟ اسرائیل کیست؟ ابرقدرت‌ها کیستند؟ ابرقدرت فقط خداست!
S
جمعی از دوستان شهید بهترین خصوصیت اخلاقی حمید که من همه جا گفته‌ام «صداقت» او بود. او نمونه‌ای بارز بود از صادقون که در قرآن کریم در موارد گوناگونی از آن‌ها یاد می‌شود. هر چه می‌گفت عمل می‌کرد، قبل از اینکه به کسی چیزی بگوید، ابتدا خود عمل می‌کرد، در قسمتی از نوشته‌هایش چنین آورده: «آنچه را می‌خواهیم به دیگران بیاموزیم، قبلاً خود بیاموزیم و در خود بگنجانیم تا دیگران از ما درس بگیرند که هر فرد از ما الگوی جامعه‌مان نیز هست.»
S
یک روز پیرمرد فقیری از دنیا رفته بود. او هیچ کسی را در دنیا نداشت. حمید وقتی از این قضیه با خبر می‌شود، خودش دنبال کارها می‌رود و از جاهایی پول جمع‌آوری می‌کند و پیرمرد را می‌برد باغ بهشت و قبری برایش می‌خرد. بعد همه‌ی مراسم کفن و دفن و نماز میت و ... را انجام می‌دهد. حتی غسلش را هم خودش انجام می‌دهد و دفنش می‌کند. حمید اهل این‌طور کارها بود که هیچ کدام از ما هیچ رغبتی به این کارها نداشتیم.
Aysan
از چشمان حمید سه چیز به خوبی مشهود بود: یکی همین مهربانی اوست. در قسمتی از نوشته‌هایش آورده: «با همه‌ی افراد مهربان و دوست باشیم و با محبت برخورد کنیم؛ چه در محیط خانواده و چه در محیط تحصیل و کار».
乙_みG

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان